خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر

در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریال‌های جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جاده‌های خطرناک پر از آزمون‌های شور، اشتیاق، انتقام و قلدری می‌پردازد که یک شبه تغییر می‌کند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آک‌گول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال می‌باشند.

قسمت ۸ سریال ترکی یاقوت کبود
قسمت ۸ سریال ترکی یاقوت کبود

قسمت ۸ سریال ترکی یاقوت کبود

فرایه با هازال تو دانشگاه که آتش بهش میگه من یکم حالم خوب نیست میتونیم حرف بزنیم؟ او میگه آره من دانشگاهم آتش میگه باشه میام اونجا. یامان و اوکان تو جلسه عمر با وورال و باده نشستن و باهم صحبت میکنن درباره کار که به وورال زنگ میزنن و خبر میدن که پسرت الان تو بیمارستانه وورال شوکه میشه و با عمر و باده به اونجا میرن. اوکان ترسیده و میگه من چیکار کردم؟ من چک کردم نبضش نمیزد! یامان آرومش میکنه و میگه الان میری خونه و پاسپورتتو برمیداری و بعد از جمع کردن لباسات میری باید هرچه زودتر بری اوکان میگه من نمیتونم تنهایی نمیتونم یامان باهاش حرف میزنه و مجابش میکنه که بره و نمونه اوکان قبول میکنه و میگه منم میرم دانشگاه باید همه چیزو به فرایه بگم تا بیشتر از این به خاطر من غصه نخوره. آتش با فرایه حرف میزنه و میگه پدربزرگم میخواد با زور با یکی دیگه ازدواج کنم فرایه میگه مگه میشه؟ آتش میخواد کار نشد نداره برای پدربزرگم سپس بهش پیشنهاد میده تا باهم ازدواج فرمالیته بکنن اینجوری هم اون از کسی که باید باهاش ازدواج کنه خلاص میشه هم فرایه بعد یه ماه میگه که حامله ست و از این منجلاب بیرون میاد فرایه شوکه میشه و میگه نمیتونم قبول کنم.

بعد از چند دقیقه یامان به اونجا میاد و وقتی میبینه آتش رفته بوفه تا نوشیدنی بگیره از فرایه میپرسه آتش اینجا چیکار میکنه؟ او میگه به تو چه؟ به تو هیچ ربطی نداره با هرکی بخوام قرار میزارم یامان میگه اون داداش منه! فرایه میگه آلینا هم خواهرم بود که باهاش ازدواج کردی! آتش وقتی میره پیششون از یامان میپرسه اونجا چیکار داره؟ فرایه میگه اومده بود یکی از دوستاشو ببینه سپس یامان ازش میپرسه که آتش نمیدونه چی بگه فرایه میگه میتونی به برادرت بگی آتش بهش میگه به فرایه پیشنهاد ازدواج دادم اونم قبول کرد یامان شوکه میشه که میگه چجوری؟ یهو اومدی عاشقش شدی؟ شوخی میکنین؟ آتش برای اینکه باور پذیرتر بسه میگه ما ۱ سال داریم باهم چت میکنیم و حرف میزنیم یامان با تعجب به فرایه نگاه میکنه و میگه یکسال؟ فرایه از اونجا میره و اوکان به اونجا میاد و میگه زشته جلو همه و میگه باید بریم بیمارستان بورا تو کماست. آتش میره ولی اوکان دنبال یامان میره. یامان هم جلوی اتوبوسو میگیره و فرایه پیاده میشه و فرار میکنه از دستش که یامان هم دنبالش میره.

یامان چندباری گیرش میندازه اما فرایه از دستش بازم فرار میکنه تا بهش جواب پس نده چون نمیده چی باید بگه و به خانه هازال میره و سریع درو میبنده و یامان پشت در می مونه. او ماجرارو برای هازال تعریف میکنه و هازال بهش میگه این که خیلی خوبه داره بهت کمک میکنه قرارم نیست که ازدواج واقعی باشه فرایه میگه من نمیتونم تو همچین طوفانی بیوفتم! هازال میگه مجبوری قوی باشی واسه بچه ات. تو بیمارستان وورال و عمر پیش آتش و اوکان میان و بهشون میگن که احتما داره تا آخر با دستگاه زنده باشه شایدم به هوش بیاد ولی معلوم نیست کی! بلایی بدتر از این سر مسببش میارم! اوکان استرس میگیره و میره داخل که باده تو بغلش گریه میکنه و اوکان دلداریش میده و عذاب وجدان داره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکیه یاقوت کبود + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا