خلاصه داستان قسمت ۹۲ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۲ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۹۲ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۹۲ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۹۲ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

صاحب جدید خانه قدیمی سردار که زنی پا به سن گذاشته است با دیدن سردار حسابی ذوق میکنه و ازش استقبال می‌کند. او سردار و چینار را به داخل خانه اش دعوت میکنه و بهش میگه که من یکی از طرفداران همیشگی شما هستم. چینار از اون زن اجازه میگیره تا سردار توی خانه یک دوری بزنه و به اتاق قدیمی اش برود تا ببینه اونجا شعری به ذهنش میرسه یا نه. اون زن هم با کمال میل قبول می کنه و از این فرصت استفاده میکنه و به همه نزدیک ها و آشنایانش میگوید که سردار خواننده معروف خانه اوست و اگه میخوان او را ببینند سریعاً به اونجا بیان. سردار به اتاق قدیمیش میرود اما متوجه میشه که اونجا تبدیل به یک انباری ترشی و مواد غذایی شده است و حسابی تو ذوقش میخوره. سردار با دیدن اون اتاق نه تنها چیزی به ذهنش نمیرسه بلکه به قول خودش چشمه الهاماتش خشک تر هم شد.

فریس طبق گفته دجله به آیدان با فاتح صحبت می کند تا بتواند به جای رحمی از آن استفاده کند اما فاتح بهش میگه این شدنی نیست چرا که با عوض کردن کاراکتر کل سناریو به هم میریزه و باید تغییرش بدهد و از فریس می خواد تا یک فکر دیگه ای بکنه و سعیشو بکنه تا راضیش کند وگرنه مجبور میشه این سریال را کلاً کنار بذاره و سراغ سریال کلاغ های شهر برود. جیدا با کراج تماس میگیره تا ببینه که او کجاست کراج به دروغ بهش میگه که سر صحنه فیلمبرداری یکی از سریال هاست که تو بیمارستانه اما جیدا صدای پرستار را می‌شنود که سرم کراج را عوض میکرد و می فهمد که کاسه ای زیر نیم کاسه است به خاطر همین امراه را صدا میزنه و از زیر زبونش حرف میکشد بیرون که آنجا متوجه میشه کراج تو بیمارستان بستریه. فریس از دست جیدا عصبانیه و پیش سرکان میره و بهش میگه جیدا رفته با کارگردان من یواشکی دور از چشم من صحبت کرده سرکان بهش میگه جیدا سعی میکنه اون کاری رو که درسته انجام بده بهش اعتماد کن و خیالت راحت باشه فریس به سرکان میگه خیلی بی فکر عمل میکنه چون هیچ سابقه کاری تو این زمینه نداره و نمیدونه که چیکار باید انجام بده امیدوارم در آینده پشیمون نشی از اینکه بهش اعتماد کردی.

فریس پیش پریده میره و ازش میخواد تا با بازیگرش رحمی صحبت کنه که آیدان را توی فیلم نگه دارن از طرفی جیدا با پریده و فریس نقشه می کشند که پریده پیش آیدان بره و بعد از مدتی دجله و فریس به صورت سرزده به خانه آیدان برون و آنجا درباره روحیه جوانانه ی رحمی صحبت کنند. آنها این نقش را عملی می کنند و حتی دجله و فریس به آیدان میگن که با رحمی قبلاً رابطه داشتند آیدان نظرش نسبت به رحمی عوض میشه چون همیشه فکر می‌کرده که رحمی به خاطر سن زیادش خسته است و خیلی کارها را انجام نمیده. آیدان با رحمی در یک رستوران قرار می گذارند تا درباره کار صحبت کنند. آنجا متوجه میشه که رحمی اونجوری که فریس و دجله میگفتن نیست رحمی به آیدان میگه سبک بازی کردنمو تغییر دادم و دنبال نقش‌هایی هستم که زیاد رفت و آمد نداشته باشه آیدان وقتی دلیلشو میپرسه بهش میگه دیگه بالاخره سنی از من گذشته و حال و حوصله این کارها رو ندارم.

آیدان چند تیکه از سریال را برایش می گوید که باعث می شه رحمی به کل نظرش نسبت به این سریال عوض بشه. آیدین پیش باریش میره و بهش میگه اومدم اینجا تا صبح با همدیگه وقت بگذرونیم با همدیگه یا بخندیم یا گریه کنیم انتخابش با توئه. آیدین همان لحظه گوشیش را چک میکنه که میبیند یکی از هم محله ای های قدیمی اش عکس باریش را در تعمیرگاه فرستاده و بهش گفته که این عکسو تو فضای مجازی دیده و سریعاً به دجله زنگ میزنه و ماجرا رو میگه و ازش میخواد تا جلویش را بگیرن تا ماجرایی جدید درست نشه دجله هم زنگ میزنه به فریس و خبر عکس جدید باریش را بهش میگه او میگه نگران نباش چون فکر نکنم از این عکس بخواد موضوع مهمی سر باز کنه ته تهش میخوان بگن که باریش رفته توی تعمیرگاه کار میکنه. پریده نقشه کشیده تا آیدان با چند رقصنده جوان در خیابان شروع به رقصیدن کند تا فاتح همان لحظه بیاد اونجا و آنها را ببینه و ترغیب بشه به استفاده کردن از بازیگران جوان در سریال و همین اتفاق هم می‌افتد همان موقع فاتح به تهیه‌کننده سریال زنگ میزنه و باهاش در میون میذاره که میخواد با بازیگران‌ جوان همکاری کنه اما از آنجایی که جیدا با تهیه کننده صحبت کرده تا سریال کلاغ های شهر را بسازد تهیه‌کننده بهش میگه من کلا نظرم عوض شده و می خوام سریال کلاغ های شهر را بسازم.

سرکان فریس را با خودش به یک خانه ویلایی و خالی می برد وقتی فریس آنجا را میبینه ازش میپرسه که چرا اومدیم اینجا؟ اینجا کجاست؟ سرکان بهش میگه هر جوری فکر کردم به نتیجه ای نرسیدم که چه جوری بهت بفهمونم زمانی که کنارم نیستی و ندارمت چقدر حس پوچی دارم گفتم اگه بیارمت اینجا متوجه بشی فریس احساساتی میشه و سرکان را می بوسد. کراج تو بیمارستان است که جیدا وارد اتاقش می شود. کراج وقتی برمیگرده و او را میبینه حسابی جا می‌خورد و بهش میگه گولن بهت گفته من اینجام آره؟ جیدا بهش میگه نه اون به من چیزی نگفت خودم یه جوری فهمیدم ولی می خوام بدونی که از وقتی نیستی همه چیز خوب پیش نمیره و اتفاق های زیادی افتاده تو آژانس و شروع میکنه به توضیح دادن ماجرا که چه اتفاق هایی افتاده که کلاً پروژه آیدان کنسل شده. کراج با شنیدن آن به هم میریزه و اعصابش خورد میشه.

جیدا بهش میگه میدونم دکترت بهت گفته از این به بعد نباید دیگه زیاد استرس بکشی و حرص بخوری ولی به خاطر همین می خوام بهت کمک کنم و بهش میگه که با جاهیده پینار حرف زدم و قبول کرده که دوباره همکاریش را باهات شروع کنه اما به یک شرط اونم این که ازش عذرخواهی کنی کراج اول مخالفت میکنه و میگه من همچین کاری نمیکنم اما وقتی جیدا بهش میگه با عذرخواهی کردن تو آیدان تو سریال کلاغ های شهر بازی میکنه کمی نرم میشه و ازش میپرسه که چرا همچین کاری می کنی؟ جدیدا بهش میگه که با هم دیگه بتونیم سرکان را کنار بگذاریم، کراح حسابی از این حرف ها جا میخوره و بعد از مدتی لبخند روی لبش می نشیند…

بیشتر بخوانید؛

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا