خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی ضربان قلب + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی ضربان قلب (نبض) را می توانید مطالعه کنید. ژانر این سریال عاشقانه و رمانتیک است، سریال ضربان قلب محصول سال ۲۰۱۷ به کارگردانی مشترک یوسف پیرهسان و آیتاچ چیچک در شبکه های ترکیه پخش شده و حال در سال ۲۰۲۱ روی آنتن شبکه ریور پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Gökhan Alkan(علی)–Öykü Karayel(ایلول)–Ege Kökenli–Ali Burak Ceylan–Hakan Gerçek–Fatih Dönmez–Barış Aytaç–Burcu Türünz– Başar Doğusoy– Selahattin Paşalı.

قسمت ۴۹ سریال ترکی ضربان قلب
قسمت ۴۹ سریال ترکی ضربان قلب

خلاصه داستان سریال ضربان قلب

خلاصه داستان سریال ترکی ضربان قلب درباره زندگی شخصیت ایلول است که به خاطر پدر و مادرش کودکی سختی را پشت سر گذاشته است و در دوران دبیرستان پدرش او را در خانه ی مادر بزرگش در شهر مارماریس ترک نموده و تنها گذاشته است رفتن او پیش مادر بزرگش ، برای او فرصتی هست که زندگی اش را از نو درست نماید وی همچنین به وسیله ی آشنایی با علی زندگی اش را از نو خواهد ساخت….

قسمت ۴۹ سریال ترکی ضربان قلب (نبض)

نازلی پیش سینان رفته و میگوید میخواهم دوباره به پزشکی برگردم . سینان میپرسد چرا بیمارستان ما را انتخاب کردید؟ نازلی به وجود استاد های خوبی مثل علی اصف اشاره میکند.سینان میپرسد که شماها همدیگر را از کجا میشناسید؟ او می‌گوید علی شوهر سابق من است…سینان او را استخدام میکند. منشی به سینان خبر میدهد که بابای یلدا خانم، آقا ماجد امده است .سینان انجا میرود . جان در اتاقش هست که علی به دیدنش میرود .او به علی میفهماند که او برای زندگیش مشکلی هست .علی می‌گوید من بزودی ازدواج ‌میکنم. جان میگوید خبر تازه را شنیده ای که نازلی به پزشکی برمیگردد؟ میتوانم دلبل منصرف شدنش از شغل معلمی را که دوست داشت بفهمم…علی می‌گوید من هیچ ربطی به همسرت ندارم. سینان پیش گروه فیلمبرداری میرود و‌به سلیم می‌گوید که آقا ماجد بابای یلدا آمده است.سلیم میپرسد او را چرا صدا کرده اید؟ سینان میگوید چون او بلد است هر نقشی را بازی کند.سلیم میگوید:« ولی من برنامه ساز تلویریونی نیستم.» ایپک به ایلول گوشزد میکند که در مورد علی اصف خیلی خاطرش اسوده است.
سینان مقابل دوربین است و آقا ماجد را بعنوان پدر یکی از کارکنان فوت شده معرفی میکند .اقا ماجد پشت دوربین بجای حرفهای دیکته شده ، میگوید :« اگر بلد نیستید از بیمارستان و کارکنان آن محافظت کنید ، بیمارستان درست نکنید.دختر من اینحا با اسلحه گرم کشته شده است.» سینان به بهانه استراحت او را کناری میکشد و می‌گوید :«قرارمان این نبود.هدف ما چیز دیگری بود.»

اسما برای آلپ غذاهای مقوی درست کرده و میبرد. آلپ میگوید این غذاها برای مریض مناسب نیستد.اسما فکر میکند او بهانه گیری میکند. آلپ میگوید بنظرت برای پیشنهاد ازدواح عجله نکرده ایم؟ اسما ناراحت شده و میرود.
نازلی علی را میبیند و‌خبر برگشتن به پزشکی اش را به او می‌گوید و اینکه میتوانند مثل گذشته ها باشند.علی میگوید :«برای همکاری ات احترام قایلم، ولی تو بخاطر من این تصمیم را گرفته ای؟» نازلی آنرا انکار میکند و میپرسد که :«برگشتن من باعث معذب شدن ات میشود؟ که فکرت درگیر شود؟ » علی می‌گوید واقعا خودت این حرفهایت را باور میکنی؟ ایلول از دور آنها را میبیند. کرم را به ام‌آرآی میبرند . او ازایلول میپرسد که :«تومور من بزرگتر شده ؟ من از دکتر ها شنیدم.»ایلول میگوید مادرت خبر دارد که تومیدانی؟ کرم میگوید:« نه نمیداند.او همش گریه میکند و بهش نگید ‌که من خبر دارم.» ایلول میکوید که :«دکتر علی اصف بهترین دکتر است و بهش اعتماد داشته باش.»
ایپک میگوید من از نازلی خوشم نمیاید. بنظر زن خطرناکی میاید و او دنبال علی اصف است.ایلول میگوید من در محیط بیمارستان کارم را با این مسایل قاطی نمی کنم. و تو هم بیخیال شو یا بمن نگو.

نسرین میبیند که ودات قصد فروش مغازه را دارد و اعتراض میکند که چگونه باید خرج شان را در بیاورند…ودات میگوید هیچ‌کس اینجا نمی اید که ما درامدی هم داشته باشیم. نسرین می‌گوید نباید به اونا و حرفهاشون اهمیت بدهیم. ودات میگوید من نمی‌توانم اینجا به صورت کسی نگاه کنم و باید از اینجا برویم.
صمد بیماری را با برانکارد حمل می‌کند که همان موقع دم در اسانسور او را از اورژانس میخواهند. او ایپک را آنجا میببند و بیمار را به او میسپارد.ایپک سوار اسانسور میشود. سینان در مصاحبه تلوزیونی خود میگوید که :«تصمیم گرفته ایم کمبودها را جبران کنیم و سیستم ایمنی را تقویت کنیم. و اینجا را برای بیماران و دکترها محل امنی کنیم.» اسانسور بین راه متوقف می‌شود و درش باز نمیشود.ایپک هرکاری میکند در باز نمیشود.سینان از طریق دوربین ها به ایپک می‌گوید که همه چیز در کنترل است و بزودی مشکل رفع میشود.ایپک بشدت مضطرب و عصبی شده و نمی تواند به بیمار رسیدگی کند.او حالش بد میشود.بیمار احتیاج به تنفس دارد و ایپک توان انجامش را ندارد.خاطرات ان روزها یی که در گودال بود یادش میاید.اغوز ماجرای اسانسور را میشنود و انجا میرود.

کرم کنار مادرش هست و ایلول میگوید ما برای عمل اماده هستیم.کرم به مادرش دلداری میدهد که ناراحت نباشد .
آغوز و مأمورین کنار اسانسور میرسند و آغوز به ایپک تذکر میدهد که به وضعیت بیمار رسبدگی کند.دراسانسور را باز میکنند، اما ایپک در طبقه پاببن تر است.اغوز به او دلداری میدهد اما ابپک حواسش نیست تا اینکه آغوز سرش داد میکشد و می‌گوید زودتر کارت را انجام بده.ایپک بخودش میاید وشروع به ماساژ قلبی میکند. علی و ایلول در اتاق عمل کرم هستند. اسانسور را بالا میاورند و بیمار و‌ ایپک را از ان خارح میکنند. ایپک حالش خوب نیست و آغوز او را بغل کرده و بیرون میاورد و خبرنگاران و‌فیلمبردارها از این وقایع فیلمبرداری میکنند. در اخر این برنامه سینان می‌گوید قهرمان شدن، تاوان میخواهد. بعد از اتمام کار سلیمان به سینان می‌گوید خودت را قهرمان اعلام کردی… کنجکاوم بدانم در این بیمارستان چکار کرده ای؟ سینان جواب میدهد حداقل یک کاری میکنم که یک قدم به جلو باشد.
سلیمان می‌گوید اینقدر بخودت مطمئن نباش. و‌ اضافه میکند که ما مسیرمون را جدا کردیم پس باید حسابمون را هم جدا کنیم .

برای خودت یک خانه دیگر پیدا کن.
در اتاق عمل علی متوجه میشود که کار بیشتری از دستش برنمی‌آید، ولی ایلول اصرار بر ادامه عمل و انجام ریسک دارد. علی قبول نمی کند و عمل را تمام میکند.ایلول ناراحت میشود.
آمبولانسی میاید و اقای ماجد را میاورد که سردرد شدید و تهوع دارد.او یک ساک با خود همراه دارد و دنبال آن است.
ایلول به علی میگوید برای نجات کرم باید ریسک میکردی و الان باید بهش بگوییم که چند ماه بیشتر زنده نمی ماند.علی میپرسد مگر او خبر دارد؟ ایلول میگوید از تومور خبر دارد ولی فکر میکند بعد از عمل خوب میشود ‌. علی میگوید پس بگذاریم همینطور فکر کند.به گوشی ایلول زنگ میرنند که او به اورژانس مراجعه کند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا