خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی بوی توت فرنگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی بوی توت فرنگی را مطاله می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی بوی توت فرنگی (Çilek Kokusu) محصول سال ۲۰۱۵ شرکت گلد فیلم ترکیه است. این سریال در ژانر کمدی و عاشقانه ساخته شده است که بازیگران اصلی آن عبارتند از؛ Demet Özdemir , Yusuf Çim , Mahir Günşiray, Murat Başoğlu , Laçin Ceylan , Ekin Daymaz , Mine Tugay .

قسمت ۴۵ سریال ترکی بوی توت فرنگی

خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی بوی توت فرنگی

آسلی تصمیم دارد به آتلیه نقاشی برود و بوراک او را می رساند. قبل از اینکه آسلی داخل برود، ولکان با او تماس میگیرد و می‌گوید که کار واجبی با او دارد. او دنبال آسلی می آید و آنها به رستوران می روند. ولکان میگوید که ماجرای دزدیده شدن طرحش را شنیده است و چایلا از اینکه آسلی بخواهد پیگیر این ماجرا باشد عصبانی است و او را تهدید کرده که حتما ماجرا را به همه می‌گوید. آسلی با درماندگی به مادرش فکر میکند و نمیخواهد برای رابطه اش با بوراک دردسر ایجاد شود. او به ناچار حرف ولکان را قبول میکند و با الچین تماس میگیرد و میگوید که سو تفاهم شده و حرفش را پس می‌گیرد.

بوراک پیش چایلا می رود و بابت کارش با او دعوا میکند. چایلا ابتدا انکار میکند اما سپس میگوید که از کار خود پشیمان نیست. بوراک با عصبانیت از چایلا میخواهد که دست از سر او و آسلی بردارد. سپس می رود.
در شرکت، بتول در اتاق یکی از کارکنان شرکت مدارکی میگذارد تا او را جاسوس جلوه دهد. سپس به نهاد میگوید که به صالح شک دارد و رفتار او مشکوک است. حراست شرکت اتاق صالح را می‌گردد و عکسهای ادا و هم‌چنین رسید بانک از حساب باشاک به حساب صالح را پیدا می‌کنند.
صالح میگوید که او کاری نکرده است اما نهاد و سینان با عصبانیت او را از شرکت بیرون می کنند.
بوراک با غنچه تماس میگیرد و میگوید که برای شب تصمیم دارد آسلی را سوپرایز کند و از او و اردم نیز میخواهد که همراهشان باشند.

باشاک دوباره به کافه می آید و می‌گوید که تصمیم دارد سفارش شیرینی به تعداد بالا بدهد. همان لحظه آسلی از راه می رسد و باشاک با او صحبت میکند. سپس شماره تماسش را به آسلی میدهد و از آنجا می رود.
الچین به خانه می رود و ماجرای آمدن یک نفر و ادعای دزدیدن طرحش را به چایلا میگوید. چایلا قیافه حق به جانب میگیرد و از الچین دلخور می شود. الچین میگوید که به او اعتماد دارد و فقط نسبت به این ادعا متعجب شده است‌.
ادا با یادآوری حرفهای باشاک در مورد زندان رفتن دلش به رحم می آید و با باشاک تماس میگیرد. او آدرس خانه باشاک را میگیرد و پیش او می رود. ادا از اینکه باشاک در هتل ساکن است متعجب می شود و از اینکه باشاک ممکن است دوباره او را ترک کند ناراحت و دلخور می شود. باشاک میگوید که او منتظر بوده تا با ادا برای پیدا کردن خانه برود. کمی بعد ولکان با ادا تماس میگیرد و ادا به دروغ میگوید که پیش جانسو است و خودش به خانه برمی‌گردد. کمی بعد، باشاک ادا را به خانه می رساند. ولکان که به ادا شک کرده بود، دم در ایستاده و با دیدن باشاک عصبانی می شود و باز هم با ادا دعوا میکند. بوراک، بچه ها را به یکی از ویلاهایشان در خارج شهر می برد. اردم از دیدن ویلای بزرگ و لوکس متحیر شده و از آنجا خوشش می آید. غنچه و اساس مشغول تهیه غذا می شوند و سپس همگی دور هم نهار می خورند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا