خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال ترکی بابا + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال ترکی بابا را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. بابا Baba (عنوان انگلیسی: the father) یک سریال درام ترکی محصول ۲۰۲۲ با بازی Haluk Bilginer و Tolga Sarıtaş است که قسمت اول آن در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۲۲ از شبکه Show TV منتشر شد. حال دوبله فارسی این سریال از شنبه تا چهارشنبه از شبکه جم سریز راس ساعت ۲۰ پخش می شود. داستان سریال پدر ما (بابا) در مورد امین ساروهانلی است که پدری مستبد است که وقتی تنها وارث یک ثروت قابل توجه می شود، برای حفظ خانواده اش تلاش می کند. آیا امین ساروهانلی در حفظ خانواده موفق خواهد شد؟

قسمت ۴۰ سریال ترکی بابا
قسمت ۴۰ سریال ترکی بابا

خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال ترکی بابا

مغازه امین در حال سوختن است و قدیر تمام تلاشش را میکند تا با دستانش میله های جلوی درب را جابجا کنه تا بتواند خودش و آن پیرمرد را نجات دهد دو مرد رهگذر از آنجا می گذرند و آن ها را نجات میدن ایلهان به اتاق بشرا میره و بهش میگه مهمون داری بشرا با دیدن امین حسابی خوشحال میشه. امین به بشرا میگه منو ببخش من پدر خوبی براتون نبودم نتونستم بهتون محبت کنم اونجوری که باید میکردم نکردم. بشرا دستانش را می بوسد و میگه اینجوری نگو تو پدر خیلی خوبی واسمون بودی. دوست داشتنتو وقتی دستمو میگرفتی تو خیابون و فشار میدادی بهم فهموندی! وداد پیش ایلهان میره و میگه کاری که خواستین انجام شد ولی قدیر موفق شد فرار کنه و خودشو نجات بده ایلهان با خونسردی میگه خوبه این دفعه تونست خودشو نجات بده پس الان میاد اینجا بریم استقبالش و با افرادش به جلوی در خانه می روند. قدیر با عصبانیت به طرف خانه پدری ایلهان میره و شروع میکنه به باز کردن گازهای آنجا سپس به ایلهان زنگ میزنه و میگه انگاری خونه پدریت نشتی داره خیلی بوی گاز میاد مراقب باشین بالاخره اتفاقه دیگه ایلهان بهت زده میشه! قدیر میگه میدونم اینجا خیلی خاطره داری بچگیتو گذروندی پدر و مادرت اینجا کلی خاطره دارن به نظرم‌سریعتر درستش کن و از خانه بیرون میره. ایلهان بیشتر از هر وقت دیگه ای از قدیر متنفر میشه و با عصبانیت و عجله به افرادش میگه بریم عمارت آنها وقتی به عمارت می رسند به محض رسیدنشون عمارت منفجر میشه و ایلهان با چشمانی پر از اشک به سوخته شدن آن نگاه میکنه و حسابی حالش گرفته میشه. قدیر در نبود ایلهان سریع به خانه میره و به پدرش و بشرا میگه سریع وسایلتونو جمع کنین باید از اینجا بریم! سپس به بشرا میگه من نمیزارم تو با اون سادیسمی اینجا بمونی اون آدم درستی نیست!

یشرا به قدیر میگه ما قبلا درباره‌اش حرف زدیم من می خوام اینجا بمونم قدیر میگه اون درست نمیشه اون برای ضربه زدن به من از هر چیز و هر کسی استفاده میکنه حتی تو! اما بشرا با حرف های آنها نظرش تغییر نمیکنه و همان جا میمونه ایلهان به خانه برمی گرده و بشرا ازش میپرسه که چی شده چرا انقدر به هم ریخته ای؟ او بهش میگه قدیر عمارت پدری منو آتیش زد بشرا جا میخوره و میگه چی؟ چه جوری؟ یعنی بدون دلیل همین جوری رفت آتیش زد؟ ایلهان تایید میکنه و میگه آره همون جوری که رفت پدرمو کشت بشرا بهش میگه قدیر پدرتو نکشته اون این کارو نمیکنه ایلهان میگه کشته! عزیزم کشته! شب قدیر پنهانی وارد دستگاه مرکزی شرکت ایلهان میشه و تمام برنامه هاشو به هم میریزه فردای آن روز خودش به ایلهان زنگ میزنه و از خواب بیدارش میکنه و میگه آدم بزرگی مثل تو نباید تا الان خواب باشه بیدار شو ببین دنیا دست کیه! وداد پیش ایلهان میاد و خبر به هم ریختن سیستم های شرکت را بهش میده ایلهان کلافه میشه و سریع حاضر میشه تا بره به سمت شرکت. بشرا بهش میگه با هم دیگه صبحانه نخوریم؟؟ ایلهان ازش معذرت خواهی میکنه و میگه باید برم خرابکاری داداشتو درست کنم و از اونجا میره. افراد زیادی جلوی در شرکت ایستاده اند و میگن که نمیتونن به پول هایشان در شرکت دسترسی داشته باشند آنها حسابی ترسیدند که مبادا سرمایه‌شان پریده باشه. ایلهان با خونسردی جلوی همه آنها و خبرنگار ها مصاحبه میکنه و میگه که یک اتفاق خیلی جزئی پیش آمده و در اسرع وقت درست خواهد شد و شما دوباره به حساب هاتون میتونید دسترسی پیدا کنین اصلا احتیاجی به نگرانی نیست سپس از آنجا میره.

وقتی ایلهان از اونجا دور میشه از وداد میپرسه که چقدر تا الان ضرر داریم؟ وداد میگه لحظه‌ایه و هر لحظه داره بیشتر میشه. بشرا به الیف زنگ میزنه و ازش میخواد تا پیشش بره بشرا درباره کارهایی که ایلهان و قدیر انجام دادند به الیف میگه او باورش نمیشه و میگه واقعاً قدیر هم این کارها را کرده؟ بشرا با کلافگی تایید میکنه و میگه باید هرچه سریعتر قاتل واقعی فرید را پیدا کنیم اگه اون پیدا بشه میتونم جلوی این رفتارهای ایلهان را بگیرم و ازش میخواد تا دوباره فیلم عروسی را ببینند شاید چیزی از نگاه پلیس ها دور مانده الیف میگه فایده نداره چون پلیس ها چیزی پیدا نکردن اما اگه تو میخوای باشه. قدیر سیمیت و پیراشکی خریده سپس با چند تکه از اقلام صبحانه به خانه میره و در کنار خانواده اش صبحانه میخوره. در عمارت ساروهانلی ها جانسو و شاهیکا مدام با همدیگه کل کل می کنند تا قدرتشون را به همدیگه نشون بدن جانسو به رابطه بین شاهیکا و کورشاد کمی شک می‌کند. از طرفی قدیر جان و کبری دلتنگ خانواده شان شدن قدیر جان پیشنهاد میده تا باهم دیگه به آنجا برن تا ببینتشون کبری میگه اما اونا باهاشون قهرن قدیرجان میگه اشکالی نداره حداقل از دور که میتونیم ببینیمشون کبری خوشحال میشه و سریع میره کیفش رو برمیداره و با هم دیگه به طرف خانه امین راهی میشن. وقتی میرسن از دور انها را نگاه میکنن قدیر جان میگه ببین به چه روزی افتادیم حق با عمو قدیر بود بهمون گفت استانبول فرق داره مثل آدامیش نیست باید خیلی مراقب باشیم اما الان ببین چی شدیم؟! هرکی یه وره و خانوادمون به دو دسته شده کبری ازش میخواد غر نزنه…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بابا (Baba) + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا