خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی معجزه صد ساله + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی معجزه صد ساله را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی معجزه صد ساله ( Yuz Yillik Mucize ) که صد سال معجزه نیز نامیده می‌شود، به کارگردانی هیلال سارال و نویسندگی نوران اورن شیت، اکین آکچای، لیلا اوسلو اوتر، پلدا الحسینی در ژانری درام‌ و رمانتیک ساخته شده است. بیرکان سوکولو و ابرو شاهین نقش های اول این سریال را برعهده دارن. این سریال روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود.

قسمت ۹ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۹ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۹ سریال ترکی معجزه صد ساله

وقتی هاریکا کمال را به طبقه بالا میبره عمه ساجده و دختر عمه هاش شوکه میشن و زرین که خبر داشته میره جلو و بهش خوش آمد میگه. آنها میپرسن مگه قرار نبود خانواده جم بیان واسه تعیین تاریخ عروسی؟! هاریکا میگه اونا امشب نمیان کمال دوست منه. ثریا یاد حرف های هاریکا درباره کمال میوفته و یاد روزی که تو فرودگاه دیده بودتش و به خودش میگه آدم ها شبیه همدیگه هستن نباید به روزهای قبلت برگردی ثریا! هاریکا پیشش میره و میپرسه حالش خوبه یا نه و باهمدیگه پیش کمال میرن. ساجده شروع میکنه از کمال پرسیدن که اهل کجاست او میگه اهل استانبوله ولی سال‌های زیادی خارج از کشور بودم! ثریا پیششون میره که یاد خاطره ای از گذشته تو روز تولدش میوفته که اشرف بهش یه دستبند زمرد هدیه داده بود. ثریا به کمال چشم دوخته و بلند میشه و میگه اینکه اسمش کمال نیست اشرفه! سپس رو به کمال میگه بگو دیگه! او بلند میشه و با لبخند به ثریا میگه که منم ثریا! ثریا لبخند میزنه و میگه کجا بودی این همه سال؟ من هیچوقت باور نکردم که مردی واسه همین نرفتم سر قبرت. همان موقع ثریا از خیال بیرون میاد و هاریکا میخواد تا برن سر میز شام ثریا تایید میکنه و میگه بریم.

تورگوت به هوش میاد و حسابی سرش درد گرفته. هاریکا دلیل اینکه چرا ثریا اونو دعوت کرده را میگه سپس شروع میکنن به غذا خوردن که ثریا وقتی میبینه حتی سلیقه غذاییو مثل اشرفه بهم میریزه لیوان آب میریزه روی کتش و به این بهونه میره اتاقش. او بعد از اینکه خودشو روبه راه میکنه میره پیش مادرش و بهش میگه مامان گفته بودی اشرفه دیدی و من باور نکردم ولی اون الان اینجاست! دارم دیوونه میشن! مادرش که همه ی حرفاشو شنیدن برمیگرده و میگه چی میگی تو؟ نمیبینی من خوابم؟ ثریا ازش میخواد بیاد باهاشون غذا بخوره اما او میگه من ترجیح میدم چیزی نخورم تا از شماها حرفی نشنوم و به خوابش ادامه میده. بعد از رفتن همه ی اونا کمال با دیدن خونه یاد خاطراتش از کودکی تا ازدواجش با لیلا و بعد ثریا می افتد. مژده مادر جم به ساجده زنگ میزنه و میپرسه که چرا کنسل کردن ساجده میگه ما نمیدونستم ما منتظرتون بودیم که یه نفر دیگه اومد! مژده جا میخوره. همه دوباره سر میز شام جمع میشن و کمال با دیدن عکسی رو میز یاد گذشته میوفته که خودش از ثریا اون عکسو گرفته بود.

ثریا بهش میگه من خواستم هم ازتون تشکر کنم واسه کمک هایی که به هاریکا کردین و میکنین هم اینکه بشناسمتون و ازش میپرسه شما کی هستین؟ کمال میگه خیلی وقت بود دور  همچین میزی ننشسته بودم و من یه ادم خوش شانسم که با شما خانم های با نزاکت همنشین شدیم. تورگوت به رستورانش میره که اونجا آیسان مادر میرای و سرای با دوست پسرش رفته. او با دیدن تورگوت یادش میاد که تو کوچه خونه شون دیده بودتش. سر میز از آنها میپرسن که از کجا باهم آشنا شدن هاریکا میگه تو جزیره آقا کمال به رمانم خیلی کمک کرده و بهشون میگن که رمان از زمان جنگ صلح شروع میشه میرای میگه پس تاریخیه؟! من فکر میکردم که رمانتیکه! هاریکا میگه هنوز هیچی معلوم نیست چی میشه! آنها درباره ۲۰۰ سال گذشته و جنگ صحبت میکنن که از حرف های کمال، ثریا یاد خاطرات گذشته میوفته. زمانیکه معلم بود و اشرف به عنوان بازرس رفته بود سر کلاسش و با دانش آموزان حرف میزد….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی معجزه صدساله

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا