خلاصه داستان قسمت ۵۳ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۵۳ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۵۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۵۳ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۵۳ سریال ترکی خواهران و برادران

سر میز شام آکیف با نباهت درباره ورشکست شدن سوزان صحبت میکنه که نباهت میگه نرفتی ببینی وضعیتشونچجوریه؟ آکیف میگه به من چه؟ هرچی دورتر باشیم ازشون بهتره نباهت تایید میکنه. همان موقع پیامی برای آکیفمیاد که تهدیدش کرده که فیلم کاملن برای پسرش میفرستد اگه چیزی که میخوادو بهش نده آکیف بهم میریزه که نباهتمیگه چیشده؟ دوروک حدس میزنه که درباره اون فیلمیه که واسش فرستاده بودن سپس پشت سر آکیف از سر میز بلندمیشه و پیشش میره و میگه به اون فیلمی کهوایم فرستاده بودن ربط داشت آره؟ آکیف تایید میکنه و میگه میدونمچیکارش کنم تو خودتو ناراحت نکن. قدیر و عمر تو باربری هستن که بعد از اتمام کار صاحب بارها بهشون میگه الکیاینجا نمونین سه الی چهار روز آینده پولتونو میدم بهتون عمر و قدیر کلافه میشن از این بدشانسی و به طرف خانهمیرن. تو خانه از آنجایی که چیزی ندارن واسه خوردن امل را فرستادن خونه شنگول تا کارتون ببینه و همانجا شامبخوره سپس به آسیه میگن که پول بهمون ندادن آسیه دلیلشو میپرسه که عمر میگه از بد اقبالی منه! گفتن چند روزدیگه میدن، همان موقع یه نفر پشت در خانه شان می رود که قدیر با باز کردن در با صاحب خانه روبرو میشه که باگلگی بهشون میگه چند روزه از موعد اجاره خونه گذشته این رسمش نیست! قدیر بهشون میگه که به زودی بهشونمیده بعد از رفتنش آسیه پیشنهاد میده تا حلقه های پدر و مادرشان را ببرن بفروشن که اجاره خونه اون ماه دربیاد وتسویه کنن.هاریکا در خانه خاله سیبل پنهانی وارد اتاقش می شود و یه جفت گوشواره قیمتیشو برمیدارد که همانموقع سیبل وارد می شود که هاریکا از ترس پشتش پنهان می کند که سیبل میگه دیدم نمیخواد بپیچونی اون چیزی کهبرداشتیو بده! سپس خودش از تو دست هاریکا درمیاره و بهش میگه که چشمم روشن دختره ی دزد!

هاریکا میگه اونجوری که فکر میکنی نیست خاله سیبل و ازش میخواد تا به کسی چیزی نگه اما او سوزان را صدامیزنه و میگه که دخترت گوشواره هامو دزدیده بود و میخواست با خودش ببره سپس با عصبانیت میگه گمشین از خانهمن برین بیرون! سوزان و هاریکا به یک مسافرخانه معمولی رفتن اونجا هاریکا با دیدن وسایل و فضای اونجا حالشبد میشه و میگه شوخیت گرفته مامان؟ اینجا خیلی کثیفه! من اصلا نمیتونم اینجا بمونم! سوزان میگه خیلی هم بدنیست هاریکا در حال حاضر با این پول فقط میتونستیم همینجا بیایم! هاریکا حسابی بهم میریزه و میگه واقعا کهبهتر از این نمیشه الان واقعا دوست دارم بمیرم! فردای آن روز نباهت که به دوستش خبر ورشکستگی سوزان را دادهپیشش میره. سوزان بهش زنگ میزنه و ازش میخواد تا مقداری پول بهش قرض بده، نباهت که بااشاره بهش میگهمخالفت کنه به سوزان میگه دست و بالم خالیه نمیتونم و عذرخواهی میکنه. نباهت میگه باورم نمیشه حتی ۱۰۰۰ لیرهم نداشت؟ و یجورایی خوشحال میشه. اورهان آرایشگاه رفته و موهاشو کوتاه کرده، کت و شلوار می پوشه و کرواتمیبنده و حسابی به خودش میرسد و میره به اتاقش تو مدرسه اوگولجان و آیبیکه پیشش میرن. و تبریک میگن آیبیکهعکس خانوادگیشونو قاب کرده به عنوان هدیه میزاره رو میزش اوگولجان هم واسش رواننویس و خودکار خریده و بهشمیده سپس میرن سمت سالن تئاتر. اونجا برک نمایشنامه اش را کمی تا قسمتی اجرا میکنن اما با کلافگی میگهدوروک و آسیه اصلا متن گفته شده را نمیگن خودشون دارن بحث میکنن استاد ازشون میپرسه چیزی شده؟ آسیه میگهنه و از روی نمایشنامه میخونن دیگه. تولگا با یکی از دوستاش قرار میزاره و در ازای پول هنگفتی یه هفت تیر میگیرد.

دوروک بعد از کلاس تئاتر به آسیه میگه وقت میکنی قبل از اینکه بری سرکار یخورده بگردیم؟ آسیه میگه دیگه اونجانمیرم سرکار دوروک هم خوشحال میشه هم واسه پول درآوردنش ناراحت. دوروک میگه پس میتونیم بریم! آسیه میگهآره ولی باید برم طلا فروشی میخوام چیزیو بفروشم دوروک میگه اگه بگم من بهت پول میدم عصبی میشی؟ آسیه میگهبه احتمال ۹۹٪ آره سپس دوروک منصرف میشه و با خنده از اونجا میرن. تالیا میبینه مظلوم جلوی در مدرسهمنتظرشه سپس تالیا میگه اون شب که رفتیم شام بیرون عموم مارو دید خواست بریم پیشش تا باهات آشنا بشه مظلومتایید میکنه و راهی میشن. اونجا وقتی میرسن مظلوم متوجه میشه صاحب همان رستورانی که شام پیشش رفته بودنعموی تالیا بوده سپس شوکه میشه و بهد از کمی بحث کردن همگی به داخل میرن تا ناهار بخورن و اینجوری بامظلوم بیشتر آشنا بشه او قبول میکنه.  دوروک و آسیه باهم بگه به طرف طلا فروشی میرن و حلقه ی پدر و مادرش رامی فروشد. دوروک وقتی ناراحتی آسیه را میبینه و از طرفی میداند که اگه دخالت کنه آسیه عصبی میشه و باهاشدوباره بحثش می شود به خاطر همین چیزی نمیگه و بعد از فروش حلقه ها دوروک به بهانه اینکه سریع بره خونهکارهاشو بکنن از آسیه جدا میشه. بعد از رفتن آسیه به مغازه برمیگرده و ۲۰۰لیر بالاتر همون حلقه هارو میخره و ازاونجا میره. آکیف پیش یکی از کارمندای تیم انفورماتیک شرکت میره و باهاش دعوا میکنه که چرا به دروغ گفته بودهاون فیلمو یه دادستان واسش زده بوده! سپس او بهش میگه حتما یکی به لپ تاپش دسترسی داشته که اون سیگنالونشون میداد آکیف با عصبانیت میگه بیشتر تلاش کنه و میره. بعد از رفتن آکیف ارهان به اون مرد میگه خوب بازیکردی دمت گرم بعد از تمام شدن کار پولتو میزنم و میره

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا