خلاصه داستان قسمت ۲ فصل دوم سریال وضعیت زرد از شبکه دو

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲ فصل دوم سریال وضعیت زرد را برای دوستداران این سریال قرار داده‌ایم. این سریال در ژانر درام، کمدی و اجتماعی به کارگردانی مجید رستگار و تهیه کنندگی حامد بامروت نژاد و با بازی بازیگران شناخته شده و معروفی چون مهران رجبی، مریم سعادت، زین‌العابدین تقی‌پور، بهار داورزنی، حسام خلیل‌نژاد، آرش ماهان‌کیا و مهدی رضایی و… ساخته شده است. فصل اول سریال “وضعیت زرد” روایتگر قصه‌ای درباره طراح سانتریفیوژها است. داستانی که در وهله اول همه را تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد. به تعبیر حامد بامروت‌نژاد تهیه‌کننده این مجموعه تلویزیونی، سریال پیرنگی دارد که به اخراج یک دانشمند هسته‌ای می‌رسد.

قسمت ۲ فصل دوم سریال وضعیت زرد
قسمت ۲ فصل دوم سریال وضعیت زرد

قسمت ۲ فصل دوم سریال وضعیت زرد

دایی حمید به اتاق فرزانه میره و بهش میگه خبری از اون زن نشد؟ فرزانه میپرسه منظورتون کدوم زنه؟ دایی میگه هنوز میگه کدوم زنه! همونی که کیفشو جا گذاشته دیگه! دایی میگه تا این کیفو به صاحبش ندم خیالم راحت نمی شه و نمیتونم برگردم شهرستان فرزانه خوشحال میشه و کیف را از دستش میگیره و میگه بزار کمکت کنم تا زودتر کیفو به صاحبش بدیم اینجوری با خیال راحت شما هم میرین به شهرستان. فرزانه کیف خانم را میگرده و میفهمه که اسمش اکرم بوده و یه شماره پیدا میکنه. فرزانه به شماره زنگ میزنه آنها فکر می کنن دزده که زنگ زده دایی گوشیو میگیره و بهش میگه دزد کجا بود؟ شما خودتون کیفتونو دادین دست من تا کرایه را حساب کنین یادتون رفته؟ اکرم میگه من یه لحظه بهتون دادم چرا شما پس ندادین؟ سپس با همدیگه یه جا قرار میزارن. دایی حمید با فرزانه به محل قرار می روند وقتی به اونجا میرسن فرزانه تعجب میکنه و میگه چرا باید همچین جایی قرار بزارن؟ دایی بهش میگه واسه چی؟ مگه چشه؟ فرزانه میگه خیلی ساکته خیلی خلوت و ترسناکه فرزانه میخواد به سعید زنگ بزنه که میبینه آنتن نداره. سعید به مدرسه رفته تا بسته آموزشی دانش آموزان را بگیره اما معلم بهش میگه می خوام یه آزمایش علمی انجام بدیم و باهم دیگه به حیاط مدرسه میرن.

تلفن سعید تو اتاق جا میمونه. فرزانه و دایی هرچی بهش زنگ میزنند جوابی دریافت نمیکنه بعد از چند دقیقه اکرم اقبالی با وکیل خانوادگی شان به سر قرار میاد. فرزانه کیف را تحویل میده و فرزانه زش میپرسه فقط یه سوال چرا همچین جایی قرار گذاشتین؟ وکیل اکرم خانم میگه چون خانم اقبالی کمی میترسیدن و استرس داشتن به خاطر همین گفتم همچنین جای ساکت و آرومی باشیم بهتره. فرزانه میگه خوب اگه شما به ما شک داشتین که تو همچین جای ساکت و آرومی به راحتی میتونستیم هر بلایی که میخواستیم سر شما بیاریم! اکرم با شنیدن این حرف به وکیلش میگه راست میگه چقدر خطرناک بوده اینجا! اکرم حسابی از فرزانه خوشش اومده و بهش میگه ما هر ماه روضه خوانی زنانه داریم که واسه این ماهم این چهارشنبه هستش خوشحال میشم تو هم بیای و ببینمت فرزانه قبول میکنه. سپس اکرم دوباره کیفشو دسته حمید میده تا بتواند خودکار و کاغذ پیدا کنه و آدرس و تلفنش را برای فرزانه بنویسه. حمید به فرزانه میگه حالا که اون داره آدرس و تلفنشو به ما میده زشته که ما چیزی ندیم و به فرزانه میگه آدرس و تلفن خودشان را برایش بنویسد و به اکرم بده. اکرم بعد از دادن آدرس با وکیلش از اونجا میره. فرزانه یک دفعه میبینه که دوباره کیفش را اکرم دست دایی جا گذاشته و رفته و با کلافگی به خانه برمیگردند. سعید که از آزمایش های علمی حسابی خوشش اومده موقع برگشت به خانه چند تا بادکنک با گاز هلیوم هم معلم بهش میده. تو مسیر یکدفعه استادش بهش زنگ میزنه و یادآوری میکنه که یک قرار جلسه داشتن سعید که فراموش کرده بود یکدفعه یادش میاد سپس راهش را تغییر میده و به طرف دانشگاه میره.

وقتی به خانه بر می گرده دایی و فرزانه در خانه با سعید کمی سر سنگین رفتار می کنن. سعید تمام تلاشش را میکنه تا آنها باهاش مثل قبل رفتار کنن. بعد از چند دقیقه سعید به اتاق پیش فرزانه میره وقتی جواب های سرد و سرسری فرزانه را می شنود بهش میگه تو هنوز از دست من دلخوری؟ فرزانه میگه خودت چی فکر می کنی؟ سعید میگه خوب من که ازت معذرت خواهی کردم فرزانه میگه هیچ وقت فکر نمیکردم که منو به چهار تا آزمایش علمی بفروشی و منو کلا یادت بره سعید میگه این چه حرفیه که میزنی اصلاً اینجوری نیست و برای عوض شدن حال و هوای بینشون یکی از بادکنک هایی که حاوی گاز هلیوم هست را می خورد و باعث میشه صداش تغییر کنه و با اون صدا با فرزانه صحبت میکنه فرزانه جا میخونه و میگه این چه صدایی بود دیگه؟ سپس او هم یکی دیگه از گازهای بادکنک را می خورد و با همدیگه صحبت می کنن. سعید به فرزانه میگه من دلم روشنه که دایی فردا برمیگرده شهرستان فرزانه میگه دلت خوشه ها یعنی نفهمیدی که دایی عاشق شده؟ سعید جا میخوره و میگی چی؟ یعنی چی عاشق شده؟‌واقعا عاشق شده؟ فرزانه میگه آره عاشق همون خانم اکرم اقبالی که کیفش دستش جا مونده بود و نشانه هایی از رفتارهای دایی اش بهش میگه و میگه خیلی غیرمستقیم درباره اون میخواد صحبت کنه. آرش ساختمانی که در آنجا کار می کردند را بازسازی کرده و آرش و سامان و سعید را با خودش به اونجا برد تا آنجا را کاملاً بهشون نشون بده.

اتاق اول که دیوارهایش را آبی کرده و به سامان میگه اینجا اتاق توئه سامان از دیدن اتاقش حسابی خوشش میاد و تشکر میکنه اتاق بعدی که مال آرش هست دیوارهایش را قرمز کرده و پنجره اتاقش را کور کرده آرش کلافه میشه و میگه تو میدونی که من آبی دوست دارم چرا قرمز کردی دیوارهای اتاق منو و ازش گلگی میکنه که پنجره اتاقش را کور کرده! سپس به اتاق استراحت آنها را میبرد و اونجا رو بهشون نشون میده سعید به آرش میگه خیلی خوبه دستت درد نکنه امام حس نمی کنی یه چیزی را جا انداختی؟ رضا برای اینکه سر به سرش بذاره بهش میگه نه همه چیزو گفتم دیگه چیزیو جا ننداختم همه چیز درسته. سعید میگه میگه باشه منم رو همین صندلی میشینم کارامو انجام میدم یک دفعه آرش میخنده و میگه فکر کردی من تورو تو این روزا تنها میزارم و اتاقش را بهش نشون میده سعید حسابی از اتاقش خوشش میاد….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر فصل ۱ و۲ سریال وضعیت زرد + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا