خلاصه داستان قسمت ۸۶ سریال ترکی دختران آفتاب
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۶ سریال ترکی دختران آفتاب را مشاهده می فرمایید. با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی Metin Balekoğlu در ژانری درام، کمدی، رمانتیک در ۱ فصل ۳۹ قسمتی در استانبول ساخته شده است. تهیه کنندگان سریال دختران آفتاب اسماعیل گوندوگو و اینچی کرهان می باشند. این سریال یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای با بازی امره کینای، اوریم آلاسیا، تولگا ساریتاش و بورجو اوزبرک و هانده ارچل است.
خلاصه داستان قسمت ۸۶ سریال ترکی دختران آفتاب
علی از هالوک و لونت می پرسد که اگر نخواهد هیچکدام از آنها را به عنوان پدر خود قبول داشته باشد آنها چه میکنند. لونت و هالوک و سویلای همگی میگویند که فقط خواسته و آرامش علی برایشان مهم است و هرچه او بگویند انجام میدهد. علی حرفهای آنها را مسخره میکند و به آنها بابت توجهشان طعنه می زند. سپس میگوید که برایشان سوپرایز دارد، و خبرنگاران را به داخل دعوت میکند. همه به پشت سر نگاه کرده و متعجب می شوند. علی مقابل خبرنگاران میگوید که هالوک پدر واقعی او نیست و لونت پدر اوست، هرچند او را نیز قبول ندارد. هالوک و رعنا عصبی می شوند و خبرنگاران را بیرون میکنند. ساواش نیز به خانه هالوک می آید و متوجه ماجرا می شود. علی رو به سویلای میگوید که گونش بیشتر از او برایش مادری کرده است و از او میخواهد که ادای مادرهای دلسوز را در نیاورد. سپس از خانه بیرون میرود. او از ساواش میخواهد که با هم از آنجا بروند. داخل خانه همه نشسته و کلافه هستند. لونت به سویلای میگوید که آمدنشان اشتباه بوده است. سویلای با حرص با گونش بحث میکند و به نظرش گونش علی را بر علیه او پر کرده است. گونش میگوید که حالا وقت این حرف ها نیست و آنها باید چاره ای برای خوب شدن علی پیدا کنند. رعنا لونت را صدا می زند و دم در، بابت رفتن او پیش روانپزشک و تهدید او، لونت را سرزنش میکند. لونت میگوید که رعنا خودش نیز میتوانست پیش پلیس برود ، اما توانایی این کار را به خاطر هالوک ندارد، پس بهتر است در کارهای او دخالت نکند و او را نیز تهدید نکند.
سویلای و لونت به خانه می روند. سویلای به خاطر اینکه علی به او اعتماد ندارد و به خانه نمی آید ناراحت است و گونش را مسبب این قضیه میداند. لونت سویلای را دلداری داده و میگوید که به او اعتماد کند و همه چیز درست می شود. در خانه هالوک نگران علی است و گونش سعی دارد او را آرام کند. رعنا نیز فکرش درگیر خبرنگاران است و خبرگزاری را پیدا میکند تا آنها را راضی کند که اخبار را پخش نکنند. هالوک با بی اعتنایی میگوید که بالاخره این خبر پخش می شد و همه ماجرا را می فهمیدند و آنها نمیتوانند چنین موضوعی را مخفی نگه دارند. در خانه امره، علی مست کرده و حال خوشی ندارد.او اصرار دارد که میخواهد سلین را ببیند. ساواش با نازلی تماس گرفته و موضوع را میگوید. نازلی و سلین از گونش اجازه میگیرند و به خانه امره می روند. علی که حالت طبیعی ندارد، مدام در حال طعنه زدن به بقیه است و هر حرفی را می زند. او رو به توچه میگوید که اوایل دوستی او و امره، امره به او خیانت کرده بود. سپس به نازلی نیز میگوید که ساواش آدم حسودی است، و خود او نیز روی ملیسا حساس است و او اعصابش را به هم میریزد. او با شوخی و خنده های عصبی به سلین نیز طعنه می زند. ساواش و امره سعی دارند علی را برای خواب به اتاق ببرند، اما علی نمیرود. او برای گرفتن یخ از خانه همسایه بیرون می رود. بقیه نیز دنبال او می روند. علی بی اجازه وارد خانه خالی همسایه می شود و دزدگیر به صدا در می آید. او با خونسردی از آشپزخانه یخ برمیدارد.
بقیه نیز داخل می روند تا او را بیرون باورند. پلیس سر می رسد و همه را به کلانتری می برد. رعنا با خبرگزاری ها تماس میگیرد اما آنها راضی نمی شوند که خبر را پخش نکنند و میگویند که فقط اجازه علی برای پخش نشدن خبر لازم است. رعنا نمیتواند آنها را متقاعد کند و کلافه است. گونش و هالوک به کلانتری می روند. آنها میگویند که همسایه شکایت نکرده و بچه ها فقط باید تعهد بدهند. علی که مدام در حال اذیت کردن و لجبازی است، میگوید که حاضر به تعهد دادن نیست. هالوک میگوید که در این صورت او در کلانتری خواهد ماند. علی اهمیتی نمیدهد. هالوک سعی دارد با مهربانی علی را متقاعد کند که با او خوب باشد و میگوید که حاضر است در همه چیز همراه او باشد و از او حمایت کند، اما علی قبول نمیکند. هالوک می رود. صبح اخبار خانواده هالوک در روزنامه چاپ شده است و رعنا عصبی است. او از هالوک میخواهد که مصاحبه ای انجام دهد و بگوید که این ماجرا حقیقت ندارد، اما هالوک قبول نمیکند و میگوید که حقیقت همین است و ترسی از گفتن آن ندارد و همه باید بدانند