خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر) + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب میتوانید خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر) را مطالعه کنید. با ما همراه باشید. کارگردان مطرح ترکیه Hilal Saral کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکیه ای را با نام زمهریر Zemheri نیز می شناسند. این سریال ترکی از ۱۵ ژانویه ۲۰۲۰ آغاز و آخرین قسمت آن در ۱۸ مارس ۲۰۲۰ نیز پخش شد. دوبله فارسی این سریال چهارشنبه شب ها ساعت۲۱:۳۰ از کانال شبکه ام‌بی‌سی پرشیا پخش می شود.

قسمت ۲۶ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر)

خلاصه داستان سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر)

فیروزه و ایاز هردو در رشته ی معماری تحصیل میکنند. هر دو خانواده های فقیری دارن و مجبورن که حواسشون به خانواده هاشون باشه و هرطوری میتونن ازشون محافظت کنن. ایاز فیروزه رو در دانشگاه میبینه و یک دل نه صد دل عاشق فیروزه میشه ولی از بخت بد یه روز در خیابون خواهر شخص ثروتمندی به اسم ارتان رو نجات داد و در حالیکه میخواست ثواب کنه کباب میشه و دختره دست از سرش برنمیداره و برادرش هم از نقطه ضعف ایاز که باباش بود استفاده میکنه و ایاز رو محتاج خودش میکنه و ایاز مجبور میشه فیروزه رو بدون حتی خداحافظی کردن ترک کنه و بره. فیروزه هم بعد از اون دلشو به روی عشق میبنده، دو سال بعد پدرش رو به جرم سهل انگاری در گزارش خرابی آسانسور که سبب کشته شدن ۱۳ نفر شده بود دستگیر میکنند، در حالیکه مقصر اصلی ارتان رئیس پدرِ فیروزه است، چون گزارش خرابی آسانسور درخواست رسیدگی رو بهش داده بود ولی فراموش کرده بود رسیدگی کنه. فیروزه برای این که بتونه مدرکی پیدا کنه که اثبات کنه پدرش درخواست رو داده با اسم بدل وارد شرکت ارتان میشه تا عدالت رو برقرار کنه و …

قسمت ۲۶ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر)

وکیل ارتان پیش او آمده و خبر میدهد که از همه اثر انگشت گرفته اند، غیر از مهوش که اجازه نداده و آیاز نیز امروز به شرکت نیامده بود. ارتان به مهوش مشکوک می شود. آیاز به اتاق مادرش می رود و با او که خوابیده، درد و دل میکند و میگوید که دیگر همه چیز تمام شده و میخواهد همه چیز را به فیروزه بگوید و عشقش به او اعتراف کند و او را به دست بیاورد. فیروزه که به بیمارستان آمده، حرفهای آیاز را می شنود و ناراحت می شود. آیاز متوجه آمدن فیروزه شده و پیش او می رود. فیروزه احوال صفیه را میپرسد. سپس قبل از اینکه آیاز چیزی در مورد خودشان بگوید، از آنجا می رود. براق به خانه می رود و کمی بعد ، خدمتکار لباس عروس او که آماده شده به اتاق می آورد. براق با دیدن لباس دوباره به هم می‌ریزد و لباس را بغل کرده و گریه میکند. پلیس دم خانه یاسین رفته و محله را می بندند. همه همسایه ها متوجه ماجرا شده و دم خانه یاسین جمع شده اند. عالیه خبر را شنیده و وقتی به خانه می رود، میگوید که یاسین به قتل رسیده است. الوان با شنیدن این حرف دوباره به هم می‌ریزد و به اتاق می رود. براق عصبانی شده و لباس را به حیاط می برد تا آتش بزند. ارتان متوجه موضوع شده و جلوی او را میگیرد. براق او را مقصر از دست دادن عشقش میداند و با او دعوا میکند. ارتان سعی دارد براق را آرام کند. در بیمارستان، دکتر خبر میدهد که حال صفیه وخیم است و باید هرچه سریع تر یک کلیه پیدا کنند. یاشار با خانه تماس گرفته و خبر میدهد که قرار است آزاد شود. فاروق خوشحال شده و این خبر را به عالیه میدهد.

عالیه نیز خوشحال می شود. او برای یاسینژ حلوا می پزد و از الوان میخواهد به او کمک کند تا حلوا را پخش کنند. الوان به اجبار میخواهد برود، اما همان لحظه فیروزه از راه رسیده و خودش به عالیه کمک میکند. عالیه به فیروزه خبر میدهد که یاشار آزاد می شود و سپس از فیروزه بخاطر تلاش هایش تشکر میکند. در بیمارستان، دکتر خبر میدهد که کلیه مته به صفیه می خورد و او باید برای عمل حاضر شود. مته ترسیده و میگوید که آمادگی این کار را ندارد و نمیخواهد آسیب روحی و جسمی ببیند. آیاز از واکنش ماه شوکه شده و آنها با یکدیگر دعوا میکنند. آیاز میگوید که دیگر برادر ندارد و مته بی اهمیت به او از بیمارستان بیرون می رود. فیلیز با گریه، با براق تماس گرفته و ماجرا را به او میگوید. براق ناراحت شده و او را دلداری میدهد. سپس تصمیم می‌گیرد خودش برای تست به بیمارستان برود. شب یاشار آزاد می شود و به خانه می رود. همگی خوشحال شده و از او استقبال میکنند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا