خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی ضربان قلب + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی ضربان قلب (نبض) را می توانید مطالعه کنید. ژانر این سریال عاشقانه و رمانتیک است، سریال ضربان قلب محصول سال ۲۰۱۷ به کارگردانی مشترک یوسف پیرهسان و آیتاچ چیچک در شبکه های ترکیه پخش شده و حال در سال ۲۰۲۱ روی آنتن شبکه ریور پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Gökhan Alkan(علی)–Öykü Karayel(ایلول)–Ege Kökenli–Ali Burak Ceylan–Hakan Gerçek–Fatih Dönmez–Barış Aytaç–Burcu Türünz– Başar Doğusoy– Selahattin Paşalı.

قسمت ۲۷ سریال ترکی ضربان قلب (نبض)
قسمت ۲۷ سریال ترکی ضربان قلب (نبض)

خلاصه داستان سریال ضربان قلب

خلاصه داستان سریال ترکی ضربان قلب درباره زندگی شخصیت ایلول است که به خاطر پدر و مادرش کودکی سختی را پشت سر گذاشته است و در دوران دبیرستان پدرش او را در خانه ی مادر بزرگش در شهر مارماریس ترک نموده و تنها گذاشته است رفتن او پیش مادر بزرگش ، برای او فرصتی هست که زندگی اش را از نو درست نماید وی همچنین به وسیله ی آشنایی با علی زندگی اش را از نو خواهد ساخت….

قسمت ۲۷ سریال ترکی ضربان قلب (نبض)

ایلول به اتاق عمل میرود و به سلیم می‌گوید که باید عمل را متوقف کنی و دمت همه چی را به من گفته و تو توی دردسر میفتی.سلیم میگوید: نه پلیس همه چیز رو می‌دونه و بیرون هست. ایلول میپرسد: محمد خبر داره؟ سلیم می‌گوید: نه…نمی تونستم بگم. علی میخواهد فاتح را آرام کند و میگوید: هر کاری بکنی بهار برنمی گرده…..در یک لحظه علی دست فاتح را گرفته و سعی میکند چاقو را از او بگیرد و با هم گلاویز میشوند و چاقو زمین میافتد.فاتح را بیرون میبرد و میگوید باید خودت را کنترل کنی.علی فاتح را به آغوز تحویل میدهد و میگوید: اونو به اتاقت ببر و نزاری بیرون بیاد. علی به اتاقش میرود و لباسش را کنار میزند و میبیند که زخمی شده است. فاتح از اینکه آنها زندگی هاکان را نجات داده اند ناراحت است‌.. آغوز صندلی را جلوی در میگذارد و همانجا مینشیند. سلیم کیسه ای را که از معده پسر درآورده به پلیس تحویل میدهد. ایلول به محمد زنگ میزند.سلیم از پلیس درباره آن مرد سامی میپرسد و پلیس میگوید به همان آدرس که شما دادید رفتیم و همشون دستگیر شدند…سلیم به ایلول میگوید: باز هم محمد اومد و دردسر اورد..ایلول او را سرزنش میکند که چرا وارد چنین کارهایی شده و به عاقبتش فکر نکرده .
او میگوید مجبور شدم و بخاطر تو اینکار را کردم. ایلول عصبانی میشود و می‌گوید از این ببعد بخاطر من هیچ کاری نکن.علی زخم خودش را بخیه میزند.ایلول سراغ فاتح را از او میگیرد و علی ‌‌میگوید پیش فاتح است و گوشی را قطع میکند..پرستار به ایلول میگوید پلیس ها دنبال فاتح هستند اما او نیست.ایلول را از اورژانس می‌خواهند. زن حامله ای را آورده اند که از تخت پایین افتاده است و مادر مشکل تنفس دارد. ایلول میخواهد او را به عکس و اسکن بفرستد اما او قبول نمیکند کتد. او شوهر و دو بچه دارد که آنجا هستند. دخترش یامور میگوید که لوسمی دارم و مادرم بخاطر من این بچه‌‌ را میخواهد بدنیا بیاورد‌. زن میگوید این بچه انتقال دهنده است و نمی خواهم ریسک کتم.
آغوز به فاتح میگوید: تو که اون مرد رو کتک زده ای دلت به خانواده ات گرمه؟ فاتح میگوید: من دلم به کسی گرم نیست. علی انحا می‌آید و به فاتح میگوید: باید بریم و همه چیز رو به پلیس بگی….باید پیش اون مرد بری و با اشتباهت روبرو شی و ازش عذر خواهی کنی. فردا هم با وکیل بیمارستان صحبت میکنیم ببینم چکار میشه کرد…..علی و آغوز فاتح را می‌برند…
سلیم پیش آن زن می‌آید و میگوید شما مشکل تنفسی ندارید بلکه نارسایی قلبی دارید. ایلول اصرار میکند که جان خودت و بچه درخطر است….اما زن عمل قلب را قبول نمی کند.سلیم راه دیگری پیشنهاد میدهد که بتوانند وضعیت او را کنترل کنند ایلول ناراحت میشود. علی و آغوز فاتح را میبرند که جلوی در آسانسور دو مرد مست را میبینند که کنار گوش یکی از آنها چاقویی فرو رفته است.علی و ‌اغوز میخواهند به او کمک کنند که فاتح فرصتی پیدا کرده و از آنجا میرود….علی میگوید او خودش را به دردسر می‌اندازد و اغوز میگوید من میدانم چطور اونو ارام کنم…..سلیم و ایلول بر سر نحوه درمان او بحث میکنند که پرستار خبر میدهد حال او بد شده است… فاتح به اتاق مردی که کتک زده بود میخواهد برود که میبیند وکیل پدرش از انجا بیرون میاید و میگوید ما مشکل را حل کرده ایم شما کافی است به پلیس بگویبد او را در ساحل پیدا کرده اید..او از شما شکایتی نخواهد کرد.او‌‌ به فاتح سفارش میکند که پیش پدرش برود اما فاتح میگوید من هیچ جا نمی‌روم. ایلول به علی زنگ می‌زند و میپرسد که چرا گوشی را قطع کردی نمی خواستم بهت زنگ بزنم، اما برای فاتح نگرانم. علی میگوید او کنترلش را از دست داده و نمی دانم کجا رفته است.ایلول پیش یامور میرود و میفهمد که او برای مادرش نگران است و نمی خواهد سلامتی او به خطر بیفتد.سلیم به آنها اطلاع میدهد که وضعیت قلبش بدتر شده و باید حراحی شود. زن این ریسک را نمی پذیرد و سلیم می‌گوید در اینصورت مجبور میشویم شما را به دستگاه تنفس مصنوعی وصل کنیم. و مرگ مغری میشوید.
دوست ان مرد مست در یک لحظه ان چاقو را از سرش بیرون میکشد و میخواهد با هم به خانه برگردند..علی ‌و اغوز مبهوت شده اند…و علی سعی میکند دوباره اورا معاینه کند..ایلول به سلیم میگوید نمی توانیم اجازه دهیم اینکار را بکند.سلیم هم میگوید در ضمن نمی توانیم او را به عمل کردن محبور کنیم.او اینکار را نجات دخترش میداند‌..ایلول میگوید ولی او دوتا بچه دیگر هم دارد. و آنها به مادرشان نیاز دارند……صمد با عجله پیش سلیم می‌آید و میگوید که پلیس فاتح را گرفته است.. فاتح به آغوز میگوید به بابام بگویید که این مسله به اون ربطی ندارد وهیچ چیز انطور که او میخواهد، نمیشود.
حال ان زن بدتر میشود شوهرش هم به او اصرار میکند که عمل را قبول کند.یامور گریه کنان از مادرش میخواهد که عمل را بپذیرد و میکوید ما تو را میخواهیم…. سرانجام زن قبول میکند‌ .سلیم میگوید اگر حین عمل مشکلی پیش بیاید ما محبور میشویم زندگی مادر را نجات بدهیم.
۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا