خلاصه داستان قسمت ۲۱۷ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۱۷ سریال ترکی روزگاری در چکوروا را می توانید مطالعه کنید. این مجموعه با نام ” زمانی در چوکوروا ” نیز در ایران و با نام های Tierra amarga, Once Upon a Time in Cukurova در ترکیه شناخته می شود. ژانر این سریال درام رمانتیک است و کارگردانان این سریال Murat Saracoglu و Faruk Teber می باشند.

قسمت ۲۱۷ سریال ترکی روزگاری در چکوروا
قسمت ۲۱۷ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

خلاصه داستان سریال روزگاری در چکوروا

داستان این سریال به این شکل است که در حدود سال های ۱۹۷۰ میلادی در استانبول دو جوون که خودشون رو برای ازدواج حاضر میکردن با اتفاقی مواجه میشن که اصلا انتظارش رو نداشتن. ییلماز بخاطر زلیخا دست به قتل میزنه و مجبور به فرار میشه و زلیخا هم اونو تنها نمیذاره. دست تقدیر این دو رو به چوکوروا میکشونه. این دو جوون که با وجود تمام مشکلات مصمم بودن همچنان عاشق هم باشن ولی بعد از آشنایی با خانواده ی یامان که ارباب چوکوروا و صاحب مزارعی که ییلماز و زلیخا در اون کار میکردن بودن، همه چیز تا ابد عوض میشه.

این داستان داستان زندگی ییلمازی است که بخاطر عشقش قاتل شدن رو به جون میخره و داستان زلیخایی که بخاطر عشقش خودش رو مجبور به ازدواجی میکنه که نمیخواد و از طرفی داستان مادر ارباب “هونکار یامان” که برای حفظ گذشته ی پر زرق و برق و همچینین تنها پسرش میجنگه و اربابی که چنان عاشق زلیخا میشه که حتی حاضره برای بدست آوردن عشقش اونو اسیر کنه….

قسمت ۲۱۷ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

اوزوم به همراه ثانیه حاضر شده و با هم برای رسیدگی به کارهای مزرعه می روند. اوزوم به ثانیه می‌گوید که میخواهد در آینده دکتر بشود تا مریض هایی که مانند مادرش هستند را خوب کند.
غفور در جگرکی مشغول کار است. شیفت کاری او تمام شده و او قبول نمیکند که اضافه کاری بماند و دستمزدش را میگیرد. چتین و گولتن به سینما رفته اند. آنها بیرون آمده و مشغول قدم زدن می شوند و مقابل یک مزون لباس عروس می ایستند. غفور هنگام برگشت به خانه، آنها را با هم میبیند و به شدت عصبانی می شود. او پیاده شده و چتین را کتک می زند و گولتن را به زور سوار ماشین کرده و می برد. در خانه ایلماز، مژگان پیش او آمده و بابت رفتارهایش معذرت خواهی میکند و قول میدهد که دیگر دردسر درست نکند. ایلماز به مژگان پیشنهاد میدهد که پیش روانپزشک برود. مژگان قبول میکند تا پیش همکارش در بیمارستان برود. غفور گولتن را با دعوا به خانه آورده و داخل اتاق می اندازد. گولتن گریه میکند. غفور با عصبانیت ماجرا را برای ثانیه تعریف میکند و با تهدید می‌گوید که جنازه گولتن را نیز به چتین که از افراد ایلماز است نمی‌دهد. ثانیه سعی دارد غفور را آرام کند، اما نمی‌تواند. او به ناچار ماجرا را برای غفور تعریف می‌کند. غفور با شنیدن اتفاقی که برای گولتن افتاده، شوکه شده و از ناراحتی نمی‌داند باید چه بگوید. ثانیه به او می‌گوید که چتین همه چیز را میداند و با این وجود گولتن را میخواهد.

چتین با عصبانیت سوار ماشین شده و به سمت خانه غفور می آید تا غفور گولتن را اذیت نکند. او در می زند و غفور بر خلاف تصور چتین، به آرامی و در سکوت در را باز می‌کند و کاری با چتین ندارد. گولتن از اتاق بیرون آمده و چتین را بغل میکند. غفور از خانه بیرون می آید و دم در گریه میکند.
صبح روز بعد، ثانیه به هولیا می‌گوید که مجبور شده است همه چیز را به غفور بگوید. هولیا ثانیه را سرزنش میکند و میگوید که غفور خبرچین است و حرف پیش او نمی‌ماند و او به همه خواهد گفت که ایلماز ارجمند را کشته است. ثانیه می‌گوید که این موضوع فرق دارد و به خاطر آبروی گولتن به کسی چیزی نمی‌گوید.

تکین به کارخانه پیس ایلماز می رود. سفارش موتورهای آبی که ایلماز در ساختشان با شرکت ایتالیایی شریک شده، به کارخانه رسیده است. ایلماز با خوشحالی به تکین می‌گوید که در این مدت کوتاه، دویست نفر سفارش موتور آب داده اند و آنها به زودی خیلی پیشرفت میکنند. او می‌گوید که برای سفارش و پیش خرید موتورها به پول خیلی زیادی نیاز دارد. تکین پیشنهاد میدهد که تعدادی از زمین هایش را بفروشند. ایلماز قبول نکرده و می‌گوید که بهتر است وام بگیرند ، زیرا حالا دیگر وام گرفتن روش جدید اقتصادی است و به نفع آنهاست. تکین قبول میکند.
در شرکت دمیر، ارجان پیش دمیر آمده و به او خبر میدهد که همه در شهر در مورد پیشرفت ایلماز و موتورهای آب صحبت میکنند و بهتر است آنها نیز چنین فعالیتی را شروع کنند. دمیر می‌گوید که آنها تخصصی در این زمینه ندارند. سپس از ارجان میخواهد که سرش به کار خودش باشد و چنین پیشنهاداتی ندهد.
ایلماز به بانک می رود و درخواست وام میدهد. او در بانک می شنود که قاتل جنگاور پیدا شده و دستگیر شده است. ایلماز از شنیدن این خبر شوکه می شود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا