خلاصه داستان قسمت ۲۰۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۰۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.
خلاصه داستان قسمت ۲۰۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
هان وقتی از تونل وحشت بیرون میاد توهم میزنه و خودش را با ظاهری متفاوت میبینه اون خودشو میبینه که لباس های پاره و کهنه پوشیده و در حالیکه گاری برای حمل زباله داره به او نگاه میکنه و مثل دیوانه ها می خندد. هان یاد همان روزی میافتد که پیش دکتر رفته بود و همه چیز یه جور دیگه تو ذهنش نقش می بندد، همان روزی که وقتی تو اتاق قرمز بود دکتر با تعجب بهش نگاه می کرد که توهمش مدام تو گوشش میخونه که قیافه خانم دکترو نگاه کن! از طرز نگاه کردنش بهت مشخصه که کلافه شده و از دستت خسته شده، اونم فهمیده که تو درست بشو نیستی و خوب نمیشی. سپس هان وقتی به دکتر نگاه میکنه، دکتر بهش میگه که شماها خوب شدنی نیستین. دو هفته از آن شب میگذرد و صفیه به خاطر اینکه ناجی بهش گفته بود مریضیش برگشته مدام تو فکره و توهم مادرش را می بیند و با خیال او زندگی میکند. حصیبه مدام در گوش صفیه میگه که اگه بخوابی میمیره و مقصرش تویی و همش درباره مرگ ناجی با صفیه صحبت میکنه و صفیه به شدت ضعیف شده و اصلا نمیخوابه. ناجی وقتی از خواب بیدار میشه میبینه که صفیه به گوشه ای خیره شده و حالت چندان خوبی ندارد سپس بهش میگه عزیزم اینجوری نمیشه!
تو الان دقیقا دو هفته هستش که نخوابیدی! داری به خودت صدمه میزنی، اما صفیه بهش میگه که نگران من نباش من حالم خوبه و اتفاقی واسه من نمیوفته! سر میز صبحانه گلبن وقتی میخواد نون برداره از بوی آن اذیت میشه و بهشون میگه که فکر کنم خراب شده باشه باید بندازیم دور سپس شروع میکنه با اشتها صبحانه خوردن و تمام چیزهایی که نمی خورد را با ولع میخوره. شنور و اسد حسابی جا خوردن و اسد ازش میپرسه که اتفاقی افتاده؟ حالت خوبه؟ گلبن میگه آره خیلی خوبم گشنمه فقط و شروع میکنه به خوردن. بعد از رفتن اسد، گلبن یک دفعه حالش بد میشه و به سرویس بهداشتی میره وقتی بیرون میاد به شنور میگه فکر کنم معدم خراب شده دیگه هرچی میخورم بالا میارم. شنور میگه نه دخترم تو الان چند روزه که این حالت تهوعو داری! احتمال داره که باردار باشی. گلبن با شنیدن این حرف حسابی جا میخوره و با ترس میگه نه امکان نداره، نمیشه! سپس شنور بهش میگه اگه میخوای مطمئن بشی باید از کیت بارداری استفاده کنیم تا ببینیم جوابش چیه گلبن اول مخالفت میکنه و میگه نه من نمیتونم همچین کاری کنم بهداشتی نیست راه دیگه ای نداره؟ شنور آزمایش بتا را بهش پیشنهاد میده اما گلبن بهش میگه مجبورم از همان کیت بارداری استفاده کنم!
بالکین جیلان و هان را به خانه اش دعوت می کند تا با همدیگه صبحانه بخورند. موقع خوردن صبحانه ازشون درباره آشناییشون میپرسه، هان و جیلان باهم دیگه به دوران قدیم میرن به همان روزی که اولین بار تو آسانسور با همدیگه رو به رو شدن سپس آسانسور گیر میکنه و مدتی با همدیگه تو آسانسور می نشینن و با حرف زدن وقتشونو می گذرانند و در آخر هان دفترچه یادداشتش را از قصد تو آسانسور جا میزاره تا جیلان دفترچه را برداره و به بهانه تحویل دادنش پیش هان بره. بعد از خوردن صبحانه جیلان به بهانه اینکه یه مدل و موزیسین داره که باید بره ازش عکاسی کنه اونجا رو ترک میکنه از طرفی هان حسابی کنجکاو شده و او را تعقیب می کند وقتی به اونجا میرسه جیلان را میبینه که با اون مدل خیلی گرم و دوستانه برخورد میکنه واسه همین هان مشکوک و عصبانی میشه و سعی میکنه خودشو کنترل کنه. هان توهم خودش را میزند که با خنده بهش نگاه میکنه و میگه تو خوب بشو نیستی، تو مریضی! باید همه تحت سلطه خودت باشند و ازش میپرسه که چرا دیگه برنگشتی پیش دکتر تا درمان کنه؟ هان با کلافگی میگه خودم از پسش بر میام و با او دعوا میکنه.
جیلان چشمش به هان میوفته که داره با یه نفر دعوا میکنه اما کسی رو تو ماشین نمیبینه و حسابی جا میخوره. صفیه وقتی در حال تمیز کردن خانه هست چشمش به جدول پدرش حکمت میافته که توی خانه ها حرف هایی نوشته شده که کلمات مرگ، قبر، جنازه در اومده بود به خاطر همین به هم میریزه و حالش بد میشه و به سمت واحد زباله میره. او آنجا مادرش را میبینه به خاطر همین با عصبانیت او را به دیوار می چسباند و ازش میخواد تا از زندگیش بیرون بره و دیگه با او کاری نداشته باشه. جیلان وقتی حال پریشون هان را دیده حسابی به هم ریخته و تعجب کرده. صفیه مدام با توهم مادرش دعوا میکنه و ازش میخواد تا از اونجا بره مادرش بهش میگه من هیچ جا نمیرم چون تو منی ولی صفیه میگه نه من اصلا شبیه تو نیستم و تمام عکس های مادرش را از پنجره بیرون می اندازد.
شنور و گلبن منتظرند تا ببینند جواب کیت بارداری چیست که یکدفعه صدای صفیه را میشنوند که با عصبانیت داره با یه نفر صحبت می کند آنها جا می خورند و میرن که ببینن چیشده! صفیه مدام به خیال مادرش میگه که خفه شه و حرفی نزنه سپس مادرش را در کوچه میاندازد. ناجی با تعجب بهش میگه چیکار کردی؟ صفیه به خودش میاد و متوجه میشه که پدرش را توهم زده بود که مادرشه و کسی که تو کوچه انداخته حکمت خان پدرش بوده. صفیه وقتی به خودش میاد حسابی حالش گرفته میشه. گلبن و شنور به کوچه میرن تا ببینند چیشده و نمیدونن باید چیکار کنن. گلبن وقتی بیرون میاد با دیدن پدرش که روی زمین افتاده حسابی جا میخوره…