وظایف مدیریت بازاریابی — یک مدیر بازاریابی چه مسئولیت هایی دارد؟

در این بخش از مطالب وبلاگ جدولیاب، مقاله‌ای تحت عنوان وظایف مدیریت بازاریابی برای شما آماده کرده‌ایم. به عنوان یک مدیر بازاریابی، شما مسئول فراتر از ایجاد کمپین‌های جدید و جذاب هستید. شما احتمالاً مسئول چندین پروژه و احتمالاً کل تیم هستید. و اطمینان از اینکه هرکس وظیفه مناسبی برای پیشبرد هر پروژه بازاریابی در یک دنباله منطقی دارد، می تواند برای شما چالش برانگیز باشد.

یک مدیر بازاریابی باید تمام تئوری ها و بهترین شیوه های مدیریت را با تئوری های بازاریابی ترکیب کند. او باید بر تمامی کمپین های بازاریابی سازمان نظارت داشته باشد و با سایر ذینفعان مانند بخش فروش هماهنگ شود. آنها با تیم خود طوفان فکری را برای کمپین های جدید رهبری می کنند و کمپین هایی را که در حال حاضر در دست اجرا هستند، نظارت می‌کنند. سپس داده های کمپین‌های ادامه دار و تکمیل شده را تجزیه و تحلیل می کنند و موفقیت آنها را ارزیابی می کنند.

در این پست، ما به برخی از وظایف مدیریت بازاریابی که باید انجام دهد و برخی از زمینه هایی که مدیران بازاریابی موفق تمرکز می کنند، ارائه می کنیم. پس با سایت وبلاگ جدولیاب همراه شوید.

وظایف مدیریت بازاریابی

در فرادرس،مطلبی دربار آموزش مدیریت بازاریابی برای شما مهیا شده است . لطفا روی لینک زیر کلیک بفرمایید:

مدیریت بازاریابی چیست؟

به طور خلاصه، مدیریت بازاریابی شخصی است که برنامه های بازاریابی یک سازمان را برنامه ریزی، سازماندهی، کنترل و اجرا می کند. این شامل سیاست‌ها، برنامه‌ها، استراتژی‌ها و تاکتیک‌هایی است که برای ایجاد و برآورده کردن تقاضای مشتریان هدف به منظور ایجاد سودآوری استفاده می‌شود.

برای اطمینان از تصمیم‌گیری صحیح، تحقیقات بازار برای درک بازار و تعیین اینکه چه نیازهایی برآورده نمی‌شوند، یا نحوه بهره‌برداری از فرصت‌هایی که در حال حاضر ارائه نمی‌شوند، ضروری است. تحقیقات بازار شامل تحقیقات رقابتی، جمعیت شناسی کلیدی، قیمت گذاری و بهترین تبلیغات برای جذب مشتری است..

مدیران بازاریابی باید به طور مستمر روی اهداف خود تمرکز کنند

یکی از وظایف مدیریت بازاریابی ، تعیین اهداف می‌باشد. اهداف برای مدیران بازاریابی حیاتی هستند. تعیین اهداف باید یکی از اولین کارهایی باشد که به عنوان یک مدیر بازاریابی انجام می‌دهید. آنها تقریباً باید در بالاترین سطح در ذهن شما باقی بمانند.

شما باید اطمینان حاصل کنید که اهداف شما هوشمندانه، خاص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، مرتبط و با هدف زمانی هستند.

هنگام تعیین اهداف خود، سعی کنید به این پنج سوال پاسخ دهید تا مطمئن شوید هر هدفی به اندازه کافی مشخص است:

  1. چه کاری را می خواهم انجام دهم؟
  2. چرا این هدف مهم است؟
  3. این هدف شامل چه کسانی می شود؟
  4. در کجا قرار دارد؟
  5. هدف شامل کدام منابع یا محدودیت هاست؟

برخی از افراد اهدافی را تعیین می کنند که می دانند دستیابی به آنها غیرممکن است. در حالی که آنها ممکن است فکر کنند که این کار آنها را به چالش می کشد، ریسک واقعی وجود دارد که آنها را رها کنند زیرا به این هدف دست نیافتنی دست نمی یابند. اگر یک خرده فروش آنلاین کوچک هستید، برای مثال، هدف بازاریابی را بهتر از دیجی کالا تعیین نکنید.

EP10599 - وظایف مدیریت بازاریابی

مدیران بازاریابی به مهارت های مدیریت پروژه نیاز دارند

یکی دیگر از وظایف مدیریت بازاریابی یادگیری و مهارت در استفاده از نرم افزارهای تخصصی مدیریت پروژه است. البته، استفاده از نرم افزارهای تخصصی مدیریت پروژه، مانند مایکروسافت پروجکت، اینستاگانت و… می تواند به مدیران بازاریابی کمک کند تا اطمینان حاصل کنند که پروژه های خود را به راحتی مدیریت می کنند. به عنوان مثال، اینستاگانت یا آسانا ، همراه با چند پلتفرم مدیریت پروژه دیگر، به شما امکان می‌دهد تصویر بزرگتر پروژه خود را ببینید. این به شما یک نمای کلی در سطح بالا از موقعیت همه چیز در یک نگاه می دهد. در همان زمان، می‌توانید پیشرفت هر یک از اعضای تیم را در یک پروژه مشاهده کنید و اگر به نظر می‌رسد اشکالی در حال رخ دادن است، به سرعت وظایف را بین افراد تغییر دهید.

 مدیران بازاریابی مهارت های قابل انتقال زیادی دارند

شما وقتی به عنوان یک مدیر بازاریابی شناخته می شوید باید با استفاده از مهارت های خاص خود این تخصص‌ها را بتوانید به دیگران انتقال دهید. این می‌تواند برای شما خوب و عالی من مفید باشد

 مهارت های قابل انتقالی که یک مدیر بازاریابی معمولاً از آن برخوردار است عبارتند از:

ارتباطات: مانند متقاعدسازی، قاطعیت، به اشتراک گذاری اطلاعات، همدلی، شبکه سازی مشتری، صحبت موثر

برنامه ریزی: مانند تعیین هدف، مدیریت پروژه، مدیریت افراد

ابتکار : خودکفایی، خلاقیت، نوآوری

فناوری: سواد کامپیوتر، نرم افزار بازاریابی، تمایل به آزمایش تجهیزات جدید

EP10599 - وظایف مدیریت بازاریابی

برندهای خود را خوب بشناسید

به عنوان یک بازاریاب، باید برند خود را به خوبی بشناسید. این شامل شرکت و محصولات آن می شود. این برای یک بازاریاب داخلی در شرکتی که محصول خود را می فروشد نسبتاً آسان است، به خصوص اگر فقط یک خط کوچک از محصولات داشته باشد. اما این برای یک بازاریاب در یک آژانس به همان اندازه مهم است. او باید عمیقاً تامل و جستجو و تفکر کند تا همه چیز را در مورد همه مشتریان و محصولات آنها یاد بگیرد.

این با اهمیت تمرکز بر اهداف شما ارتباط دارد. شما باید ماموریت شرکت خود را بدانید و بدانید که آن چیست. مجدداً، اگر مدیر بازاریابی در یک شرکت بزرگ هستید، باید هر یک از مأموریت‌های مشتریان خود را تجزیه و تحلیل کنید.

کمپین های بازاریابی گذشته را تجزیه و تحلیل کنید. چه چیزی خوب کار کرده و چه چیزی کمتر موفق بوده است. آیا هیچ کمپین کاملاً محو و نابود شده است؟ و اگر چنین است، چرا؟ کدام کمپین ها، چه آفلاین و چه آنلاین، در گذشته عملکرد خوبی داشته اند؟ پس شناخت برندهای خوب یکی دیگر از وظایف مدیریت بازاریابی می‌باشد.

مشتریان و رقابت خود را بشناسید

اگر به طور کامل آن محصول یا افرادی را که سازمان شما سعی در فروش آن به آنها دارند، درک نمی کنید، بازاریابی یا فروش آن باید چالش برانگیز باشد. شناخت خوب بازار باید یکی از اهداف شما و زیرمجموعه‌ی تحت نظر شما باشد.

هنگامی که بازاریابان با اینفلوئنسرها و رهبران فکری در صنعت خود همکاری می کنند، می توانند آگاهی از برند را گسترش دهند و شما باید پویایی بازار هدف خود را به طور کامل درک کنید. داده های موجود را از نزدیک بررسی کنید. مشتریان فعلی شما چه ویژگی‌ها و جمعیت‌شناسی مشترکی دارند؟ آیا آنها علایق مشترکی را دنبال می کنند و آیا تلاش های بازاریابی گذشته شما این را تشخیص داده است؟

برخی از شرکت ها به شدت به ایجاد شخصیت های خرید برای تعریف “افرادی” که نماینده مشتریان هدف شما هستند اعتقاد دارند. مطمئناً، شما که محصولی می‌خرید، افراد واقعی نیستند، اما آنها نماینده مشتریان معمولی شما هستند. آن دسته از افرادی هستند که شما مخاطبان هدف تلاش های بازاریابی خود را در نظر می گیرید. شما می خواهید اهداف، نقاط ضعف و قوت و الگوهای خرید آنها را بدانید. شما می خواهید پیام های بازاریابی را به طور خاص برای آنها هدف قرار دهید.

همزمان با تجزیه و تحلیل مشتریان خود، باید رقابت خود را نیز بررسی کنید. با فرض اینکه رقبای شما وجود ندارند، نمی توانید رقابت داشته باشید. چه کاری را درست انجام می دهند؟ چه اشتباهی می کنند؟ آیا آنها کاری انجام می دهند که شما باید آن را کپی برداری کنید یا ترجیحاً با پیچ و تاب خود آن را بهبود بخشید؟

اغلب بازاریابان موفق، داستان نویسان چیره دستی نیز هستند. شما داستان و پادکست برند خود را برای مشتریان بالقوه آن تعریف می کنید. همانطور که ست گودین، استاد بازاریاب می‌گوید، “بازاریابی دیگر به چیزهایی که می‌سازید نیست، بلکه درباره داستان‌هایی است که می‌گویید.”

داستان سرایی و یا پادکست ، شما را قادر می سازد تا با مشتریان خود ارتباط برقرار کنید. شما از آن برای نشان دادن صمیمیت و همدلی استفاده می کنید، نه اینکه مردم شما را یک برند بی‌روح ببینند. می توانید از داستان سرایی استفاده کنید تا به مشتریان بالقوه نشان دهید که چگونه محصولی که نمایندگی می کنید می تواند به آنها در زندگی روزمره آنها کمک کند، اغلب با نشان دادن اینکه چگونه بر زندگی دیگران تأثیر گذاشته است.

در حالی که بازاریابان می توانند تقریباً با استفاده از هر رسانه ای داستان بگویند، رسانه های اجتماعی بعد داستان سرایی کاملاً جدیدی را اضافه کرده اند. شبکه‌های اجتماعی برای مردم طراحی شده‌اند تا داستان‌هایی را بیان کنند، چه با کلمات، چه تصاویر یا فیلم‌ها. حتی یک ویدیوی ۱۵ ثانیه‌ای اینستاگرام نیز داستان کوتاهی را بیان می کند. به هیچ وجه تصادفی نیست که یکی از موفق‌ترین انواع پست‌های رسانه‌های اجتماعی در سال‌های اخیر، استوری است که در مجموعه‌ای از تصاویر و کلیپ‌های ویدیویی گفته می‌شود که می‌توانید با باز شدن استوری خود به آن اضافه کنید.

نمی تواند برای شروع همه چیز به شما مربوط باشد. شما به سرعت از مردی که در یک مهمانی به سراغ شما می آید و در مورد دستاوردهایش صحبت می کند خسته می شوید. خوب، یک داستان بازاریابی توسط یک برند متفاوت نیست. این باید خیلی بیشتر از یک پیام در مورد فروش یک محصول باشد. به عنوان مثال، مردم علاقه ای به پست های اجتماعی که شبیه تبلیغات سنتی هستند ندارند. شما باید مخاطبان خود را وارد داستان خود کنید.

داستان شما باید موارد زیر را بیان کند: ارزش های برند، احساسات، نقاط قوت محصول و یک قلاب. اهمیت احساسات برای داستان سرایی خوب را دست کم نگیرید. با این حال، باید اطمینان حاصل کنید که احساس مناسب را برای برند خود و بازار هدف آن انتخاب کرده اید. پس شناخت رقبا هم یکی دیگر از وظایف مدیریت بازاریابی می‌باشد.

  در فرادرس به موضوع آموزش مهندسی و مدیریت بازاریابی و برندینگ پرداخته شده است. شما می توانید روی لینک زیر کلیک کنید تا وارد این آموزش شوید:

 

در سال ۲۰۲۲ اینفلوئنسر مارکتینگ به یک تاکتیک بازاریابی رایج تبدیل خواهد شد.

وقتی از متخصصان بازاریابی جهانی پرسیدیم که برای سال ۲۰۲۲ روی کدام گرایش ها سرمایه‌گذاری می کنند، ۳۴ درصد گفتند که اینفلوئنسر مارکتینگ، آن را در صدر فهرست قرار می دهد – بالاتر از سایر گرایش ها مانند طراحی وب موبایل و بازاریابی ویدئویی کوتاه.

در حالی که ۵۷٪ از متخصصان بازاریابی که در حال حاضر از اینفلوئنسر مارکتینگ استفاده می‌کنند، می گویند که این بازاریابی موثر است، ۴۶٪ از آنها قصد دارند سرمایه گذاری های خود را در سال ۲۰۲۲ افزایش دهند. علاوه بر این، ۱۱٪ می گویند که این بهترین روند تولید است که آنها تجربه کرده اند.

چگونه و چرا اینفلوئنسر مارکتینگ به یک تاکتیک بازاریابی رایج تبدیل شده است؟ خوب، اینفلوئنسرها اغلب بر پلتفرم هایی که استفاده می کنند و زمینه یا موضوعی که در مورد آن صحبت می کنند، استاد و متبحر هستند. آنها در حال حاضر مخاطبانی دارند که گیرا هستند، به محتوای آنها علاقه مندند و تحت تأثیر اطلاعاتی که ارائه می دهند، قرار می‌گیرند و در نتیجه طرفداران خود را از مخاطبان خود اینفلوئنسر به دست آورند.

اگر توانایی استخدام اینفلوینسرها ندارید، ایرادی ندارد و مشکلی بوجود نمی‌آید. در واقع، بیش از ۵۶ درصد از بازاریابانی که روی اینفلوئنسر مارکتینگ سرمایه گذاری می کنند با میکرو اینفلوئنسرها کار می کنند.

میکرو اینفلوئنسرها مروج رسانه های اجتماعی هستند که دنبال کننده های کمتری دارند (معمولاً هزاران تا ده ها هزار دنبال کننده). اگرچه آن‌ها فالوورهای کمتری دارند، اما به دلیل سطح تعامل بالاتر، پست‌هایشان اغلب پررنگ‌تر است.

این اینفلوئنسرها نیز جایگاهی در صنعت خود پیدا کرده اند – به همین دلیل است که آنها شروع به ایفای نقش بزرگتری در تبدیل سرنخ ها، ارتباط با مخاطبان و افزایش آگاهی از برند کرده اند.

از آنجایی که ریز اینفلوئنسرها هنوز افراد «روزمره» در نظر گرفته می‌شوند (برخلاف سلبریتی‌های غیرقابل دسترسی)، مخاطبان آن‌ها در واقع بیشتر به نظرات و توصیه‌های آنها اعتماد می‌کنند.

EP10599 - وظایف مدیریت بازاریابی

بازاریابی در سال ۲۰۲۲ با استفاده از یک ویدیوی کوتاه

در نظرسنجی ما، متوجه شدیم که محتوای کوتاه دومین چالشی است که بازاریابان در حال حاضر از آن استفاده می کنند.

بیش از ۳۱ درصد از بازاریابان جهانی در حال حاضر روی محتوای ویدیویی کوتاه سرمایه گذاری می کنند، ۴۶ درصد از آنها این استراتژی را در مورد عملکرد و تعامل موثر می دانند. مشخص شده است که امسال درصد بالایی از بازاریابان تصمیم به استفاده از ویدئوهای کوتاه برای سرمایه‌گذاری کارهای خود دارند.

  در مجله فرادرس،   آموزش‌های درباره موضوع «بازاریابی» منتشر کرده است.   برای مطالعه این مقاله و موضوع ، لطفا روی عنوان لینک پایین کلیک کنید.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا