خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۹۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۹۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۹۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

افه با آزرا تو دفتر آرمان حرف میزنه و آزرا ازش میخواد تا تو پرونده جدید که مال طلاق صنم و بوراست اونم کار کنه افه میگه پس میخوای دو طرفه بازی کنم؟! خوبه همین فکرم تو ذهنم داشتم سپس میگه بیا بریم باهم حرف بزنیم درباره اش. آرمان به بورا میگه نمیخوای توضیحی بدی؟ واسه چی همچین کاری با صنم کردی؟ من احتیاج دارم ازت بشنوم که مال زمان قدیمه مال قبل از صنم! یه چیزی بگو! بورا میگه چی بگم آخه! همه چیز مشخصه! آنها کمی باهمدیگه درباره. این موضوع حرف میزنن که آرمان میگه امشب قراره بریم خواستگاری چولپان بورا جا میخوره و میگه چی؟ آرمان میگه چیکار کنیم تکین اینجوری میخواد! صنم که حسابی پکر و ناراحته به طرف دادگاه میره، افه با آزرا کمی درباره احساس حرف میزنه و ازش نظر میخواد که آزرا میخواد خودشو مشتاق جلوه نده و میگه اصلا این حرفا مناسب نیست چون دوتا دوست باهم درباره اینا حرف نمیزنن! افه جا میخوره و میگه دوست؟ آزرا تایید میکنه که افه فکری به سرش میزنه و میگه باشه سپس همان موقع بورا بهش زنگ می افه جوری حرف میرنه که انگار با یه زن داره حرف میزنه، آزرا کنجکاو میشه ولی جلوی خودشو میگیره، بورا از طرز حرف زدن افه شوکه شده و میگه چی میگی تو؟ سپس با کلافگی قطع میکنه. افه به آزره میگه من برای قرار شبم به یه تیپ جذاب احتیاج دارم که حسابی بهم بیاد! میخوام تحت تاثیرم قرار بگیره و از آزرا کمک میخواد تا بهش کمک کنه او هم قبول میکنه. خدمتکار خانه باران پیش چولپان رفته و ماجرای زندگیشو واسش تعریف میکنه و میگه الانم میخوان بچه منو ازم بگیرن و از چولپان میخواد تا جایی که میتونه کمکش کنه و نزاره پسرشو ازش بگیره. یکدفعه در باز میشه و باران به اونجا میاد. صنم وقتی جلوی دادگاه آزرا را میبینه بهش میگه که آبجی امروز بورا گفت میخواد بره گفت همه چیزو میخواد بهم بزنه انگاری وسایلشو جمع کرده از نظر من فقط یه ابطال عقد به صورت رسمیه ولی واسه اون انگار کاملا تموم شده‌ ست!

بورا و افه به اونجا میان و صنم به آزرا میگه که هواشو داشته باشه و بره باهاش حرف بزنه که همه چیز تموم نمیشه فقط از رسمی به غیر رسمی تبدیل میشه. آزرا جلو میره و به بورا همینو میگه که بورا حرف خودشو میزنه و میگه واسه من فقط یه مدل وجود داره سپس به داخل میره تا بقیه پشت سرش راهی بشن. افه پیش آزرا و صنم میاد تا باهاشون حرف بزنه اما حرص اونارو در میاره و صنم میگه شما مردها همتون عین همدیگه هستین! دادگاه شروع میشه و قاضی میگه شما ادعا میکنین شبی که از واج کزدنی اصلا {ی ی یادتون نیست و الان اومدین که ابطال کنم درسته؟ آنها تایید میکنن که قاضی دلیلشو میپرسه و ازشون میخواد تا هرچی یادشون میاد بهشون بگه. بورا شروع میکنه با آب و تاب تعریف کردن و صنم هم خوشش میاد و لبخند میزنه و تو تعریف کردن به بورا کمک میکنه.  قاضی حکم را میخواد بده که همگی می ایستند سپس از افه میپرسه نظرت چیه افه میگه طبق این همه سالی که وکالت کردم کسیو به اندازه این دونفر ندیدم که عاشق همدیگه باشن شما دیده بودین؟ سپس دادگاه تموم میشه و قاضی آنها را میفرسته پیش روانشناس. خدمتکار خونه باران برای چولپان همه چیزو تعریف میکنه و ازش میخواد تا بهش کمک کنه چولپان میگه من چیکار میتونم بکنم آخه! هیچ مدرکی نیست، برعکس یه مدرک هایی هست که علیه توعه! آزرا به همراه افه به طرف یه فروشگاه لوکس میرن تا آنجا برای شب لباس بخره.

آزرا از اونجایی که میخواد او حسابی بد تیپ بشه که طرف قرارش از او خوشش نیاد شروع میکنه به گشتن بدترین تیپ ها. افه حسابی جا خورده و میگه این چه لباس هدإاییه که انتخاب کردی! مطمئنی اینا خوبن؟ آزرا با خودش لبخند میزنه و میگه عالیه حسابی ازت خوشش میاد! افه میگه حالا این تیپا زیادی نیست؟ آزرا مخالفت میکنه. افه با همون لباس ها بیرون میاد تا به طرف خانه اش بره. بعد از خداحافظی چند قدم میره که آزرا با خودش میگه آره برو ببین چجوری ، ایع میشی با این تیپی که زدی! افه برمیگرده و همونجوری که آزرا بهش گفته بود تا به طرف قرارش حرف بزنه میگه چطوری خوشگله؟! آزرا بهش میگه با منی؟ دیوونه شدی؟ برو سر قرارت دیگه! افه میگه خوب سر قرارم دیگه! آزرا شوکه میشه و میگه تو منظورت من بودم؟ افه تایید میکنه و میگه خواستم بهت بگم که میتونم به خاطرت حتی این لباسارم بپوشم! سپس او را برای شام دعوت میکنه که برن بیرون همان موقع چولپان زنگ میزنه و اسم پدر باران‌ را بهش میگه و میپرسه او میشناسه کیه یا نه چون خیلی آشنا بوده! آزرا یادش میاد و میگه آره برای یه بچه گواهی تولد جعلی صادر کرده بود که نتونستمم ثابت کنم چولپان خوشحال میشه و میگه همینه! و ازش میخواد سریع به اونجا بره. آنها به طرف دفتر جوهر میرن که افه با همان ظاهرش به اونجا میره و به آزرا میگه که الان منو ببینن یه چیزی میگن و من مجبور میشم همه جیزو تعریف کنم آزرا ازش میخواد تا چیزی نگه چون دستش میگیرن. صنم و بورا به پیش روانشناس رفتن اونجا دوباره باهم دعواشون میشه که دکتر بهشون میگه شما رابطه تون دیگه خیلی سمی شده نباید باهم در ارتباط باشین منم همینو برای قاضی میفرستم! سپس به صنم میگه شما دیگه وارد رابطه نشو و به بورا هم میگه شما بهتر یه رابطه جدیدو امتحان کنین و از اونجا میره…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا