خلاصه داستان قسمت ۲۳۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۳۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۲۳۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۲۳۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۲۳۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

صفیه کل خانه جنگلی را به ناجی نشان می دهد. ناجی حسابی خوشش میاد و با ذوق به آنجا نگاه میکنه و خوشحاله که صفیه برای خوشحال کردنش تنهایی اینجا میومده تا خانه را آماده کنه. وقتی دیوار عکس ها را میبینه ذوق میکنه و ازش میپرسه چرا یکسری از قاب ها خالیه؟ صفیه میگه به زودی پر میشن عجله نکن. ناجی صفیه را در اغوش میگیرد و بلندش میکند که صفیه میگه بزار زمین کمرت درد میگیره. ناجی میره چای بریزه و صفیه میگه باشه منم میرم حاضر میشم تاوقته! هان دیشب انیل را پیش دخترش یامور برده سپس صبح به هتل برگردانده. هان ازش میپرسه چرا قرص و داروهاتو قطع کرده بودی و نمی خوردی؟ آنیل میگه چون عمو حکمت فرق داشت! اونارو میخوردم نمی تونستم واسش گریه کنم و اونجوری که باید عزاداری کنم! هان از این جواب آنیل متاثر میشه. آنیل بهش میگه من که دیشب همه چیزو نابود کردم، تو چیکار کردی؟ هان میگه غصه نخور منم اشتباه کردم. انیل نیگه چی؟ تو چرا؟ سپس با گریه و ناراحتی میگه دیشب دل دوتا دختر شکسته! آیندشون نابود شده! نباید اینجوری بشه و تلفن هان را برمیداره. هان ازش میپرسه میخوای چیکار کنی؟ آنیل میگه من که معلوم نیست اسرا بخواد دیگه حتی منو ببینه حداقل تو اینده ات نابود نشه! و زنگ میزنه به جیلان. جیلان اول فکر میکنه هانه به خاطر همین میگه چرا صدات یجوریه؟ اما بعد از حرف زدن آنیل میفهمه که هان نیست.

جیلان میگه چیشده آنیل؟ اتفاقی افتاده؟ انیل درباره شب گذشته بهش میگه که همه چیز بهم خورده و ازش میخواد تا یکسری از عکس های اسرا را برایش بیاورد چون معلوم نیست که دیگه بتواند او را ببیند یا نه. جیلان کمی ناراحت میشه و قبول میکنه. بعد از چند دقیقه جیلان به اونجا میره و آنیل با عکس ها روی تخت می نشیند و محو عکس ها می شود. هان ازش میخواد تا کمی باهم صحبت کنن، جیلان میگه تو این موقعیت آنیل را تنها نزاریم بهتره باشه واسه یه موقع دیگه اما هان میگه فقط ۵ دقیقه! و به جلوی درب ورودی ساختمان می روند. اونجا هان به جیلان میگه جواب دیشبمو ندادی؟ جیلن بهش میگه در واقع تو جواب ندادی! من میدونم تو پدر شدن را دوست داری و یکی از آرزوهاته اما من بهت گفتم درصد بچه دار شدن ما خیلی پایینه! هان بهش میگه فقط همون دکتر که نیست میریم به چند نفر دیگه هم نشون میدیم او این دنیا غیرممکنی وجود نداره! جیلان لبخند تلخی میزنه و میگه حتی الانم جواب منو نمیدی! من تورو با تمام کم و کاستی هایی که داشتی قبول کردم اما مثل اینکه تو نمیتونی! گلبن به خانه پدرش میره که میبینه نریمان در حال اشپزی کردنه! نریمان بهش میگه دارم املت درست میکنم، نمیدونی امروز چه حس خوبی داشتم آبجی! وقتی بیدار شدم گفتم آخیش یعنی زندگی کردن اینجوری بوده؟ هرجا که دوست داری میری! هرکاری که میخوای میکنی! اشپزی میکنی! سپس بهش میگه که اگه واسه صبحانه گفتم بیاد بالا.

گلبن جا میخوره و میگه چی؟ دیگه ابجی با این کنار نمیاد! دیگه افسار داری پاره میکنی! این چه کاریه؟ اگه من نمیومدم بالا آبجی یا یه نفر میفمید شما اینجا تنهایید چه فکری میکرد؟ همان موقع زنگ در به صدا در میاد که نریمان بهش میگه من دارم اشپزی میکنم تو میری درو باز کنی؟ گلبن با کلافگی میره و میگه به خاطر شما مجبورم منم اینجا صبحانه بخورم. سرمیز صبحانه نریمان دوباره بحث بورسیه را پیش میکشه و میگه لگد به بختت نزن این فرصت استثناییو ول نکن! واسه اینده ات خیلی خوبه! اگه با این اصرارهای نریمان کلافه میشه و میگه خودت تا دیروز تا سر کوچه نمی تونستی بری حالا چطور از من می خوای برم یه قاره دیگه؟ نریمان با شنیدن این حرف ناراحت میشه و به اتاقش میره. گلبن بهش میگه این دختر اختیار زندگی خودشو نداشته! تازه اجازه تصمیم گیری بهش داده شده دیگه نبینم اینجوری باهاش رفتار کنی! اگه از رفتارش پشیمان میشه و معذرت خواهی میکنه. جیلان با هان به طرف خانه اسرا میرن. اسرا با دیدن جیلان جا میخوره! جیلان بهش میگه میدونم چه اتفاقی دیشب افتاده، به خاطر اون موضوع نیومدم گفتم باید حتما در جریان باشی که آنیل عکساتو ازم خواست. اسرا متعجب میشه که جیلان میگه میدونی چرا؟ چون فکر میکنه دیگه تا آخر عمرش تورو نمیبینه ازم خواست تا عکساتو بدم بهش تا از تو عکس بهت نگاه کنه. سپس بهش یه عکس میده و میگه ولی این عکسو به نظرم باید داشته باشی! اسرا با دیدن عکس خودش و آنیل جا میخوره و چشماش پر از اشک میشه، او بهش میگه وقتی حواستون نبود ازتون عکس گرفتم دلم نیومد ندم بهت به نظرت کسی که داره تو عکس ابنجوری بهت نگاه می کنه می تونه خطرناک باشه؟

سپس از اونجا میخواد بره که قبلش میگه هروقت خواستی درباره اش فکر کنی این آنیلو به خاطر بیار و از اونجا میره. هان جلو درب خروج جلوشو میگیره و میگه من نمیتونم بهت دروغ بگم باید واقعیتو بفهمی! من از ازدواج کردن و پدر شدن می ترسم به خاطر همینه فراریم و نتونستم هنوز باهاش کنار بیام! جیلان چشمانش پر از اشک میشه و بهش میگه پس چرا دیشب ازم خواستگاری کردی؟ هان میگه شاید به خاطر حرف های لحظه آخریه پدرم بوده! جیلان میگه پس فکر می کنیم اصلا اتفاقی دیشب نیوفتاده! جفتمون میدونیم که از ازدواج فراریم و از پسش بر نمیایم! هان میگه ولی تو میخوای چیکار کنی؟ جیلان میگه اون دیگه مشکل منه میگردم دوباره راه حل اگه هم نشد یه سگ میگیرم بزرگش می کنم و از اونجا میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا