خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال جیران

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال جیران را خواهیم داشت. این سریال به کارگردانی حسن فتحی و اسماعیل عفیفه ساخته شده است که هر هفته جمعه از پلتفرم فیلیمو پخش می شود.

قسمت 28 سریال جیران

جیران ۲۸

گلین کنار جیران است و او را آرام می کند و دستمال پارچه ای که ننه آشوب بهش داده را در دستش می گذارد و بهش میگه بذار این ساحره ببینتت تا همه چیز را بهت بگه که جیران قبول نمی کنه و درست همان لحظه ننه آشوب و گل نسا وارد اندرونی اش می شوند و او با دیدن ننه آشوب حسابی کپ می کند. 

سیاوش هم چنان در عمارت کفایت خاتون است و موفق به دیدن خاتون عمارت نشده، سیاوش در تنهایی خودش کتاب می خواند و کفایت خاتون و الیاس از دور تماشاش می کنند و از این که حتی توان خط خوندن هم دارد، هر دو به خود می بالند.

شبانه جیران بر بالای خاک پسرش بی تابی می کند و ننه آشوب هم کنارش است.

جیران با نفرت طلسم مهر و ماه را از گردن بر می دارد و روی خاک پرتاب می کند ولی ننه آشوب دل به دلش میده و برای غم پسرش بهش احترام میذاره و میگه من این جام تا قاتل پسرتو پیدا کنم و جیران از این که پسرش کشته شده شوکه میشه و حالش از قبل خراب تر است.

روز بعد، مهد علیا به همراه شازده بصیر در حیاط ارگ قدم می زند که دیدارشون از چشم های نقره پنهان نمی مونه و مهد علیا به نقره میگه شازده بصیر خبر داد که با ولیعهدی شاهزاده معین الدوله موافقت شده و به نقره میگه سریعا این خبر و به تاجی بده و ازش خلعتی بگیر، بعد هم نقره برای محبوب کردن خودش میگه خط ولیعهدی شاهزاده معین را به خدیجه خاتون بدید که حسابی مهد علیا حال می کنه.

خواجه باشی و علی خان، خواجه روشن را به سیاه چاله ارگ برده اند و درباره غیبت ناگهانی برادرش سوال می پرسند و می ترسوننش تا بگه گلشن کجاس که او هم اظهار بی اطلاعی می کنه و علی خان بهش امون میده.

نقره خبر ولیعهدی شاهزاده معین را برای تاجی برده و از او دستخوش می گیره که جیران و گلین و ننه آشوب و باقی زن های حرمسرا وارد اندرونی او می شوند و جیران، تاجی را قاتل خطاب می کند و ننه آشوب، آن ها را به جایی برای پیدا کردن قاتل می برد و کمی بعد میگه قاتل توی این اتاق نیست، اما توی همین کاخ و میره تا به دنبال قاتل بگردد. 

ننه آشوب در ارگ به شکوه علامت میده تا دنبالش بره و بهش میگه تو ارگ آشوب زده همه می جنگن ولی فقط یه زن موفق میشه و با گذاشتن دستش روی شکم او میگه طالع سعد دیدم برای پسرت که باعث خوشحالی و حیرت او می شود.

بلاخره کفایت خاتون اجازه میده تا سیاوش ببینتش، سیاوش رک شروع به صحبت می کند و میگه یه سری چیزا این جا با هم نمی خونه و می خوام بدونم شما کی هستید که کفایت خاتون میگه مهم اینه تو کی هستی و شروع به صحبت می کند و حتی به این که به دیدن سارای گرجی هم رفته بوده اشاره می کنه و الیاس ادامه میده اگر به کفایت خاتون اعتماد کنی همه چیز و همه کس هستی.

سیاوش گیج در حال بیرون رفتن از عمارت است که کفایت خاتون او را جناب سیاوش خان زند صدا می کند و سیاوش با بهت بر می گردد که همه آن ها را در حال تعظیم می بیند و حرف های ننه آشوب را به خاطر می آورد.

تاجی به خلوت ناصر رفته و با هم گل میگن و گل می شنون و تاجی از این که ناصرالدین شاه او را مهد علیای آینده خطاب می کند، او کیلو کیلو قند در دلش آب می شود.

روز بعد، همه در اتاق ناصرالدین شاه مشغول آماده کردن شاهزاده معین هستند که عباس میرزا و خدیجه خاتون به آن جا می روند و سلطان به آن ها میگه اگر بی رسمی کنید خونتون ریخته خواهد شد و می رود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا