خلاصه داستان قسمت ۶۸ سریال ترکی تو در بزن + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۸ سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی تو در بزن به تهیه کنندگی شرکت  MF Yapım از شبکه Fox TV پخش می شود و کارگردانی آن به عهده کارگردان مشهور و خوشنام ترک اوندر میهلار Ender Mıhlar میباشد. هانده ارچل و کرم بورسین که نقش های اصلی داستان را به عهده دارند مهمترین دلیل جذابیت این سریال است. ( Sen Çal Kapimi ) یا همان تو در خانه ام را بزن شنبه ها از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ترکیه به مدت ۱۳۰ دقیقه از شبکه فاکس پخش میشود.

قسمت ۶۸ سریال ترکی تو در بزن + عکس
قسمت ۶۸ سریال ترکی تو در بزن + عکس

خلاصه داستان قسمت ۶۸ سریال ترکی تو در بزن

آغاز فصل دوم.

۵ سال گذشته از اون روزا و ادا و سرکان از هم جدا شدن. ادا پروژه نمای حیاط یک هتل را برعهده گرفته و آنجا مشغول کار است. کیراز دختر ادا از دست ملو فرار کرده و تنهایی به جنگل رفته تا شاتوت بچیند. پریل و انگین پسر به دنیا آوردن و باهم به این نتیجه رسیدن که پریل بیرون از خانه کارند و انگین مواظب پسرشان در خانه باشد. پریل برای یک قرارداد کاری مهم در نیویورک به سرکان زنگ میزنه تا برای امضا به اونجا بره، سرکان تو مسیر همش توهم ادا را میزنه و بقیه را با ادا اشتباه میگیره. سرکان به لوکیشن پریل میرسه و غر میزنه که چه طرز آدرس دادنه؟ پریل میگه ۳ماه قراره همدیگرو نبینیما کمتر غر بزن و بهش میگه که محل کارت تغییر کرده نیویورک نیست جای دیگست. سرکان برای امضا به داخل نمیره و میگه قرارداد کنسله و سوار ماشینش میشه و به پریل میگه تومور مغزی باعث توهم میشه؟

پریل میگه سرکان تو چندساله درمان شدی توموری دیگه در کار نیست و به سمت شرکت میرن. آیدان خانم با کمال به صورت پنهانی در رابطه هستن و وقتی آیدان میفهمه که سرکان قراره برای یه مدت به نیویورک بره از خدا خواسته به کمال میگه تا وسایلشو بیاره خانه اش تا باهم زندگی کنن. کنار استخر در حال استراحت هستن که آیدان میگه بزار یه زنگ بزنم به سرکان ببینم چیشد سفرش که سرکان میگه کنسل شده من نمیرم حالا اومدم خونه باهم حرف میزنیم و قطع میکنه آیدان استری میگیره و به کمال میگه باید بری سرکان سفرش کنسل شده داره میاد خونه که کمال میگه الان زمان مناسبیه که باهاش حرف بزنیم بگیم اما آیدان میگه مثلا چی بگیم؟ بگم منو کمال چند ساله پنهانی در رابطه ایم تا تو خواستی بری نیویورک گفتم وسایلشو بیاره اینجا باهم زندگی کنیم؟کمال میگه لازم نیست اینارو بگی ۴ کلمه کافیه، من کمال دوست دارم آیدان میگه الان قراردادش بهم خورده عصبیه باشه واسه بعد که کمال ناراحت میشه و میگه همیشه سرکان تو اولویت بوده سرکان الان خسته ست، سرکان الان عصبیه، سرکان تازه از ادا جدا شده، سرکان تازه داره رو پا میشه و چمدانشو برمیداره و میره.

انگین به پریل زنگ میزنه و میگه بچه خورده زمین پاش ۲تا بخیه خورده پریل نگران میشه و با سرعت به خونه میره. سرکان به جای پریل سر پروژه اش میره که سرراه نزدیک بود با یه دختربچه تصادف کنه. ازش میپریه تو اینجا چیکار میکنی؟ بهش میگه اومدم شاتوت جمع کنم هرچی سرکان میگه بیا ببرمت پیش مامان و بابات قبول نمیکنه سرکان هم منتظر میشه تا کارش تموم بشه. وقتی چیدن شاتوتش تموم میشه سرکان میگه بیا برسونمت پیش مامانت تا خیالم راحت بشه ازش اسمشو میپرسه که میگه کیراز. سرکان از اسمش تعجب میکنه و میگه چه اسم عجیبی میپرسه مامان بابات کجان که کیراز میگه بابام فضانورده مامانم یه جای خیلی دور سرکان میگه ناچارا باخودم میبرمت سرقرار تا بعد ببرمت پیش مامانت. تو کل مسیر کیراز همش اذیت میکنه و سرکان کلافه میشه. وقتی میرسن به هتل سرکان میگه تورو پیش نگهبانی میزارم تا من برم کارمو انجام بدم بیام که کیراز فرار میکنه و میگه نمیخواد مامانم همینجاست و میره. سرکان میره تا به جلسه اش برسه. کیراز پیش ادا میره و میگه برات شاتوت رفتم جمع کردم تا برات کیک درست کنم ادا قربون صدقه اش میره و ملو با خودش اونو  میبره تا برن کیک درست کنن.

ملو با دیدن یه پسر از کیراز غافل میشه و کیراز فرار میکنه از دستش و به سمت حیاط میره. سرکان از جلسه بیرون میاد که ادارو تو حیاط هتل میبینه، اول فکر میکنه باز هم توهم زده و چند بار سرشو برمیگردونه تا ببینه هنوز سز جاش هست یا نه ادا هم تصادفی یرکان را میبینه و چشم تو چشم میشن و هردو شوکه شده به هم نگاه میکنن که ادا سرکانو صدا میزنه تا مطمئن بشه که خودشه، سرکان وقتی میبینه اسمشو صدا زد نزدیکش میشه و میگه ادا خودتی؟ و همدیگرو در آغوش میگیرن و میگه اینجا چیکار میکنی که ادا میگه من رو نمای حیاط این هتل کار میکنم و از سرکان میپریه تو اینجا چیکار میکنی؟ که سرکان میگه این هتل پروژه ماست البته پروژه پریله امروز من به جاش اومدم تو این چند دفعه ای که اومده همدیگرو ندیدین؟ که ادا میگه نه ندیدم. یرکان ادارو به یه قهوه دعوت میکنه و میگه به عنوان دوتا آدم متمدن بعد از چندسال یه قهوه بخوریم که ادا قبول میکنه، ادا کیراز را از دور میبینه و از اونجایی که نمیخواد سرکان بفهمه که کیراز دخترشه میگه الان بریم تو برو پارکینگ من میام.

بعد از رفتنش ادا به ملو میگه کیرازو بردار برو خونه همین الان چیزیم نپرس. ادا با سرکان به سمت یه کافه میرن. تو مسیر ادا با خودش میگه اصلا چرا سوار ماشینش شدم؟ بعد این همه سال برگشته که چی؟ دیگه من عاشق نمیشم. سرکان هم به خودش میگه دارم چیکار میکنم؟ ما که دیگه حرفی نداریم باهم چرا دعوتش کردم به قهوه؟ دیگه عاشق نمیشم تازه برگشتم به همون سرکان همیشگی نه دیگه عاشق نمیشم. به کافه مییرسن و ادا از بچه های شرکت میپرسه که سرکان میگه پریل و انگین پسردار شدن انگین از بچه مراقبت میکنه و از خونه به کارها میرسه پریل شرکت میاد، اردم به لیلا خیانت کرد لیلا هم رفت که کارم خیلی سخت شد، اردم همونجوری که بود هست.

سرکان از دوستای ادا میپرسه که میگه جرن و فرید که ازدواج کردن رفتن انگلیس دارن بچه دار میشن، ملو و عمه هم خوبن به کارهاشون میرسن ادا حال خوده سرکانو میپرسه که میگه خوبم درمانش تموم شده هرازگاهی یه چکاپ میرم فقط دارم به زندگیم ادامه میدم که ادا میگه واقعا خوشحال شدم که حالت خوبه سرکان از ادا میپرسه کسی تو زندگیته؟ ادا عصبی میشه و میگه بعد ۵ سال با گذشت اون اتفاقا که ولم کردی اومدی میگی کسی تو زندگیت هست یا نه؟ سرکان میگه قرار شد مثل ۲تا آدم متمدن بشینیم حرف بزنیم تازه ما که با توافق از هم جدا شدیم ادا میگه اومدنمون اینجا اشتباه بود سرکان میگه میدونی چی اشتباه بود؟ همون روزی که آوردمت تو زندگیم همون روز اول آشنایی ادا ناراحت میشه و میگه همین الان از اینجا برو و خودش هم میره….

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا