خلاصه داستان قسمت ۱۰۷ سریال ترکی رامو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۱۰۷ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال می‌توان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.

قسمت ۱۰۷ سریال ترکی رامو
قسمت ۱۰۷ سریال ترکی رامو

قسمت ۱۰۷ سریال ترکی رامو

رامو کلافه ست که نقشه اش خوب پیش نرفته و شریف در حال رفتنه که رامو میگه اون کجا میره؟ کاپیتان میگه جامونو پیدا کردن و ترکوندن پولارو هم دزدیدن! سپس به رامو میگه پولارو پیدا کن! و از اونجا میرن که متین به رامو زنگ میزنه و میگه داداشم جمیل تلفنشو برنمیداره به مرز هم نرسیده پیگیری کردم تو خبر داری؟ رامو بهم ریخته و تماسو قطع میکنه.  کسانی که پولارو دزدیدن همه پولارو تو خونه شون نگه داشتن و به این فکر میرسن که زیر خاک دفن کنن. رامو با حشمت و دوعو به محلی که کمپرسی تریلی چپ شده رفتن و متوجه میشن از شواهد که دزد پولا با کسی که این نقشه رو کشیده یکی نیستن سپس میرن تا سرنخ پیدا کنن. سیبل و نهیر با کارآگاهی که نهیر گرفته بود تا درباره مادر دوعو تحقیق کنه قرار گذاشتن. نخیر و سیبل باهم کمی جر و بحث میکنن سپس میرن سراغ کارآگاه که روی نیمکت نشستن اما وقتی میبینن جوابشو نمیده سیبل جا میخوره و تکونش میده که میفهمن مرده و نهیر عکسی تو دستش میبینه که سیبل با دیدنش میبینه عکس نهیر و سیبله و پشتش نوشته که از این ماجرا فاصله بگیرین آنها جا میخورن و سیبل با استرس میگه بدبخت شدم! نهیر میگه چرا چی شده؟

سیبل میگه اگه رامو بفهمه تو این کار اومدم و تو همچین دردسری افتادم بیچاره ام میکنه و سریعا به طرف ماشین میرن. کاپیتان و مظهر با آدم هاشون به روستای نزدیکیه چپ شدن تریلی میرن و یه نفرو به بالاپشت بوم سوپرمارکت میبرن و ازش میپرسن که پولاشونو برداشته اون مرد از چیزی خبر نداره اما اونا از بالا پرتش میکنن پایین همه دورش جمع میشن و اون دو نفری که پولارو برداشتن با وحشت به جنازه نگاه میکنن. مظهر و گوریل به همه میگن ۲۴ ساعت وقت دارین امانتی ما که دستتون هستشو بیارین وگرنه اتفاق های بدی میوفته و میگه که هر ۱ ساعت یه نفر میمیره اینجا رامو به اونجا اومده و میگه چیکار میکنی کاپیتان؟ او میگه کاری که درسته و رامو بعد از کمی بحث سیبل بهش زنگ میزنه و وقتی ماجرارو از دهنش میشنوه سریعا به طرف استانبول راهی میشه و همه چیزو به دوعو و حشمت میسپاره و میره. سیبل وقتی تلفنو قطع میکنه یه نفر از پشت سر اسلحه میزاره رو سرش و میگه بهت گفتم از این ماجرا دور بمون سیبل قبول میکنه و میره. رامو وقتی به اونجا میرسه از سیبل میپرسه که ماجرا چیه؟ او واسش همه چیزو تعریف میکنه سپس به طرف یه خانه میرن. داخل خانه سه نفر هستن و دنبال چیزی میگردن رامو وقتی به اونجا میره یکیشون با یه ضربه بیهوشش میکنه و دستشو میبنده .

رامو وقتی به هوش میاد میگه من اگه جای تو بودم فرار میکردم میدونی من کیم؟ اون مرد میگه چرا فرار کنم؟ تو الان زندانی نه من! رامو باهاشون درگیر میشه و همونی که سیبل را تهدید کرده بود اون دوتای دیگه رو میکشه و فرار میکنه رامو گیرش میندازه و میگه تو آدم کی هستی؟ او هیچی نمیگه و ماشه اسلحه ای که رامو به طرفش گرفته بود را میکشه و خودشو میکشه. همگی شوکه میشن و رامو میگه چیکار کردی مرتیکه؟ سپس رو به سیبل میگه من باید برگردم روستا ببین این ماجرا شوخی بردار نیست یکسریا هستن که تهدید میکنن به راحتی آدم میکشن و خودشونم میکشن پس برو خونه و از خونه بیرون نیا تا برم به کارام برسم سیبل قبول میکنه و به طرف خانه میره. حسن چیچک را برده به خانه و صبوش که همه دوباره فراموشش گرفته میگه این کیه پسرم؟ حسن میگه دخترم و صبوش با مهربونی بغلش میکنه و میبوستش….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی رامو + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا