خلاصه داستان قسمت ۵۸ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۸ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل پنجم این سریال پر طرفدار از شبکه جم سریز در ساعت ۱۱ و از شبکه جم تیوی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعهای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.
قسمت ۵۸ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
اندر را به کلانتری میبرند و آنجا ازش بازجویی می کنن. چاتای و سادایی با شنیدن این خبر به کلانتری میرن از طرفی جانر هم خودش را به کلانتری می رساند. ماموران از اندر می پرسند که دلیل این کارش چی بوده؟ اندر میگه حمله به خانه دوعان کار من نبوده اصلا چرا باید همچین کاری بکنم؟ من و دوان همکار و شریک همدیگه هستیم! پلیس بهش میگه دوعان بهمون گفت که تو همسرش ییلدیز را به مرگ تهدید کردی! اندر بهش میگه من اون موقع عصبانی بودم و یه چیزی گفتم ولی دلیلی نداره همچین کاری انجام بدم و تاکید میکنه که حمله به خانه دوعان کار من نبوده سپس احضار نامه اش را امضا میکنه. سپس اندر با چاتای و سادایی و برادرش جانر از کلانتری بیرون میاد. بعد از چند دقیقه دوعان به اندر زنگ میزنه و با کنایه و پوزخند بهش میگه که بلا به دور باشه! اندر از این کار دوعان حسابی عصبانی و کلافه است و به فکر اینه که هر چه سریعتر تلافی این کارشو در بیاره. اسما میگه پول نزولخور را چیکار کنیم؟ از کجا بیاریم؟ و بهش پیشنهاد میده که از شرکت وام بگیره ییلدیز بهش میگه اگه از شرکت وام بگیرم دوعان متوجه میشه و خیلی خوب نیست.
اسما پیشنهاد میده و میگه میتونیم سکه های ختنه سرون هالیت جان را بفروشیم ییلدیز بهش میگه سکه زیادی هم نمونده همه رو فروختم و کیف و کفش و لباس خریدم و کلافه میشه. اسما میگه الان باید چیکار کنیم پس؟ ییلدیز میگه یه راهی پیدا می کنم. چاتای به اندر میگه یه خبری توی فضای مجازی پخش شده درباره محصولات کارخانه خودمون انگاری شایعه شده که تو محصولاتمون پلاستیک وجود دارد اندر بهش میگه به احتمال زیاد این کار دوعان هستش اینکارو کرده تا سهام شرکت بیاد پایین که بتونه سهام بخره و دوباره با یه ترفندی سهامو ببره بالا ما باید همه تلاشمونو بکنیم که جلوی این کارش رو بگیریم. امیر به خانه اکین میره و با غمزه شروع به صحبت کردن میکنه غمزه با امیر درد دل میکنه و میگه از تنهایی دیگه خسته شدم دوست دارم با یه نفر آشنا بشم و وارد رابطه بشم همان موقع اکین و کومرو با خنده و حالی خوب به پایین میاد امیر با دیدن آنها جا میخوره و میفهمه که با همدیگه ارتباط دارن. سپس به بهانه اینکه جایی کار داره و میخواد بره پیش ییلدیز ازشون خداحافظی میکنه کومرو با طعنه بهش میگه آره برو زودتر به ییلدیز بگو که من با اکین در ارتباطم.
بعد از رفتن او کومرو به اکین میگه می خوام برم پیش پدرم باهاش صحبت کنم شاید متوجه بشه که ییلدیز مناسبش نیست و از خر شیطون بیاد پایین. اما اکین بهش میگه انقدر حرص پدرتو نخور دیگه باید یه کمی هم به فکر خودت باشی و درباره انتقال سهامش به او دوباره میگه کومرو قبول می کنه. امیر وقتی پیش ییلدیز میره از رابطه اکین و کومرو بهش میگه او اول جا میخوره و سپس بهش میگه که ازش دلخوره به خاطر اینکه از بدهکاری مادرش بهش چیزی نگفته بود. ییلدیز به تراس میره و چاتای را صدا میزنه و بهش میگه که ۱۵۰ هزار لیر باید پول بده برای شهریه مدرسه هالیت جان چاتای کمی تعجب میکنه از این مقدار پول و بهش میگه که خودش به حساب مدرسه میریزه. بعد از واریز چاتای، ییلدیز به مدرسه میره و بهشون میگه که اشتباهی این پول واستون واریز شده و ازش میخواد تا به شماره کارتی که بهش میده بریزند.
چتین به دوعان میگه فکر کنم این کاری که با اندر کردیم براش کافی باشه و درس عبرتی شده باشه! دوعان میگه اندر باید بفهمه که با من در نیافته و سراغ هاندان و میگیره چتیمی میگه به بانک سپرده ام که معطلش کند. جنک با هاندان به رستوران میرن از طرفی اندر و جانر هم به همان رستوران میرن و با دیدن آنها جا می خورن. اندر کنجکاو میشه که بفهمه اون مرد کیه و به جانر میگه تا تحقیق کنه. کومرو به همراه اکین به محضر میره و آنجا اکین سهامش را به نام کومرو میزنه. هاندان هدیه هایی برای کومرو و اکین خریده و به خانه آنها میره و بهشون میفهمونه که از رابطه شون خیلی راضیه و خوشحاله فقط با این کار خودشو به کومرو نزدیک میکنه. ییلدیز به مدرسه هالیت جان میره که چاتای را آنجا میبینه و جا میخوره او بهش میگه اومدم دنبال پسرم و میبرمش پیش خودم. چاتای به اندر میگه امروز تو مدرسه ییلدیزو دیدم تازه دوتا بادیگارد هم داشت من فکر نمی کنم که به خاطر امنیت بوده باشه واسه اینه که به ییلدیز اعتماد نداره هنوز سپس بهش میگه که نقشه داره و میخواد شایعه ای که درباره محصولات کارخانه پخش شده را تکذیب کنه.
کومرو به خانه دوعان برمیگرده و سر شام بهشون میگه که کیفی که گم کرده بودم و توی سایت دست دوم فروشی دیدم اون که فقط یه دونه ازش ساخته شده و دوخته شده اونم مخصوص من بود ییلدیز و مادرش استرس می گیرند. چند دقیقه بعد اندر به خانه دوعان میاد و باهاش با عصبانیت حرف میزنه و سعی میکنه تا از زیر زبان دوعان حرف بکشه و تهدیدش کنه تو عصبانیت. سپس وقتی به خانه برمی گرده فایل صوتی را گوش میده و از کار خودش راضیه سپس فردای آن روز چند نفر را اندر اجیر میکنه تا به خانه چاتای تیراندازی کنه و به چاتای میگه که کار خودش بوده و میخواد کار دوعان را تلافی کنه…