داستان کامل قسمت شانزدهم سریال بی همگان از شبکه ۳

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت شانزدهم سریال بی همگان به کارگردانی بهرنگ توفیقی و تهیه کنندگی مهران مهام را می خوانید، با ما همراه باشید. این سریال روایتگر زندگی امیرعلی شخصیت اصلی سریال بی همگان است، او پس از آزادی از زندان در تلاش می باشد تا سال‌ های از دست رفته را جبران کند و زندگی تازه‌ای را برای خود بسازد، اما سرنوشت شرایط دیگری را برای او رقم می‌ زند و او برای رسیدن به خوشبختی ناگزیر است تا با مشکلات بزرگتری دست و پنجه نرم کند و…

قسمت شانزدهم سریال بی همگان

آقا قاسم به دیدن پسرش رفته و به او میگه حکم قاضی اومده و برات قتل غیرعمد بریده، حالا باید پول دیه رو جور کنیم تا زودتر بیای بیرون، امیرعلی درباره پول دیه سوال می پرسد که پدرش میگه همش یه میلیارد و لازم نیست نگران هیچ چیزی باشی، آزادی تو بیشتر از این حرفا می ارزه، فقط باید روحیه تو حفظ کنی تا هر چی سریع تر وقتی اومدی بیرون، زندگیتو بسازی…

مهندس خسروی به کارگاه امیرعلی و رفیقاش رفته که آقا خلیل با دیدنش کنترلش را از دست می دهد و سیلی محکمی توی صورتش می کوبد، رسول به سمت آقا خلیل میره و میگه مهندس خسروی مهمون ما است و جلوی خلیل را می گیرد.

ارشیا کارش را خوب بلد است و صحبت هاشو با گفتن منم از کارخونه اخراج شدم، شروع می کند و می گوید از حالا به بعد می خوام تو تیم شما باشم و جلوی هر کسی که قصد زمین زدن کارخونه رو داره را بگیرم…

همه در خانه آقا قاسم تمام دارایی هاشون و رو کردند تا زودتر بتوانند پول دیه را جمع کنند و امیرعلی از زندان آزاد شود.

الناز با پدرش صحبت می کند تا مهندس خسروی را به کارخونه برگرداند و بتواند کمی به این اوضاع سر و سامان دهد که پدرش مخالفت می کند و همان لحظه پویان داخل اتاق مهندس می شود و عکس ارشیا را در کنار رفقای امیرعلی نشان می دهد و به او میگه این کارش برای ما تهدیده… الناز که حسابی نگران شده، نگاهش گیج بین پدرش و پویان می چرخد و دائم می پرسه دارین از چی حرف می زنید که مهندس یوسفیان یعنی پدرش بهش میگه الان به اتاقش بره تا بعدا دربارش با هم حرف بزنند.

آقا قاسم، دایی رحمان و رضا به کارواش برای دیدن آقا کرامت رفته اند و بعد از سر سلامتی و عرض دوباره تسلیت، شروع به صحبت درباره دیه و رقم آن می کنند، آقا کرامت هم هیچ نمی گوید و می رود، آقا قاسم به دنبالش می رود تا باهاش هر طوری که شده صحبت کنه، ولی او را پیدا نمی کند و نا امید به داخل بر می گردد… صاحب کار آقا کرامت با دیدن حال نذار آن ها بهشون میگه من باهاش حرف می زنم شاید بتونم راضیش کنم ولی بهتون قول نمیدم.

مهندس یوسفیان به همراه پویان به خانه ارشیا رفته اند، دم خونه مهندس یوسفیان متوجه میشه که پویان می خواد او به تنهایی به داخل بره ولی قبول نمی کنه و پویان هم به اجبار به داخل می رود.

پویان مستقیما سر اصل مطلب می رود و به ارشیا میگه من اومدم این جا تا بهت سهم بدم که ارشیا شروع به دندون گردی کردن می کند و مهندس یوسفیان از جاش بلند میشه تا بره که ارشیا کوتاه می آید و به حقی که پویان براش در نظر گرفته راضی میشه و از آن ها خداحافظی می کند.

رفیقای امیرعلی با یک پاکت پول به در خانه پدری امیرعلی رفته اند و آن را به عنوان کمک برای آزادی امیرعلی به آقا قاسم می دهند که او اول نمی پذیره و در آخر دوستای امیرعلی بهش میگن ما هم می خوایم تو آزادی رفیقمون سهمی داشته باشیم و فوآد هم برای این که حال و هوای جو خونه عوض بشه شروع به خوندن می کند…

آقا قاسم در حال آماده کردن یک سنگ قبر برای اسلان است، کاظم رفیقش سعی می کنه مانعش بشه ولی او میگه این کاری که ازم برمیاد و باید انجام بدم و به حرف های او گوش نمی دهد…

آقای حیدری، صاحب کار آقا قاسم بهش زنگ می زنه و میگه آقا کرامت و راضی کردم تا شما رو ببینه که آقا قاسم پیش دستی می کنه و ازش خواهش می کنه تا او هم همراهشون برود.

بعد از تاریک شدن هوا، آقا قاسم دوباره به همراه رضا و دایی رحمان به در خانه عروس آقا کرامت رفته اند و منتظر آقای حیدری ایستاده اند، تا همگی با هم به داخل بروند. آقا کرامت و لیلا در خانه نشسته اند، میثم هم در آشپزخانه پیش مادرش است و از این که آن ها برای گرفتن رضایت به آن جا رفته اند عصبی است و می خواد به داخل بره که مادرش جلوش و می گیره و این اجازه را بهش نمیده…

کم کم سر صحبت را باز می کنند که آقا کرامت همان اول آب پاکی را روی دستشان می ریزد و می گوید کل دیه حق عروس و نوه هامه که آقا قاسم میگه ما فقط می خوایم اجازه بدین کم کم بهتون پرداخت کنیم که او باز هم قبول نمی کنه و حرف حرف خودش است و قصد بیرون کردن آن ها را داره که آقای حیدری دخالت می کنه تا اگر کاری ازش بر میاد براشون انجام بده ولی هیچ حرفی چاره ساز نیست و آن ها باز هم با دست های خالی از آن جا بیرون می روند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا