خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی علیرضا (دردسرساز)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی علیرضا (دردسرساز) را می توانید مطالعه کنید. سریال ترکی علیرضا (دردسرساز ) یک سریال عاشقانه از سری سریال های بلند ترکیه ای است که طرفداران بسیار زیادی دارد. سریال ترکی علیرضا (دردسرساز) به کارگردانی Recai Karagöz و تهیه کنندگی Ozan Aksungur در ژانری عاشقانه و پلیسی ساخته شده است. سریال ترکی دردسرساز محصول سال ۲۰۲۱ کشور ترکیه است. ستاره های اصلی سریال شامل آیچا آیشین توران Ayça Ayşin Turan و تولگا ساریتاش Tolga Saritas و Pinar Caglar Gencturk و یاگیز جان کونیالی می باشد.

قسمت ۸ سریال ترکی علیرضا (دردسرساز)

خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی علیرضا (دردسرساز) 

فرید همچنان توی خودش است و نتوانسته با مرگ نیهان کنار بیاید. علیرضا پیش او می رود و می گوید: «نیهان هیچ وقت نمیخواست تورو اینجوری ببینه. پاشو بریم ایستگاه تاکسی بچه ها همش سراغتو میگیرن. حال و هوات هم عوض میشه. » فواد اعضای کنسرسیوم را جمع می کند. میتات و دو نفر دیگر هرسه از عملکرد بوراک اصلا راضی نیستند از او می خواهند این بار با کامیون های شهموز محموله را به دست سلیمان برسانند اما فواد که به پسرش اعتماد دارد حرف آنها را قبول نمی کند و می گوید: «شما کی انقدر خودسر شدین و اعتمادتون رو از من سلب کردین؟! یادتون نره به کمک کی به اینجایی که هستین رسیدین! » میتات می گوید: «میدونی که سلمان تاخیری که بوجود آمده رو قبول نمی کنه. اونو میخوای چیکار کنی؟ بهتر نیست با حشمت صحبت کنیم پا در میونی کنه؟ حشمت برای سلمان عزیزه. » اما فواد می گوید: «فکر اونجاشو نکنین. خودم سلمان رو راضی میکنم. » و انها را مرخص می کند و با عصبانیت به رفقی می گوید: «شغال ها! به خیال خودشون اومدن منو به دام بندازن. تله گذاشتن منو ضعیف نشون بدن. میخوان حشمت رو وارد کنسرسیوم کنن تا دو دسته شیم! »

وقتی علیرضا و فرید به ایستگاه تاکسی می روند همه از دیدن فرید خوشحال می شوند. همان موقع عثمان، پسر کسی که ماشینش را قسطی به علیرضا داده سر میرسد و از او می خواهد تا فردا تمام قصد را بدهد وگرنه مجبور می شود ماشین را از او بگیرد. علیرضا هم قبول می کند. وقتی فاتح می گوید که کاش گاوصندوق یاشار را خالی میکردند تا پول بردارند، علیرضا با عصبانیت می گوید: «ما این کارها رو به خاطر پول نمیکنیم! » کمی بعد افراد میتات برای بردن علیرضا می آیند. علیرضا و حسن نگاه معناداری به هم می کنند و علیرضا همراهشان می رود. میتات به علیرضا می گوید: «تو قصد داری نظام مارو بهم بزنی نه؟ اما فکر نکنم موفق بشی! خیلیا مثل تو اومدن و طولی نکشیده که زمین خوردن! » علیرضا مصمم می گوید: «اگه کسی حق بقیه رو بخوره، من همه تلاشمو میکنم تا اون حق به حقدار برسه! » میتات کمی به او خیره می شود و بعد می گوید: «تو برادرزاده مو از یه مشکل نجات دادی و بهت مدیونم! به همین خاطر هروقت به کمک نیاز داشتی بدون که درم به روت بازه! » علیرضا قبول می کند. همان موقع وقتی از خانه خارج می شود با خالده روبرو می شود و همراه هم از خانه خارج می شوند.

خالده از علیرضا می خواهد تا اسم کسی که ویدیو را پخش کرده یا خانه ارسویلو ها را برایش پیدا کرده را بگوید چون جان صبری در خطر است اما علیرضا می گوید که نمی تواند همچین کاری کند چون جان کسی که این اطلاعات را به او داده در خطر می افتد. و بعد می گوید: «حتی من اسم طرف رو بدم هم چیزی برای اونا تغییر نمیکنه. اونا فقط میخوان صبری رو بگیرن. باید بفهمیم مشکلشون با بابات چیه! » وقتی بوراک می فهمد که افراد پدرش فعلا قصد ندارد صبری را بگیرند تا وقت مناسبش، بوراک به انها دستور می دهد تا همین الان صبری را که در ایستگاه تاکسی است گیر بیندازند. آنها هم سر حسن را گرم می کنند و صبری را می دزدند. وقتی علیرضا و خالده هم از این موضوع با خبر می شوند همراه حسن پیش حشمت می روند. حشمت و حسن که از قدیم هم را می شناسند به هم دست می دهند. بعد حشمت بدون این که حرفی بزند به علیرضا نگاهی می اندازد. علیرضا از حشمت می خواهد به او اعتماد کند تا جای صبری را پیدا کند اما حشمت می گوید بهتر است خوش این مسئله را حل کند.کعلیرضا هم بعد از تنها شدن با خالده به او می گوید که قول می دهد تا صبری را برایش پیدا کند و مستقیم سراغ مظفر می رود و می گوید: «شما ربطی به این که ارسویلو ها رو به جون صبری انداختین دارین؟ »

مظفر می گوید: «گیرم که داریم. طرف ما ۶۶۶غ که به کنسرسیوم مربوطه. » علیرضا می گوید: «دختر حشمت خالده چی اونم دشمن ماست؟ » مظفر تازه می فهمد که علیرضا انگار از خالده خوشش آمده و می گوید: «طرف حسابمون نیست اما نباید نقطه ضعفمون هم بشه. نباید احساسات رو تو این کار دخیل کنی! » علیرضا کمی خجالت زده می گوید آن طور که فکر می کند نیست و قصد دارد از طریق خالده به حشمت نزدیک بشود و اعتماد او را جلب کند. مظفر از این نقشه او خوشش می آید. بوراک، صبری را محکم روی صندلی می بندد و در حالی که به مسخره از کتک خوردن او فیلم می گیرد قصد دارد به این کار ادامه بدهد تا وقتی که خالده بالاخره به او برای کمک خواستن زنگ بزند! حشمت به دیدن فواد می رود و می گوید: «با بی ادبی امروزت دوستیمون تموم شدو فقط یه حق و حقوق هایی موند. اگه صبری رو صحیح و سالم پس ندی اونم تموم میشه و دشمنی شروع میشه. » فواد با گستاخی می گوید: «اگه صبری رو گرفتم نه تورو، به خاطر گذشته و دوستیمونه! » حشمت می گوید: «بعد از این که صبری صحیح و سالم برگرده، خیانتی که تاوانشو پس میگیرم خیانت تو خواهد بود. » و خانه او را ترک می کند.

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی علیرضا (دردسرساز) + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا