خلاصه داستان قسمت ۱۶ فصل دوم سریال وضعیت زرد از شبکه دو

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۶ فصل دوم سریال وضعیت زرد را برای دوستداران این سریال قرار داده‌ایم. این سریال در ژانر درام، کمدی و اجتماعی به کارگردانی مجید رستگار و تهیه کنندگی حامد بامروت نژاد و با بازی بازیگران شناخته شده و معروفی چون مهران رجبی، مریم سعادت، زین‌العابدین تقی‌پور، بهار داورزنی، حسام خلیل‌نژاد، آرش ماهان‌کیا و مهدی رضایی و… ساخته شده است. فصل اول سریال “وضعیت زرد” روایتگر قصه‌ای درباره طراح سانتریفیوژها است. داستانی که در وهله اول همه را تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد. به تعبیر حامد بامروت‌نژاد تهیه‌کننده این مجموعه تلویزیونی، سریال پیرنگی دارد که به اخراج یک دانشمند هسته‌ای می‌رسد.

قسمت ۱۶ فصل دوم سریال وضعیت زرد
قسمت ۱۶ فصل دوم سریال وضعیت زرد

قسمت ۱۶ فصل دوم سریال وضعیت زرد

دکتر عبدالهی به خانه سعید میره و اونجا میگه چقدر دلم لک زده واسه یه دورهمی مردانه! و با دیدن وسایل آزمایشگاهی سعید بهش میگه خوش به حالت سعیدمن اگه این وسایل کارمو یه تیکه شو بیارم تو خونه گردنمو بیخ تا بیخ میبره! سامان به رادیو رفته و مجری را میبینه که با بیحالی داره بازی میکنه. سامان میپرسه که جرا اصلا واسه این برنامه اصلا انرژی نمیزاری؟ مجری میگه واسه چی باید وقت و انرژی بزارم واسه این برنامه که اصلا بیننده خاصی نداره؟! اکرم ماجرایی را در گذشته بهش میگه (حمید در ایستگاه اتوبوس نشسته که یه جوان پیشش میاد و بهش میگه سیگار داری؟ حمید میگه نه! پسر ازش میپرسه فندک داری؟ حمید میگه نه! پسر میگه اگه سیگار بخوای من دارما! حمید میگه نه. یه نفر دیگه هم میاد همین کارو میکنه ولی نفر سومی که میاد حمید عصبانی میشه و باهاش دعوا میکنه.) حمید از اکرم میپرسه اون کار تو بود؟ اکرم میگه آره چون بهم گفته بودی ترک کردی دیگه نمیکشی میخواستم ببینم وسوسه میشی یا نه! حمید میگه تو این کارو از برنامه سامان یاد گرفتی؟ آخه اون چیزی سرش میشه که به حرفش گوش میدی؟ همان موقع داشتن برنامه سامان را از رادیو گوش میدادن که مجری میگه الان ۱۵ دقیقه از برنامه گذشته ولی کسی انگاری واسش سوالی پیش نیومده! حمید میخنده و میگه بیا! برنامه اش اصلا شنونده نداره بعد تو به حرف هاش گوش میدی؟! تو برنامه مجری به سامان میگه حداقل به فامیلات میگفتی زنگ بزنن! اکرم به حمید میگه بزار بهش زنگ بزنم از کار بیکار نشه بچه! از نون خوردن نیوفته! و زنگ میزنه به برنامه سامان ازش میپرسه سوالتون چیه؟ اما اکرم نیمدونه باید چی بگه و هیچ سوالی تو ذهنش نمیاد. سعید و دکتر عبدالهی در حال آزمایش علمی هستن و فیلم میگیرن برای سایت آموزشیشون همان موقع دکتر میگه این خیلی خطرناکه و نباید تو خونه انجام بشه خیلی حواستون باشه در صورتیکه انها دارن تو خونه اون آزمایش را انجام میدن، سعید کمی استرس میگیره اما انجام میدن.

سعید یا دستش کف برمیداره و دکتر زیرش آتیش میزنه که سعید بدون اینکه دستش بسوزه آتیشو تو دستش گرفته سعید حسابی ذوق میکنه و بهش میگه یه بار دیگه انجام بدیم دکتر خیلی خوب بود! سر و صداشون تا خانه ی دایی اش میره که اکرم موضوع پیدا میکنه و به سامان میگه آقای دکتر ما یه همسایه داریم که خیلی محترم و خوبن اما مرد این خونه دانشمنده و آزمایش و کارهای عجیبی تو خونه میکنه و سر و صداش تا خونه ما میاد، باز هم میگم خیلی محترمن اما این مشکلو دارن به نظرتون من چجوری بهشون بگم تا کمی مراعات کنن؟ سامان میگه اصولا این افراد کمبود در کودکی دارن وقتی بچه بودن بهشون پر و بال ندادن و باعث شده عقده بشه واسشون به خاطر همین تو این سن همچین کارهایی میکنه. حمید با شنیدن این حرف ها از رادیو جا میخوره و از دست اکرم ناراحت میشه. اکرم برای دلجویی ازش واسش میوه میبره و میگه ببخشید دیگه به این فکر کن که یه نفرو از بیکار شدن نجات دادیم. همسایه سعید ولسش آش نذری میبره که با دیدن دکتر عبدالهی میگه من همیشه از تلویزیون میدیدمتون پسرم عاشق آزملیش های شماست! دکتر پیشنهاد میده و میگه نظرتون چیه یه دورهمی کوتاه بزاریم و بیای تو باهمدیگه چندتا آزمایش علمی انجام بدیم؟ همسایه استقبال میکنه و به داخل میره. بعد از تمام شدن آزمایش ها سعید با پریشانی و نگرانی به دم در خانه دایی حمید میره و بهش میگه دایی یادته یه رومیزی از اصفهان واستون سوغاتی آوردیم؟ حمید بهش میگه زشته اینکه هی بخوای برومون بیاری! سعید میگه نه بابا دایی جان من غلط بکنم ولی فقط به یه مشکل بزرگ خوردم و رومیزی سوخته شده را بهش نشون میده.

سعید با ترس میگه اگه فرزانه اینو ببینه معلوم نیست با من چیکار میکنه! خیلی ناراحت میشه! دایی حمید بهش میگه حالا مگه چیشده؟ یه رومیزیه دیگه! سعید میگه نه دایی واسه خرید این رومیزی خیلی دردسر کشیدیم و شروع میکنه به تعریف کردن ( وقتی برای خرید سوغاتی به فروشگاه رفته بود یه رومیزی را انتخاب میکنن اما متوجه میشن که تولید کشور چین هست به خاطر همین فرزانه قبول نمیکنه و برای اینکه اون جنسو نخرن شروع میکنن به بهانه آوردن در سایز و مدل که هرچی میگن فروشنده میاره در آخر سعید میگه نه ما اینو واسه میز ناهار خوریه ۲۴ نفره میخوایم که گرد باشه، فروشنده متوجه میشه که دارن بهونه میارن به خاطر همین میگه سریعا برن چون میخوان در فروشگاهو ببندن لحظه آخر یه مدل را فرزانه پیدا میکنه که برای کشور ایرانه و همونو انتخاب میکنن.) اکرم و حمید در حال گشتن هستن تا اون رومیزیو پیدا کنن. اکرم میگه میترسم از اینکه هدیه داده باشمش! استرس سعید بیشتر میشه. فرزانه از راه میرسه که سعید میترسه اما اکرم میگه خیالتون راحت من میرم میبرمش مسجد شما راحت بگردین. وقتی به مسجد میرن اکرم به بهانه یاد دادن بافتنی به یه خانم فرزانه را معطل میکنه. اکرم از قبل با امام جماعت مسجد حرف زده بود تا درباره این موضوع سخنرانی کنه. امام جماعت شروع میکنه به گفتن اینکه کانون خانواده را گرم نگه دارین اگه دیدین شوهرتون یه آزمایشی تو خونه انجام داد یا حتی رومیزی یا چیزی سوخت باهاش دعوا نکنین! سعید به رضا سپرده بود که از سر رومیزیش پیدا کنه و بخره رضا هم میخره اما اون جنس خارجیه سپس به اکرم پیام میده که پیدا شده برگردن خونه. سعید برای اینکه فرزانه متوجه رومیزی خارجی نشه میگه به دایی و زن دایی بگیم بیان شامم با من……

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر فصل ۱ و۲ سریال وضعیت زرد + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا