خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی بابا + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی بابا را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. بابا Baba (عنوان انگلیسی: the father) یک سریال درام ترکی محصول ۲۰۲۲ با بازی Haluk Bilginer و Tolga Sarıtaş است که قسمت اول آن در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۲۲ از شبکه Show TV منتشر شد. حال دوبله فارسی این سریال از شنبه تا چهارشنبه از شبکه جم سریز راس ساعت ۲۰ پخش می شود. داستان سریال پدر ما (بابا) در مورد امین ساروهانلی است که پدری مستبد است که وقتی تنها وارث یک ثروت قابل توجه می شود، برای حفظ خانواده اش تلاش می کند. آیا امین ساروهانلی در حفظ خانواده موفق خواهد شد؟

قسمت ۲۰ سریال ترکی بابا
قسمت ۲۰ سریال ترکی بابا

خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی بابا

ایلهان با لذت به غذاهایی که بشرا برایش آورده نگاه می کند و شروع می‌کند به خوردن. او متوجه می‌شود که بشرا با خجالت نشسته و معذبه، بشرا تعریف میکند که وقتی بچه بودم یه بازی میکردیم که دخترها یه ردیف می نشستیم و پسرها در ردیف مقابل، هر پسری به طرف هرکی که میرفت دستش را دراز می کرد تا با اون دختر میرقصید منم دست یک نفر را گرفتم که پدرم دید وقتی به خانه رفتم خیلی دعوام کرد و بهم گفت که داری آبروی خانواده را میبری یه دختر خوب نباید اینجوری باشه منم از همون موقع به بعد تمام تلاشمو کردم تا آبروی خانواده ام حفظ بشه و آنها ناراحت نشن. ایلهان به حرف های او با دقت گوش میده و در آخر بهش میگه هر وقت خواستی بلند بشی و برقصی بدون که من هستم. قدیر وقتی با الیف به توافق میرسند میخواد به خانه بره که با دیدن وضعیت الیف بهش میگه تو را میرسونم بعد میرم الیف میگه من از پس خودم بر میام هر شب به اینجا میام و بعد از خوردن نوشیدنی خودم برمیگردم احتیاجی نیست که بخوای کمک کنی اما قدیر نمیتونه قبول کنه. ایلهان بعد از حرفهای بشرا دستش را لای موهای او می برد که بشرا خودش را عقب می کشد ایلهان بهش میگه یک لحظه صبر کن و گیره مویی که درست کرده به موهایش می زند سپس نزدیک بشرا میره تا او را ببوسد اما وقتی از او عکس العملی میبینه عقب میکشد بشرا خشکش زده و نمیدونه باید چیکار کنم او هل می کند و میگه بهتره بریم خونمون دیگه قدیر الیف را که نمیتونه حتی رو پاهای خودش بایستد به هتل می رساند. الیف وقتی رو تخت دراز میکشه جدی میشه و بهش میگه فکر نکن امشب قراره اتفاقی بین ما بیفته قدیر به او چپ چپ نگاه می کند و میگه اصلا بهش فکرم نمی کردم.

فردای آن روز ایلهان به روشی که بشرا بهش گفته بود کراواتش را میبندد او لبخند میزند و باحالی خوب میخواد روزش را شروع کند که فرید صدایش می زند و ازش میپرسه با اون زنه متاهل چه رابطه ای میتونی داشته باشی ایلهان میگه هر چیزی یه دلیلی داره فرید بهش میگه دلیل این چی میتونه باشه؟ تو به خودت مطمئنی اما حواست نیست که اون دختر داره تو رو تغییر میده ایلهان از نظر فکری و ‌ذهنی به هم میریزه و با عصبانیت از اتاق بیرون میره. ایلهان کنار مشاورش می نشیند و بهش میگه اولین بار که حسی راحت کنارش دارم حسی که انگار خودم نیستم جوری که بابام هم فهمیده مشاور بهش میگه اون دختر کاری کرده که من نتونستم بکنم این همون تعریف از معجزه عشقه! ایلهان میخنده و میگه چه عشقی؟ همچین چیزی وجود نداره سپس شروع میکنه به جدی شدن و با لحنی تحقیر آمیز بهش میگه عاشق شدن مخصوص شما آدم های معمولیه که قدرتمند بشین اما افرادی مثل ما احتیاجی به قدرت ندارند به خاطر همین به این چیزا فکر نمی کنیم. سپس سعی می‌کند جلوی بغضش را بگیرد و میگه من آخر تنها میمیرم به زور جلوی گریه اش را می گیرد بعد از بیرون رفتن مشاور از اتاق زیر گریه می زند. قدیر پاکتی برای فضیلت می فرستد که داخلش عکس های قدیمی از امین و یک زن در کنارش است الیف سریعاً ۴۰ میلیون دلار را به حساب شرکت واریز می کند از طرفی فیروز فشارهایش را بیشتر میکند و ماشین ایلهان را در جاده می گیرد به عنوان بخشی از بدهی و او را پیاده به طرف شرکت اش می فرستد. فضیلت عکس دوران جوانی امین را بهش نشون میده و ازش میپرسه که ماجرا چی بوده امین بهش میگه قبل از ازدواجم با تو با زنی به نام رسمیه ازدواج کرده بودم.

برادرم وضعش در استانبول خوب شده بود و ازم خواست تا به اونجا برم و زندگی کنم ما هم به اونجا رفتیم بعد از یه مدت رسمیه ازم خواست تا پیش پدرش ببرمش رسمیه مریض بود و از ما پنهان کرده بود چ. همان شبی که میخواستیم راه بیفتیم برادرم بهم گفت می خوام با چند نفر آشنات کنم بساط همه چیز اون شب به راه بود رسمیه مارو از پنجره دیده بود و راننده خواسته بود تا به همراه پسرش او را پیش پدرش ببرد. من از طریق شوفر متوجه شدم که به سمت آنجا رفتن اما وقتی رسیدم فهمیدم پیش خانواده اش نرفته با هم همکاری کردیم تا پیداش کنیم و در آخر روی پل آنها را مرده پیدا کردیم سپس در آغوش فضیلت از ته دل گریه میکنه فضیلت سعی میکند او را دلداری بده و آرومش کنه. امین به دم در خانه قدیر میره بشرا با باز کردن در و روبرو شدن با امین جا میخوره امین بهش میگه که با شنیدن حرف هایی که زدی تازه فهمیدم ماجرا از چه قراره سپس بعد از کمی حرف زدن بشرا را در آغوش می‌گیرد و ازش میخواد او را ببخشد و به خانه برگردد تا بتواند برایش جبران کند. ایلهان به ثروت زنگ میزنه و او را پیش خودش می کشاند و دوباره تهدیدش میکنه که اگه کاری که میخواد نکنه فیلم و عکس هارو پخش میکنه. ثروت کلافه میشه و بهش میگه هر کاری میخوای بکنی بکن ثروت پیش پدرش میره تا همه چیز را برایش تعریف کند اما امین فیلمی که پخش شده بود را بهش نشون میده و با عصبانیت میگه این چیه؟ سپس همه را جمع میکند و شروع میکنه به تحقیر کردن ثروت. ثروت میگه من تا الان هرکاری کردم برای این بوده که منو دوست داشته باشی حتی با منور ازدواج کردم اما هیچ تغییری تو رفتارت باهام نداشتی بعد از کمی بحث کردن امین او را از خانه بیرون میکند او حتی بعد از رفتن ثروت هم به غر زدن ادامه می‌دهد که یک دفعه از حال میره و رو زمین می‌افتد…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بابا (Baba) + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا