خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی دختران آفتاب

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی دختران آفتاب را مشاهده می فرمایید. با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی Metin Balekoğlu در ژانری درام، کمدی، رمانتیک در ۱ فصل ۳۹ قسمتی در استانبول ساخته شده است. تهیه کنندگان سریال دختران آفتاب اسماعیل گوندوگو و اینچی کرهان می باشند. این سریال یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای با بازی امره کینای، اوریم آلاسیا، تولگا ساریتاش و بورجو اوزبرک و هانده ارچل است.

قسمت ۷۷ سریال ترکی دختران آفتاب

خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی دختران آفتاب

لونت به هالوک پیام میدهد و میگوید که باید او را ببیند. در جشن تولد سلین از اینکه علی نیامده ناراحت است و منتظر اوست. سلین چه تصمیم دارد در شب تولدش به علی ابراز علاقه کند و با او دوست بشود، به علی آدرسی داده که بعد از تولد به آنجا بروند تا آنجا حرفهایش را به بزند و او را غافلگیر کند. کمی بعد او علی را میبیند که در حال گیتار زدن است و آهنگ میخواند. او با ذوق و خوشحالی به سمت علی می رود. علی یک آهنگ عاشقانه میخواند. وقتی که خواندن علی تمام می شود، سلین از او تشکر میکند، اما علی میگوید که او آهنگ را برای سلین نخوانده، بلکه برای الیف خوانده است، زیرا سلین دل او را دوباره شکسته است و حالا باید در جمع از او معذرت خواهی کند. سلین شوکه و خجالت زده می شود و از اینکه علی در روز تولدش آبروی او را برده و تهمت می زند ناراحت شده و آنجا را ترک میکند. توچه با عصبانیت جلو آمده و میگوید که سلین کاری نکرده است و او حتی عکسهای الیف را از اینترنت پاک کرده است. علی باور نمی‌کند اما جان تایید میکند. علی ناراحت شده و می فهمد که اشتباه کرده است. او دنبال سلین می رود. الیف از اینکه نقشه اش عملی نشده عصبی می شود.

نازلی و علی وسط جشن تولد، به قرارگاه همیشگی خود در پارک می روند . ساواش پیشنهاد میدهد که یم نقاشی جدید روی دیوار بکشند. او سپس گردن‌بند مادرش را به عنوان هدیه به نازلی میدهد. نازلی خوشحال شده و آن را در گردنش می اندازد. آنها سپس یکدیگر را می بوسند . سلین به آدرسی که قرار بود با علی برود رفته است و تنها نشسته و به آسمان که تصاویر کهکشان رد می شوند نگاه میکند. علی نیز به آنجا می آید. سلین میگوید‌ که تصمیم داشت امشب چه کار بکند، اما علی دل او را شکسته است. علی سعی دارد دل سلین را به دست بیاورد اما فایده ای ندارد . سلین از آنجا می رود. نازلی نیز به خانه می رود. در خانه نازلی خوشحال است اما سلین ناراحت است. نازلی کنجکاو می شود اما سلین میگوید که نمیخواهد چیزی بگوید. هالوک پیش لونت می رود. لونت که مست است ، از گذشته و سختی هایی که کشیده حرف می زند و میگوید که سویلای را دوست دارد . او میخواهد در مورد علی به هالوک بگوید اما منصرف می شود و می‌گوید که ترجیح میدهد هالوک همیشه در مورد یک مسأله ای کنجکاو بماند.

رعنا پیش گونش آمده و از او میخواهد که زودتر از هالوک جدا شده و از آنجا برود. گونش کلافه می شود. رعنا به او کلید کانکس و آدرس را میدهد و میگوید که هالوک نیمه تاریک و گذشته ای دارد که آنها چیزی در موردش نمیدانند و او اصلا عوض نشده است و خطرناک است. صبح روز بعد هالوک به خانه سویلای می رود. سویلای تصور میکند که هالوک همه چیز را فهمیده و برای همین آمده است. او میگوید که از ماجرای علی خبر نداشته و زمان عروسی با هالوک حامله بوده است اما خودش نیز تازه فهمیده که علی پسر لونت است. هالوک شوکه شده و میگوید که لونت این را نگفته بود. او به شدت به هم می‌ریزد و سویلای سعی دارد او را آرام کند. هالوک میخواهد سراغ علی برود.
گونش به آدرس می رود و در کانکس را باز می گردد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا