خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی اسم من ملک + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی اسم من ملک را می خوانید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسم من ملک یکی از سریال های غم انگیز شبکه ت ر ت می باشد که پخش خود را دوباره شروع کرده است‌. این سریال دارای ژانر درام می باشد که چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها دارای طرفداران زیادی می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Nehir Erdogan ،Kutsi Kutsi ،Mustafa Mert Koç ،Rabia Soyturk ،Mehmet Çevik ،Kaan Çakir ،Ece Ozdikici ،Ulvi Kahyaoglu ،Nizam Namidar ،Zeyno Eracar ،Muharrem Türkseven ،Hande Kaptan.

قسمت ۵۲ سریال ترکی اسم من ملک

خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک

نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …

قسمت ۵۲ سریال ترکی اسم من ملک

نفیسه به آشپزخانه می رود و وقتی می بیند که یخچال خالی است، با بیهان تماس میگیرد تا به همراه اونزیله برای نظافت و کمک به خانه ملک بیایند و از میتات نیز میخواهد که برای خانه خرید کند.
در مدرسه، سیران که صحبتهای ملک و آلپای را می شنود، از ملک میخواهد که با هم قهوه بخورند. او و ملک به داروخانه می روند و سیران از سختی های طلاق خودش به ملک می‌گوید. ملک به دستشویی می رود و در این حین میتات به دیدن سیران می آید و میخواهد از او عذرخواهی کند. ملک حرفهای میتات را می شنود و وقتی بیرون می آید، میتات با دیدن او متعجب می شود و از آنجا می رود. ملک در مورد رابطه میتات و سیران سوال میکند و سیران میگوید که چیزی بین آنها نیست. دفنه و عمر به کافه می روند و مشغول صحبت هستند. کمی بعد زهرا آنها را در کافه می بیند و پیششان می رود. بعد از رفتن عمر، زهرا به دفنه یادآور می شود که رابطه آنها بیهوده‌ است زیرا خانواده ها با یکدیگر مشکل دارند. دفنه اهمیتی نمی‌دهد و میگوید که آنها با یکدیگر خوب هستند و خوش میگذارنند. زهرا از رابطه بین آنها عصبی می شود.

کنعان دوباره برای گرفتن مغازه سیدعلی به بازارچه می رود. محمود با دیدن او کلافه شده و با سیدعلی تماس میگیرد و از او میخواهد به آنجا بیاید. سیدعلی به بازارچه می رود و به کنعان میگوید که از فروش و اجاره مغازه منصرف شده اند. کنعان عصبی شده و از آنجا می رود. دفنه با کرم صحبت کرده و او را راضی میکند تا به تیم برگردد. کرم پیش مربی رفته و با دادن برگه رضایت آلپای، دوباره به تیم برمیگردد‌.
زهرا دم خانه جومالی می رود تا به بهانه دادن کتابهای عمر به ویلدان، به او بگوید که دفنه و کرم با یکدیگر دوست هستند. ویلدان جا خورده و شماره دفنه را از زهرا میگیرد. دفنه با فوندا برای خرید بیرون می رود. ویلدان با او تماس میگیرد و میگوید که بخاطر خوبی خود او و عمر، از او میخواهد که دیگر عمر را نبیند زیرا به ضرر همه آنجا خواهد بود. دفنه ناراحت می شود. عمر پیش سیدعلی می رود و بابت بازداشت شدن او و دردسرهای آلپای عذرخواهی میکند. سیدعلی میگوید که تقصیر او نیست و او را دلداری میدهد. سپس به او کمی پول میدهد.
باشاک برای دیدن ملک به کارگاه می رود. آنها مشغول صحبت هستند و باشاک به ملک یادآوری میکند که دار هایش را به موقع مصرف کند. خلیل این حرف را از پشت در می شنود. جومالی به کارگاه می آید تا با خلیل صحبت کند. او بابت رضایت خلیل به ازدواج خوشحال است. خلیل با سردی با او برخورد کرده و قبول نمیکند که به خانه بگردد و میگوید که بعد از ازدواج نیز در آنجا زندگی نمی‌کند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا