خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی معجزه صد ساله + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی معجزه صد ساله را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی معجزه صد ساله ( Yuz Yillik Mucize ) که صد سال معجزه نیز نامیده می‌شود، به کارگردانی هیلال سارال و نویسندگی نوران اورن شیت، اکین آکچای، لیلا اوسلو اوتر، پلدا الحسینی در ژانری درام‌ و رمانتیک ساخته شده است. بیرکان سوکولو و ابرو شاهین نقش های اول این سریال را برعهده دارن. این سریال روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود.

قسمت ۳ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۳ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۳ سریال ترکی معجزه صد ساله

اشرف سر کلاس ثریا میره میشینه و حرف های او را سر کلاس میشنوه سپس از جاش بلند میشه و میره پای تخته و از زبان خودش کمی از اون زمان و از مصطفی کمال پاشا حرف میزنه که یکدفعه یکی از بچه ها میگه مگه شما چند سالتونه که با مصطفی کمال پاشا حرف زدین! همه میخندن که اشرف یهو به خودش میاد ثریا جو کلاسو عوض میکنه. بعدها دوباره تو یه جشن باهم روبرو میشن و شروع میکنن به رقصیدن و آشناییشون از اون شب شروع میشه. یه شب اشرف به ثریا میگه من باید برم استانبول و میخواد رابطشونو تموم کنه که ثریا گریه میکنه سپس بعد از کمی حرف زدن اشرف میگه باید قول بدی هیچوقت ازم دست نکشی هرچی که شنیدی هرکی هرچی گفت باور نکنی و فقط به حرف های من گوش بدی و باور کنی! ثریا قبول میکنه. اونا به استانبول میرن و زندگی جدیدشونو شروع میکنن. یه روز وقتی اشرف به خانه میره دنبال ثریا میگرده که اونو تو اتاق خواب پیدا میکنه که نشسته و در حالی که چشماش اشکیه به عکسی قدیمی از شوهرش با زن و بچه نگاه میکنه. او ازش میپرسه که ماجرا چیه؟ اینا کین؟ رازی که گفتی داری این بود؟ اشرف میگه قول دادی بهم فقط حرف های منو باور کنی! اما ثریا میگه من غلط کردم و از خونه بیرونش میکنه.

در زمان حال کمال با هاریکا کمی درباره داستان بحث میکنند که تلفن خونه به صدا در میادو کمال میگه فکر کنم با شما کار دارن! هاریکا میگه شما از کجا میدونین؟ کمال میگه دیگه حالا میتونین برین متوجه بشین! هاریکا تلفنو برمیداره که میبینه جم پشت خطه و با عصبانیت داره ازش میپرسه که اونجا چیکار میکنه؟ هاریکا واسش توضیح میده و میگه رسیدم هتل باهم حرف میزنیم جم میگه نمیخواد مزاحمت نمیشم و قطع میکنه. هاریکا از رفتار او ناراحت میشه و وسایلشو جمع میکنه که کمال میپرسه چیزی شده؟ او بهش میگه که نامزدش واسه موندم اینجا عصبی شده آنها باهم کمی حرف میزنن سپس هاریکا ازش میخواد اونو به شهر برسونه کمال قبول میکنه. وقتی میرسن به شهر هاریکا ازش تشکر میکنه و میگه داستانتونم نمینویسم خیالتون راحت نقص زیاد داشت! کمال میپرسه کجاش نقص داشت؟ هاریکا میگه مثلا چرا نامه ها را نبرد بده به خانواده ها؟ این کار مهمی بود! یا اون زنارو نمیفهمیدم چرا باید از جوان موندن عشقشون ناراحت بشن! همیشه خوشتیپ و جوان بوده همسرشون دیگه! سپس بعد از کمی بحث کردن از اونجا میره.

دوست کمال تو ساحل نشسته و لحظه شماری میکنه ساعت بشه ۲:۲۸ تا نامه را باز کنه. وقتی زمان کمی مونده به این ساعت باز میکنه و متوجه میشه که وصیت نامه ست و خودشو میخواد بکشه او سریعا خودشو به خونه کمال میرسونه. کمال میخواد همونجوری که قرار بود بمیره با شلیک به قفسه سینه اش خودشو بکشه که یاد حرف های هاریکا میوفته و حس خوبی پیدا میکنه. دوستش همان موقع وارد خانه اش میشه و با دیدن کمال که هنوز زنده ست رو زمین زانو میزنه و شروع میکنه به گریه کردن. او میگه من خیلی ترسیدم گفتم خودتو کشتی دیر رسیدم دیگه! کمال لبخند میزنه. فردای آن روز هاریکا میخواد سوار هواپیما بشه که کمال کنارش میره بشینه هاریکا جا میخوره و میگه شما اینجا چیکار مکنین؟! او میگه که میخواد به استانبول بیاد. تو مسیر هاریکا که فوبیا داره حالش بد میشه و دست کمال را میگیره و مسیر را در حالیکه سرش رو شونه کماله میخوابه کمال با لبخند بهش نگاه میکنه. بالاخره به فرودگاه استانبول میرسن. جم با ثریا به فرودگاه رفته که هاریکا پیششون میره. کمال از دور اونارو نگاه میکنه که ثریا با دیدن کمال از دور شوکه میشه و یاد اشرف کسی که باهاش ازدواج کرده بود میوفته…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی معجزه صدساله

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا