خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی تو در بزن + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی تو در بزن به تهیه کنندگی شرکت  MF Yapım از شبکه Fox TV پخش می شود و کارگردانی آن به عهده کارگردان مشهور و خوشنام ترک اوندر میهلار Ender Mıhlar میباشد. هانده ارچل و کرم بورسین که نقش های اصلی داستان را به عهده دارند مهمترین دلیل جذابیت این سریال است. ( Sen Çal Kapimi ) یا همان تو در خانه ام را بزن شنبه ها از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ترکیه به مدت ۱۳۰ دقیقه از شبکه فاکس پخش میشود.

قسمت ۹۳ سریال ترکی تو در بزن
قسمت ۹۳ سریال ترکی تو در بزن

خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی تو در بزن

آیدان خانم با دنیز در حال حرف زدن است که راضیش کند پروژه اش را به آنها بدهند که آیفر به اونجا میره و با دنیز دعوایش می شود، آیدان جلوی آیفر را میگیرد تا دنیز فرار کند. آیفر کلافه میشه و میگه چرا طرف اون بودی؟ آیدان به آیفر میگه چون داشتم زندگی بچه هامونو نجات میدادم، آیفر نمیفهمه چی میگه و ازش ماجرارو میپرسه که آیدان ماجرای ورشکست شدن شرکت را بهش میگه. ادا و سرکان وارد اتاقشان می شوند که ادا با اتاقی تزئین شده با گل و شمع روبرو می شود و ذوق میکند و به سرکان میگه، تو منو سورپرایز کردی دوباره و همدیگر را بغل میکنن. سرکان به ادا میگه نمیدونم هرکاری میکنم که حسمو بگم بهت بازم کمه نمیدونم چیکار کنم دیگه. ادا تا تنها می شود به پریل زنگ میزنه و میگه کارت سرکان مسدوده نمیخوای چیزی بهم بگی؟ پریل میگه پروژه قطر کنسل شده و تو قسط های وام موندیم واسه همین بانک کارتهارو مسدود کرده، ادا از این خبر استرس میگریره و میگه الان باید چیکار کنیم؟ پریل میگه نزار سرکان بفهمه من خودم حلش میکنم قبلا هم با همچین موضوعی روبرو شدم حلش کردم بسپار به من ادا میگه پریل ما تو ماه عسلیم سرکان دیر یا زود میفهمه چحوری نزارم بفهمه آخه؟ کلی بریز و بپاش میکنه، کلی ولخرجی میکنه، من باید بهش بگم پریل میگه اگه بگی ماه عسلتون خراب میشه چون سریعا با حالی بد برمیگرده به شرکت بهم ۴۸ ساعت فرصت بده فقط ۴۸ ساعت، ادا هم قبول میکنه.

سرکان کنار ادا میشینه و باهم تماس تصویری میگیرن با آیفر خانم که با کیراز صحبت کنن. تماس برقرار میشه و آیفر و آیدان میگن کیراز خوابیده، سرکان به آیدان خانم میگه مامان برات اون شالو فردا میخرم یکی هم برای آیفر خانم میخرم، آنها که از وضعیت شرکت و سرکان مطلع شدن میگن که نمیخواد بابا شال میخوایم چیکار نمیخواد بخری که سرکان میگه باشه پس فقط واسه کیراز خرید میکنیم، همان موقع سرکان میگه که فردا قراره برن نیویورک، ادا باهاش دعوا میکند که چرا به من نگفتی که سرکان میگه چون سورپرایز بود، ادا به خاطر مسدود بودن کارتها و وضعیت مالی سرکان مخالفت میکنه و میگه همینجا خوبه نمیخواد بریم و از اونطرفم آیفر و آیدان میگن آره نمیخواد برین باشه واسه یه روز دیگه. فردای آن روز ادا وقتی از خواب بیدار میشه فکر میکنه و به کاتالوگ هتل نگاه میکند تا ببینه چی داره قیمت مناسب، بعد از چند دقیقه سرکان میاد و میگه بریم یه جای خیلی خوب صبحانه بخوریم ادا میگه نه من یه فکر بهتر دارم بگیم صبحانه رو بیارن اینجا تو اتاق بمونیم، سرکان میگه میدونی چجوری خامم کنی ولی گول نمیخورم باید بریم بیرون که ادا بهش مظلومانه نگاه میکنه و سرکان قبول میکنه. بعد از صبحانه سرکان چند ّجای تفریحی را میگه بریم که ادا برای هرکدامشان یه بهونه ای می آورد و میگه من باهات مشورت نکردم ولی یه برنامه دیگه ریختم تو همین هتل بریم ماساژ بعدشم مدیتیشن ۲تایی تنهایی سرکان میگه الان تو ماه عسلیم میخوایم بریم بیرون چرا انقد مقاومت میکنی؟

و در آخر به ناچار قبول میکنه که ادا میگه من برم لباسامو عوض کنم پایین میبینمت. ادا که به اتاق میرود تا لباسش را عوض کند سریعا به پریل زنگ میزند تا ببیند چیشد؟ پریل میگه من دارم تمام تلاشمو میکنم، ادا میگه الان متوجهی که داری ماه عسل مارو خراب می کنی؟ سرکان از اون موقع هرجا میگه بریم میگم نه تو اتاق باشیم الان فکر میکنه من چقد خسیسم من به بهانه ماساژ ۲ ساعت دیگه هم وقت خریدم همه تلاشتو بکن. هم زمان سرکان هگ به انگین زنگ میزند و میگه ادا از وقتی که ازدواج کردیم خیلی عجیب شده تغییر کرده انگین میگه چجوری شده؟ سرکان میگه خیلی خسیس شده هرچی میگم میگه نه تو اتاق باشیم، انگین میگه به دوران ازدواج خوش اومدی داداش همه زنها اینجورین و به شوخی بهش میگه شکم در نیاوردی هنوز و میخندد که سرکان میگه جدی باش یخورده اصلا رفتارش نرمال نیست و انگین میگه دوران ازدواج فرق میکنه با مجردی. ادا و سرکان از ماساژ بیرون میان و ادا میگه میخوام یه چیزی بگم بهت ولی قول بده که عصبی نشی، سرکان میگه چیشده بگو؟ ادا میگه برگردیم استانبول، سرکان تعجب میکنه و میگه چی؟ ما هنوز هیچ جا نرفتیم الان خو ماه عسلیم هرسری گفتم بریم بیرون گفتی نه الان میگی برگردیم استانبول؟ ادا کیراز را بهونه میکنه و میگه دلم واسش تنگ شده بریم یه روز دیگه میایم اصلا هرروزمون ماه عسله دیگه بعدا هروقت خواستی میریم، سرکان قبول میکنه. موقع رفتن به فرودگاه سرکان میگه میرم هتل را تسویه کنم که ادا میگه من تسویه کردم دیگه زن و شوهریم جیبامون یکیه فرقی نداره که، و بهش میگه باید با هواپیما معمولی و اقتصادی برگردیم، سرکان میگه این دیگه امکان نداره شخصی میگیرم شخصی میریم، و سر این موضوع باهم کل کل میکنن.

ادا و سرکان وقتی به استانبول میرسن، تو ماشین سرکان میگه واقعا باورم نمیشه وسط ماه عسل برگشتیم اونم با هواپیما اقتصادی ادا میگه باید دیگه یخورده صرفه جویی کنیم به خاطر دخترمون وایه آینده اش، سرکان میگه آینده دختر من تضمین شدست بعد من این همه کار میکنم که آسایش داشته باشم راحت زندگی کنم. پریل به دنیز خانم میگه بیاد تا پروژه لیمان را باهاشون قرارداد ببنده اما دنیز میگه من بدون آقا سرکان نمیتونم باید باشه تا امضاء کنم همان موقع ادا و سرکان از راه میرسن، پریل سریع میره پیش ادا و بهش میگه که به پروژه لیمان احتیاج دارن. سرکان میخواد به دنیز بگه که همکاری نمیکنه باهاش اما ادا میگه ما منتظر امضاء شما هستیم به این پروژه نیاز داریم واقعا، سرکان تعجب میکنه که دنیز میگه به یه شرط اونم این که ما الان اصلا زمین را ندیدیم باهمدیگه ۲تایی به اونجا بریم به مدت ۲روز سرکان میگه امکان نداره که ادا میگه باشه قبوله، سرکان که شوکه شده با ادا تنهایی حرف میزنه و میگه میفهمی چی میگی؟ ادا نه به قبلا که جنگ به پا میکردی نه الان که میگی تنهایی باهاش برم مسافرت؟ ادا میگه من بهت اعتماد دارم برو وگرنه امضا نمیکنه. دنیز خوشحال میشه و برگه ها را امضا میکنه به جز یکی که میگه اونو برگشتم امضا میکنم. ادا از درون داره حرص میخوره ولی کاری نمیتونه بکنه. سرکان به ادا میگه باید تو هم بیای هنوز ماه عسل تموم نشده پس تو هم میای تو هتل میمونی، ادا قبول میکنه و باهم میرن دنبال کیراز. شب سه تایی باهم فیلم میبینن.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا