خلاصه داستان قسمت ۳۷۰ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۷۰ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۷۰ سریال ترکی خواهران و برادران
برک به دم در خانه اورهان میره و به ایبیکه هدیه میده او میگه اینجا چیکار میکنی؟ برک میگه هدیه تو توی خونه جا گذاشته بودم نتونستم صبر کنم تا فردا آیبیکه خوشحال میشه که جانسو از پشت پنجره میبینه و میره پیششون و خودشو معرفی میکنه. سپس بعد از کمی حرف زدن از اونجا میره به سمت کلوب تا کارشو شروع کنه که با ایاس برخورد میکنه و از جذابیتش حسابی جا میخوره ایاس تو باشگاه در حال تمرین کردنه که از دور جانسو اونو میبینه و به همکارش میگه که اون پسر خیلی خوشتیپه همکارش میگه کسایی که میان اینجا خیلی پولدارن فکر نکنم شدنی باشه! جانسو میگه من تورش میکنم و با لبخند بخش نگاه میکنه. اورهان شوال را به خانه اش رسونده که شوال میخواد بهش پول بده تا برای عمر خرید کنه که یاسمین دخترش خوب غذا بخوره اما اورهان قبول نمیکنه و میگه خودم حواسم بهشون هست خیالتون راحت احتیاجی به پول نیست و میره. صرب با دیدن اونا میره پیش مادرش و میگه چی میگفتی باهاش؟
شوال میگه قصیه رو که صرب کلافه میشه و میگه پس با رفتنش کنار اومدی؟ همان موقع عمر و یاسمین از خونه بیرون میان با چمدان که صرب عصبی میشه و از یاسمین و مادرش میخوان برن داخل حرف بزنن عمر به یاسمین میگه میخوای حرف بزنی؟ او میگه نه که عمر با یاسمین میرن صرب از عصبانیت سر مادرش داد میزنه که چرا هیچ کاری نمیکنه! برک به خانه پیش مادرش و الیف رفته و ماجرای اخراج شدنشو ازش میپرسه که چی شده آیلا واسش تعریف میکنه و میگه مطمئنم زیر سر اون پدر عوضیت بوده اما برک باور نمیکنه که الیف از این اعتماد بیجای او عصبی میشه. برک میره به کلوب تا قضیه رو از دهن پدرش و عمو اکف بشنوه اونجا گوکان بهش میگه که آکف گوشواره را تو کیف آیلا پیدا کرد و اخراجش کرد و میندازه گردن او بعد از رفتن برک آکف با عصبانیت بهش میگه تو چرا انقدر دروغ میگی؟ چرا قضیه رو نگفتی که خودت آیلا رو اخراج کردی.
گوکان بحث رابطهاش با ثریا را وسط میکشه وادارش میکنه که در ازای سکوتش اونم سکوت کنه سپس دوستش زنگ میزنه و از اونجا میره. آکیف از اینکه تو همچین مخمصه ای گیر کرده که همش باید با گوکان سر و کله بزنه به هم ریخته. گوکان با دوستش در حال رفتن به قمارخانه هستند که تو مسیر گوکان به دوستش میگه باید قبل از اینکه دیر بشه تمام مال و اموال پسرمو بالا بکشم و از اینجا برم. شب جانسو پنهانی گردنبندی که برک برای آیبیکه آورده بود را گردنش میندازه او سر میز شام بحث برک را که اومده بود اونجا پیش میکشه که باعث میشه اورهان به هم بریزه. فردای آن روز سر میز صبحانه گوکان به برک پیشنهاد میده تا پولشونو تو ساخت و ساز ببرن برک میگه مگه چیزی از ساخت و ساز میدونی؟ او تایید میکنه که برک قبول میکنه. تو مدرسه عمر میره پیش تولگا و آیبیکه و ازشون میپرسه که مشکل یاسمین باهاشون چیه اما آنها چیزی نمیگن….