خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر) + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب میتوانید خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر) را مطالعه کنید. با ما همراه باشید. کارگردان مطرح ترکیه Hilal Saral کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکیه ای را با نام زمهریر Zemheri نیز می شناسند. این سریال ترکی از ۱۵ ژانویه ۲۰۲۰ آغاز و آخرین قسمت آن در ۱۸ مارس ۲۰۲۰ نیز پخش شد. دوبله فارسی این سریال چهارشنبه شب ها ساعت۲۱:۳۰ از کانال شبکه ام‌بی‌سی پرشیا پخش می شود.

قسمت ۳۲ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر)

خلاصه داستان سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر)

فیروزه و ایاز هردو در رشته ی معماری تحصیل میکنند. هر دو خانواده های فقیری دارن و مجبورن که حواسشون به خانواده هاشون باشه و هرطوری میتونن ازشون محافظت کنن. ایاز فیروزه رو در دانشگاه میبینه و یک دل نه صد دل عاشق فیروزه میشه ولی از بخت بد یه روز در خیابون خواهر شخص ثروتمندی به اسم ارتان رو نجات داد و در حالیکه میخواست ثواب کنه کباب میشه و دختره دست از سرش برنمیداره و برادرش هم از نقطه ضعف ایاز که باباش بود استفاده میکنه و ایاز رو محتاج خودش میکنه و ایاز مجبور میشه فیروزه رو بدون حتی خداحافظی کردن ترک کنه و بره. فیروزه هم بعد از اون دلشو به روی عشق میبنده، دو سال بعد پدرش رو به جرم سهل انگاری در گزارش خرابی آسانسور که سبب کشته شدن ۱۳ نفر شده بود دستگیر میکنند، در حالیکه مقصر اصلی ارتان رئیس پدرِ فیروزه است، چون گزارش خرابی آسانسور درخواست رسیدگی رو بهش داده بود ولی فراموش کرده بود رسیدگی کنه. فیروزه برای این که بتونه مدرکی پیدا کنه که اثبات کنه پدرش درخواست رو داده با اسم بدل وارد شرکت ارتان میشه تا عدالت رو برقرار کنه و …

قسمت ۳۲ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر)

یک روز قبل : وقتی یاشار فیروزه را به خانه راه نمی‌دهد، فیروزه با گریه به سمت خانه شعله می رود و ماجرا را برای او تعریف میکند و میگوید که برای گرفتن انتقام پدرش از ارتان باید از آیاز کمک بگیرد، اما میداند که آیاز از او متنفر است و جواب او را نمی‌دهد. شعله با آیاز تماس میگیرد. فیروزه متوجه می شود که آیاز به خانه متروکه ای که قرارگاه سابقشان بوده رفته است و در حال سوزاندن وسایل فیروزه است. فیروزه میداند که یک نفر از طرف ارتان در حال تعقیب اوست و در کوچه منتظر است. دوست پسر شعله پیش آن مرد رفته و حواس او را پرت میکند و شعله پنهانی از خانه بیرون می رود. در خانه ارتان، براق میگوید که مطمئن است که آیاز و فیروزه از گذشته یکدیگر را می شناخته و چیزی بین آنها بوده است. زیرا دانشگاه آنها نیز یکی بوده است و به زودی این مسأله را ثابت خواهد کرد. ایجلال متوجه جشن عروسی ارتان شده و بابت خبر نداشتن از این قضیه به ارتان طعنه می زند و ارتان نیز خونسرد برخورد کرده و به او می فهماند که حق دخالت ندارد. فیروزه پیش آیاز می رود و با درماندگی، تمام ماجرای ازدواج اجباری اش با ارتان را برای او تعریف میکند.

آیاز شوکه شده و می‌گوید که این اتفاق برای او نیز افتاده و ارتان از هر دوی آنها برای رسیدن به اهداف خودش استفاده کرده است. آنها با یکدیگر درد و دل کرده و فیروزه از آیاز کمک میخواهد تا ارتان را محکوم کنند. ارتان دم خانه یاشار می رود تا از او بخاطر بیرون کردن فیروزه از خانه گله کند. یاشار عصبی شده و به او حق دخالت نمی‌دهد.  ارتان از آنجا دم خانه شعله می رود و اصرار دارد تا فیروزه را ببیند. شعله به دروغ میگوید که فیروزه در حمام است و او را دست به سر می کند. صبح روز بعد، آیاز و فیروزه سر خاک صفیه می روند و آیاز با حسرت، فیروزه را به مادرش نشان میدهد و میگوید که بالاخره او را به خواسته اش میرساند. آیاز و فیروزه در مورد نقشه شان برای چیز انداختن ارتان صحبت میکنند و سپس می روند. فیروزه دم خانه ارتان می رود و به او میگوید که یاشار او را به خانه راه نداده و دیگر از این وضعیت خسته شده و میخواهد پیش ارتان بماند. او سپس برای اینکه اعتماد ارتان را جلب کند، در مورد رابطه اش با آیاز در گذشته به او میگوید و اطمینان میدهد که دیگر احساسی به او ندارد. برای شب، تدارک عروسی ترتیب داده شده و مراسم برگزار می شود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا