خلاصه داستان قسمت ۸۴ سریال ترکی رامو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۸۴ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال می‌توان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.

قسمت ۸۴ سریال ترکی رامو
قسمت ۸۴ سریال ترکی رامو

قسمت ۸۴ سریال ترکی رامو

جهانگیر با آدمش تماس تصویری میگیره و میبینه که رامو گوشیو برداشته و زنده ست رامو تهدیدش میکنه و میگه روز آخر زندگیته میام که بکشمت جهانگیر میگه تنها بیا منتظرتم. جهانگیر سیبل را تو اتاقی زندانی میکنه. نادیا میپرسه که چخبر شده؟ نادیا میاد و میگه ماجرارو که سیبل خیانت کرده و از اول رامو را دوست داشته. مظهر میره به خونه ای داغون پیش پیرمردی میره که پدرشو کشته و او میگه که یادش نمیاد اما مظهر بعد از کمی حرف زدن باهاش میکشتش. شب شده و جهانگیر منتظر راموست و میگه چرا پس نمیاد! برهان میگه میاد بالاخره. نادیا تو حیاط پیش آیسل میره و بهش میگه قبل از رفتنم میخوام بهت یه هدیه بدم آیسل جعبه را باز میکنه که با یه اسلحه روبرو میشه و نادیا بهش میگه انتقام گرفتن از اون دختر حق توعه اگه نمیتونی من میتون انجام بدم آیسل میگه لازم نکرده تو گمشو از زندگیم بیرون و به داخل خانه میره. رامو به خانه جهانگیر میره و تو حیاط صداش میزنه که با شنیدن صداش همگی جا میخورن. رامو میگه اومدم جونتو بگیرم امشب کار تموم میشه!

آیسل به اتاق سیبل میره و محافظشو رد میکنه میره و بهش میگه حقیقت داره؟ سیبل تایید میکنه و میگه آره عاشقشم اونم دیوانه وار آیسل میگه میدونستم از همون اول میدونستم اون چشمات مشخص بود که یه ذره احساسم به پسرم نداشتی! رامو با جهانگیر تو اتاقش در حال صحبت کردنن و برای همدیگه کری میخونن. جهانگیر میگه تو نمیدونی من برای بزرگ شدن خیلی کارها کردم پدر تورو کشتم پدر زنی که دوسش داشتمم کشتم او پدر تو که مثل یه خرمگس بود یه سنگ ریزه تو کفش اصلا نمیدونم قیافه اش چجوری بوده رامو میگه ولی قیافه منو اصلا فراموش نمیکنی! آیسل میخواد به سیبل شلیک کنه که نادیا از پشت میاد و چاقویی به آیسل میزنه و میگه بمیر از این به بعد جهانگیر و این خونه مال منه! سپس به خودشم چاقو میزنه و داد میزنه و میگه کمک داره قاتل فرار میکنه سیبل هاج و واج نگاهش میکنه و میگه تو روانی! و از اونجا میره. نهیر و محافظت بالا میرن و با دیدن آیسل که رو زمینه نهیر با گریه بالاسرشه و گریه میکنه و میپرسه کار کی بود؟

نادیا میگه سیبل نهیر با گریه اسلحه را برمیداره و دنبال سیبل میگرده. جهانگیر میخواد به رامو شلیک کنه که میبینه فشنگ نداره و محافظای خودش رو خودش نشونه گرفتن که جهانگیر با کلافگی از اونجا میره و با خودش فقط اسم نهیر را صدا میزنه. نهیر او را میبینه و بغلش میکنه و میگه مامان مرد سیبل کشتش و گریه میکنه جهانگیر میگه برو تو اتاقت میام دنبالت و برهان اونو میبره. جهانگیر اسلحه برداشته و محافظارو میکشه و میخواد به سیبل شلیک کنه که رامو صداش میزنه و بهش شلیک میکنه او ۳،۴بار بهش شلیک میکنه و نهیر از پشت پنجره زجه میزنه و کاریم از دستش برنمیاد چون برهان گرفتتش. بعد از مرگش مظهر بالاسرش میره و به یاد میاره که با کوکسال رفته بودن به خانه ای و دنبال دفتری میگشتن که جهانگیر اسامی کسانی که کشته بودو اونجا نوشته که چشمش به اسم پدرشم میوفته و میفهمه جهانگیر کشته بودتش. یه نفر میره پیش ییلدریم و بهش میگه که رامو جهانگیرو کشته و مظهرم بهش کمک کرده….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی رامو + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا