خلاصه داستان قسمت ۹۸ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۹۸ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۹۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۹۸ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۹۸ سریال ترکی خواهران و برادران

تو کلاس استاد میگه اول میخوام جواب آزمون بورسیه را بگم سپس رو به عمر میگه اول اینکه نا امیدم کردی و خیلی ناراحت شدم لازم نیست بگم که اوضاعت چجوریه، استاد میگه آسیه ۸۰ شدی دوروک لبخند میزنه و میگه دوست دختر باهوش خودمی، آیبیکه ۷۰ برک میگه همینه خوشگل خودمی، استاد میگه اوگولجان ناپلئونی قبول شدی ۵۱ اوگولجان خیلی خوشحال میشه و عمر واسش خوشحال میشه استاد در آخر میگه هاریکا نا امید شدم ازت ۴۵! هاریکا میگه چی؟ یعنی رد شدم؟ استاد تایید میکنه که آیبیکه میگه خداروشکر خیالم راحت شد هاریکا بهم میریزه و به هوای سرویس رفتن از کلاس بیرون میره. بعد از تمام شدن کلاس سوزی میره پیش اوگولجان میگه باید یه راهی پیدا کنیم سپس میگه خوب حالا که عمر آزمونو از دست داد باید پولشو بده تا برگرده به مدرسه اوگولجان میگه اون پولی که میگی برای شماها چیزی نیست ولی واسه ما فقیرها خیلی پوله! سوزی میگه خوب ما میدیم، قبلا برای مدارس دور افتاده پول جمع کردیم واسه کمک حالا واسه عمر هم جمع میکنیم اوگولجان میگه یعنی میشه؟ سپس کلاه هم مدرسه ایش کوثر را از روی سرش برمیداره و میگه خوب امتحان میکنیم سپس بین بچه ها تو مدرسه میگردن و ازشون کمک نقدی میخوان هرکی هرچقدر که میتونه کمک میکنه. آکیف با شنگول به محضرخانه رفتن و آکیف خانه را به نام شنگول میزنه از طرفی بهش پاکت پول میده و میگه برای مراسم قدیر خرج کردین اینو داشته باشین بزنین به یه زخمی از زندگیتون شنگول پول را میگیره و بعد از رفتن آکیف از قدیر عذرخواهی میکنه و ازش میخواد تا او را ببخشه. شنگول به قبرستون سر خاک قدیر میره و گریه میکنه و میگه هرکاری کردم واسه صلاح بچه ها بوده! اگه واقعیتو بفهمن عمر و اورهان معلوم نیست چیکار میکنن! از طرفی ملیسا همینجوری داغون شده دیگه اونجوری می افته زندان قطعا خودتم نمیخوای این اتفاق بیوفته!

برک و آیبیکه جلوی اوگولجان را میگیرن و میپرسن که چیشد؟ چقدر جمع شد؟ اوگولجان میگه حدود ۲ هزارتایی کم داریم برک میگه ای بابا ای کاش گیم نمیگرفتم اینجوری بیشتر میتونستم کمک کنم! اوگولجان میگه گیم؟ برک میگه آره عصر بیا بازی کنیم سپس به آیبیکه میگه تو هم میای دیگه؟ آیبیکه میگه چون اوگولجان میاد مشکلی نیست میتونم بیام برک خوشحال میشه. تو کافه جمع شدن و در حال شمردن پول هایی هستن که جمع شده که میبینن هزار و خورده کم دارن تولگا میاد و میگه دیگه کم ندارین راسیتش نمیشه اصلا اوگولجان  بدون عمر تحمل کرد! همگی خوشحال میشن و به عمر و آسیه میگن که ماجرا از چه برار اونا هم خوشحال میشن و عمر میگن واقعا نمیدونم چجوری باید ازتون تشکر کنم شرمنده ام کردین آسیه با خوشحالی میگه دوباره همه با همیم! بچه ها به خونه رفتن که شنگول کلی واسشون خرید کرده با یه گونی زغال و میره پیششون آنها جا میخورن و میگن چیشده زن عمو؟ او میگه هیچی نباهت خانم پولمو یه جا داده منم گفتم واستون خرید کنم سپس واسشون غذا درست میکنه و میز مفصلی میچینه آنها تعجب میکنن و میگن ممنون زن عمو عادت نداریم به غذای زیاد بگین همه بیان باهم بخوریم اما شنگول میگه نه واسه شما فقط پختم نوش جونتون و به هوای کار از اونجا بیرون میاد و با یادآوری قدیر اشک میریزه و ازش طلب بخشش میکنه. آیبیکه با اوگولجان به خانه برک رفتن واونجا مادرش از آیبیکه حسابی تعریف میکنه و ازش خوشش میاد. او درباره مادر و پدرشون سوال میکنه و وقتی میفهمه که اونا خدمتکارن حسابی جا میخوره. اوگولجان حرف هایش را اتفاقی تو آشپزخانه میشنوه و ناراحت میشه که دربارشون بد حرف میزنه سپس به بهانه معده درد میگه بریم خونه. او از قصد گوشیشو جا میزاره و بعد از چند دقیقه بیرون اومدن به هوای برداشتن گوشی برمیگرده.

او که صدای اونارو ضبط کرده بود به آیبیکه میده تا گوش کنه آیبیکه وقتی میفهمه مادر برک بهشون پاپتی میگه و اونارو در حد خودشون نمیدونه ناراحت میشه و اشک میریزه. شنگول سند خونه را زیر لباس هایش پنهان میکنه. آکیف با کان تو خونه بحث میکنه که اصلا حتی درباره مدرسه خبر هم نداری مثلا قرار بود حواست به سوزی باشه ولی از پس اینم برنیومدی! پول واسه عمر جور کرده خیریه باز کرده! یا عاشقش شده یا از روی دلسوزیه! اورهان به بچه ها سر میزنه که با  دیدن میز غذاشون جا میخوره و از شنگول تشکر میکنه و واسش دعای خیر میکنه. سوزان از مسافرت اومده و میگه خداروشکر اجاره این ماه جور شده باید تا سر ماه برم یه کار درست و حسابی پیدا کنم. وقتی میبینه هاریکا تو خودشه و دمغه میپرسه چیشده؟ او میگه که بورسیه را قبول نشده و باید دوتا قسط ۱۵ هزارتایی بده چون باید تو اون مدرسه بمونه و اصلا به چیز دیگه ای فکر نمیکنه سوزان با کلافگی سر جاش میشینه. شنگول برای خودشونم یه میز مفصل چیده که اورهان میگه عیدی چیزی هم نیست که بگم میز مفصل چیده! اوگولجان میگه به خاطر قبولی تو بورسیه ست؟! شنگول میگه آره گفتم یه میز خوب بچینم دیگه. سر میز آیبیکه یکدفعه درباره پولدارها که مدام اونارو تحقیر میکنن حرف میزنه و با کلافگی خودشو خالی میکنه اورهان جا میخوره و میگه دخترم چیشده؟ چرا اینارو میگی؟ کسی حرفی زده چیزی شده؟ آیبیکه میگه نه چیزی نشده یکدفعه یادم افتاد!…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا