خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی دختران آفتاب

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی دختران آفتاب را مشاهده می فرمایید. با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی Metin Balekoğlu در ژانری درام، کمدی، رمانتیک در ۱ فصل ۳۹ قسمتی در استانبول ساخته شده است. تهیه کنندگان سریال دختران آفتاب اسماعیل گوندوگو و اینچی کرهان می باشند. این سریال یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای با بازی امره کینای، اوریم آلاسیا، تولگا ساریتاش و بورجو اوزبرک و هانده ارچل است.

قسمت ۶۱ سریال ترکی دختران آفتاب

خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی دختران آفتاب

گونش به هالوک میگوید که برای او سوپرایز دارد و او را به همان خانه باغ قدیمی که متعلق به مادر هالوک بوده می برد. گونش به هالوک میگوید که به کمک احمد در نبود او به خانه رسیده و آنجا را درست کرده اند. هالوک از گونش تشکر میکند. کمی بعد احمد نیز به آنجا می آید. هالوک نگاه معناداری به او میکند. در مدرسه نازلی متوجه خنده بچه ها نسبت به پری می رود و یادداشت پشت او را میبیند. او با عصبانیت به کلاس پری می رود و با پسری که این کار را کرده دعوا میکند. آن پسر میگوید که تقصیری ندارد و با تهدید ملیسا این کار را کرده است. نازلی به دستشویی سراغ ملیسا و توچه می رود و با آنها دعوا میکند. چند نفر از افراد ملیسا دوز نازلی جمع می شوند و او را داخل یکی از دستشویی ها می برند. ملیسا و توچه با پوزخند بیرون می روند. ساواش به مدرسه می آید. مدیر از دیدن او خوشحال شده و سراغ درس او را میگیرد. ساواش میگوید‌ که فعلا درس نمی‌خواند. او در راهرو سلین را می بیند و سراغ نازلی را میگیرد. آنها دنبال نازلی می‌گردند و سلین از حرفهای طعنه آمیز توچه و ملیسا حدس می زند که آنها کاری کرده اند. او و ساواش نازلی را در دستشویی در حالی که دست و پا و دهانش با چسب بسته شده و روی پیشانی اش چیزی نوشته و شکلک کشیده اند، پیدا می‌کنند. سلین دست و پای نازلی را باز میکند. نازلی با حرص به ساواش می‌گوید که ملیسا این کار را کرده است. او و ساواش به خانه می روند تا نازلی صورتش را پاک کند.

بعد از تعطیل شدن مدرسه، سلین کنار ماشین علی می رود تا با او به خانه برود. او علی را به همراه الیف می بیند که به سمت ماشین می آیند. علی میخواهد الیف را برساند. سلین حرصش میگیرد و او نیز سوار ماشین می شود. آنها برای نهار بیرون می روند. سلین به عمد روی لباس الیف غذا می ریزد. گونش احمد و هالوک را تنها میگذارد و به خانه برمی‌گردد. او به رعنا و اینجی میگوید که هالوک باید این روزها در آرامش باشد و از آنها میخواهد که مراقب باشند. نازلی به اتاق ساواش می رود و برای او کیک می برد. کمی بعد رعنا به اتاق ساواش می آید. او با دیدن نازلی عصبی شده و از او میخواهد دیگر به آنجا نیاید. در خانه گونش از اینجی سوال میکند که رعنا به سویلای خبر داده است که هالوک امروز از بیمارستان مرخص می شود؟ اینجی میگوید که خبر ندارد.

علی الیف را به خانه می رساند. الیف به علی تعارف میکند که به خانه اش برود . علی به خاطر چپ نگاه کردن های سلین به بعد موکول میکند. بعد از رفتن علی، الیف با گوشی تماسی گرفته و می‌گوید که موفق شده است به علی نزدیک بشود. او در واقع ظهر به عمد با علی برخورد کرده بود تا بتواند با او آشنا بشود. ساواش پیش توچه می رود و قرص ها را از او میگیرد. سپس بابت کاری که با نازلی کرده اند با او بحث میکند. توچه میگوید که او مقصر نبوده و ملیسا این کار را کرده است. در خانه سلین به اتاق علی می رود و بابت رفتارهای او و ماجرای الیف با او بحث میکند. گونش به اتاق علی می آید و از سلین میخواهد برود زیرا میخواهد با علی تنها حرف بزند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا