خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر) + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب میتوانید خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر) را مطالعه کنید. با ما همراه باشید. کارگردان مطرح ترکیه Hilal Saral کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکیه ای را با نام زمهریر Zemheri نیز می شناسند. این سریال ترکی از ۱۵ ژانویه ۲۰۲۰ آغاز و آخرین قسمت آن در ۱۸ مارس ۲۰۲۰ نیز پخش شد. دوبله فارسی این سریال چهارشنبه شب ها ساعت۲۱:۳۰ از کانال شبکه ام‌بی‌سی پرشیا پخش می شود.

قسمت ۲۷ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر)

خلاصه داستان سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر)

فیروزه و ایاز هردو در رشته ی معماری تحصیل میکنند. هر دو خانواده های فقیری دارن و مجبورن که حواسشون به خانواده هاشون باشه و هرطوری میتونن ازشون محافظت کنن. ایاز فیروزه رو در دانشگاه میبینه و یک دل نه صد دل عاشق فیروزه میشه ولی از بخت بد یه روز در خیابون خواهر شخص ثروتمندی به اسم ارتان رو نجات داد و در حالیکه میخواست ثواب کنه کباب میشه و دختره دست از سرش برنمیداره و برادرش هم از نقطه ضعف ایاز که باباش بود استفاده میکنه و ایاز رو محتاج خودش میکنه و ایاز مجبور میشه فیروزه رو بدون حتی خداحافظی کردن ترک کنه و بره. فیروزه هم بعد از اون دلشو به روی عشق میبنده، دو سال بعد پدرش رو به جرم سهل انگاری در گزارش خرابی آسانسور که سبب کشته شدن ۱۳ نفر شده بود دستگیر میکنند، در حالیکه مقصر اصلی ارتان رئیس پدرِ فیروزه است، چون گزارش خرابی آسانسور درخواست رسیدگی رو بهش داده بود ولی فراموش کرده بود رسیدگی کنه. فیروزه برای این که بتونه مدرکی پیدا کنه که اثبات کنه پدرش درخواست رو داده با اسم بدل وارد شرکت ارتان میشه تا عدالت رو برقرار کنه و …

قسمت ۲۷ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر)

در خانه، الوان پیش یاشار نشسته و کمی بعد طاقتش تمام شده و به اتاق می رود و گریه میکند. فیروزه پیش او می رود و به او دلداری میدهد و از او میخواهد که ماجرا را فراموش کند و دوباره به سالن برگردد. آخر شب، آیاز به شیشه پنجره اتاق فیروزه سنگ می زند و فیروزه بیرون می رود. او به فیروزه بخاطر آزادی یاشار تبریک میگوید و سپس حرفهای امیدوار کننده ای از رابطه خودشان میگوید. فیروزه یاد شبی می افتد که با ارتان به هتل رفته و همان شب، عاقد آنها را عقد کرده بود. او سریع به خانه برمی‌گردد و ماجرا را با گریه برای شعله که به آنجا آمده تعریف میکند. شعله از اینکه فیروزه با ارتان عقد کرده است عصبانی شده و از آنجا می رود. مته به خانه ارتان می رود و به او میگوید که خانه را ترک کرده و سپس از آیاز بدگویی میکند . او میگوید که میخواهد از این به بعد برادر ارتان باشد. ارتان نیز قبول کرده و او را به هتل می فرستد. براق به بیمارستان رفته و بعد از دادن آزمایش، از دکتر میخواهد که تا آمدن نتایج، به کسی چیزی نگوید تا امیدوار نشوند. صبح ،ارتان با فیروزه تماس گرفته و میخواهد به خانه آنها بیاید. فیروزه هول شده و میگوید که هنوز با خانواده صحبت نکرده است و خودش بیرون می آید. او سریع آماده می شود و بیرون می رود تا پیش ارتان برود. مته در هتل ساکن شده و از اینکه به زندگی مرفه وارد شده، خوشحال است. منشی ارتان برای او کارت بانکی و سویج ماشین جدید می آورد. مته از منشی دعوت میکند که صبحانه را با هم بخورند.

ا ز بیمارستان با براق تماس گرفته و خبر میدهند که او میتواند کلیه خود را اهدا کند. براق خوشحال شده و ساک خود را جمع میکند تا به بیمارستان برود. کورهان متوجه ماجرا شده و سریع به ایجلال خبر میدهد . ایجلال عصبانی شده و سوار ماشین می شود تا به سمت بیمارستان برود و جلوی براق را بگرید. او با ارتان که پیش فیروزه است نیز تماس میگیرد و خبر میدهد که سریع به بیمارستان برود. ارتان ماجرا را به فیروزه میگوید. فیروزه مشکلی در کار براق نمی‌بیند ، اما ارتان به او میگوید که آیاز دیگر نامزد براق نیست و ازدواج را به هم زده است. فیروزه جا میخورد. در بیمارستان، وقتی آیاز متوجه ماجرا می شود، میخواهد جلوی براق را بگیرد، اما براق میگوید که این کار را بخاطر صفیه انجام میدهد. کمی بعد،همگی به بیمارستان می رسند و میخواند جلوی براق را بگیرند. ایجلال داد و بیداد کرده و سپس ارتان پیش براق می بود و سعی دارد با زبان خودش او را منصرف کند. فیروزه دم در اتاق ایستاده. آیاز از اینکه فیروزه را کنار ارتان دیده، متعجب شده و دلیل آمدن او را می پرسد. همان لحظه ارتان از اتاق بیرون آمده و فیروزه را مقابل آیاز ، همسر خطاب میکند و از او میخواهد که بروند. آیاز به شدت شوکه می شود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا