خلاصه داستان قسمت ۹۱ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۹۱ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۹۱ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۹۱ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۹۱ سریال ترکی تازه عروس

آفت به گوکان میگه چرا انقدر شنگولی؟ به چی فکر میکنی؟ گوکان میگه دارم به هازار و خان فکر میکنم وقتی که مسابقه را ببازن و خان شدن منو ببینن قیافه شون دیدنیه! آفت میگه درسته ولی اگه خان بشی دیگه نمیتونیم از اینجا بریم خونه خودمون زندگی کنیم! من میخوام یه زندگی ساده و متواضعی را شروع کنیم! خان میگه باشه اگه اینجوری میخوای من حرفی ندارم پس یه کاری میکنم که برنده نشم بزار خان برنده بشه نازگلم خانم این عمارت بشه ما هم میریم یه خونه جدا زندگی میکنیم. آفت میگه چی؟ نازگل همینجوری عروس قدیمیه این عمارته همش من من میکنه چه برسه به اینکه خانم عمارت بشه نباید بزاری اون خانم عمارت بشه! من نمیزارم اون خانم عمارت بشه! گوکان میگه باشه ولی اینجوری خونه جدا با زندگی ساده نداریم دیگه! آفت میگه گور بابای خانه جدید گوکان میگه همینه! این برازنده من و زن منه! شیرین در حال آماده شدن برای خوابه که باران میره پیشش و میگه اومدم بوسه شبانه و خوابمو بگیرم و برم. شیرین میگه این چیه دیگه! آنها باهم حرف میزنن و وقتی میخوان همو ببوسن ترکمن میره اونجا و میگه اینجا چخبره؟ دارین چیکار میکنین؟ ترکمن دعواشون میکنه و در آخر کله محکمی به باران میزنه. صبح زود نازگل با صوت ورزشی خان را تز خواب بیدار میکنه و میگه پاشو باید بریم تمرین خان میگه تمرین چی؟ نازگل میگه خان شدن! سپس با زور از اونجا میبرتش بالا پشت بوم تا تمرین کنه. نازگل روی کمر خان میشینه و ازش میخواد شنا بره. خان نمیتونه که بعد از چند دقیقه میستیک به اونجا میاد و نازگل ازش میخواد اون بیاد روی کمر باباش بشینه چون خودش سنگینه. سپس میرن مرحله دوم، نازگل یه تایر بزرگ ماشین سنگین را آورده اونجا و میگه باید اینو از این سر پشت بام تا اون سر ببری و برگردونی!

سپس میرن مرحله سوم که خان را مجبور میکنه با تنه درختی که رو شانه اش هست اسکات بره. معتبر از راه میرسه و میگه این کارها چیه دیگه؟ تو به اینا احتیاج نداری! به یه چیز قدرتمند دیگه نیاز داری! خان میگه مثلا؟ همان موقع معتبر دعا میندازه تو گردنش. آسیه میره تو اتاق هازار و بلا و اونارو از خواب بیدار میکنه و به هازار میگه بدو حاضرشو بیا تو حیاط! هازار میگه چخبره؟ آسیه میگه تمرین خان شدن! هازار میگه تمرین چی؟ آسیه میگه همون چیزی که دوست داری تیراندازی! سپس به حیاط میرن که آسیه را میبینن دو تا نشونه با چهره های معتبر و عایشه گذاشته. هازار سعی میکنه بزنه هدف اما موفق نمیشه آسیه میگه تمرین کن. آفت و گوکان میخوان از اتاق بیرون برن که ببینن صدای شلیک از کجاست که عایشه وارد اتاقشون میشه و میگه معجون درست کردم واسه خان پسرم و پشت سر هم میده تا اون بخوره. در آخر بهش میگه تا مسابقه پیش خودمی نمیزارم زنت گولت بزنه و با خودش میبرتش. قلندر به اتاق کامیل و کامیلا رفته و میگه نمیدونم کار خوبی کردم یا نه. کامیلا با سینی صبحانه به اونجا میاد و میگه باهاتون کار داشتم شما که میدونین چوپان بز نمیخواد خان بشه چرا مسابقه را بین سه تا پسرت برگزار میکنی؟ قلندر میگه چون باید عادلانه باشه مسابقه! بین سه تا پسرم باید برگزار بشه! کامیلا میگه دلیلشو نمیفهمم آخه! قلندر میگه چون اون کسی که میخوام خان بشه نمیخواد خان بشه! کامیل میگه منظورت هازاره؟ قلندر تایید میکنه و میگه اگه قبول میکرد دیگه این کارهارو نمیکردم که! کامیلا خان شدن هازار را میگه بزار کنار اصلا فراموش کن! قلندر میگه به این فکر کن که اگه برنده بشه دیگه چوپان بز نیست! خان میشه و دخترتم خانم عمارت!

مسلم در حال درست کردن مرحله ای مسابقه ست که ترکمن میگه چرا انقدر داری حساب کتاب میکنی؟ مسلم میگه چون باید سخت باشه کسی برنده نشه ترکمن میگه مگه میشه کسی برنده نشه! حسن کور میگه آره اگه یه دیوونه بخواد خودش خان بشه این کارو میکنه! معتبر و عایشه و آسیه با بچه هاشون در حال تمرین کردن هستن. کامیلا غر میزنه و میگه این مسابقه کلا نظم را ریخته بهم! الان باید قهوه میخوردیم نه اینکه اینجا با استرس بشینیم تا ببینیم مسابقه نتیجه اش چی میشه؟ ترکمن میگه آره به خدا باید مامانارو ببینی چجوری دارن جون بچه هاشونو میگیرن تا برای مسابقه آماده بشن. بلندر میگه بزار کارشونو بکنن به زودی مشخص میشه که کی از همه قوی تره! کامیلا میگه زود این مسخره بازیا تموم بشه ما هم فردابریم دیگه از اینجا قلندر میگه خدانکنه کامیلیا خانم! فرهاد به اونجا میاد و به قلندر میگه من نمیخوام دیگه چوپان باشم آقا میخوام سر یه کار دیگه برم قلندر میگه مثلا جه کاری؟ فرهاد میگه مثلا کار تو شرکت اگه کاری باشه میخوام کت و شلوار بپوشم برم سر کار هرروز قلندر قبول میکنه و میگه باشه برم ببینم چی به چیه چه کاری هست واسه تو! فرهاد تشکر میکنه و میره کامیلا میگه نکنه پسر نامشروعتونه که فرق نمیزاری بین اون و پسرات! قلندر میگه چرا باید پنهان کنم؟ و انکار میکنه. فرهاد میره پیش دیلان و ماجرارو میگه او خوشحال میشه و باهمدیگه میرن تا کت و شلوار بگیرن. باران میره تو کاهدونی پیش شیرین و میگه باورم نمیشه که الان تو اینجا پیش منی بعد از کمی حرف زدن تصمیم میگیرن که تو ۴ سال در خوندن شیرین باران بره حبسشو بکشه تا باهم بعدش ازدواج کنن. روز مسابقه فرا میرسه و معتبر و عایشه و آسیه در حال آب ریختن رو بدن پسرهاشون هستن تا آماده بشن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا