خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی بابا + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی بابا را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. بابا Baba (عنوان انگلیسی: the father) یک سریال درام ترکی محصول ۲۰۲۲ با بازی Haluk Bilginer و Tolga Sarıtaş است که قسمت اول آن در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۲۲ از شبکه Show TV منتشر شد. حال دوبله فارسی این سریال از شنبه تا چهارشنبه از شبکه جم سریز راس ساعت ۲۰ پخش می شود. داستان سریال پدر ما (بابا) در مورد امین ساروهانلی است که پدری مستبد است که وقتی تنها وارث یک ثروت قابل توجه می شود، برای حفظ خانواده اش تلاش می کند. آیا امین ساروهانلی در حفظ خانواده موفق خواهد شد؟

قسمت ۳۵ سریال ترکی بابا
قسمت ۳۵ سریال ترکی بابا

خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی بابا

بشرا می خواهد از خانه بیرون بره که نگهبان ها جلویش را میگیرند و میگن آقا ایلهان خروج شمارو منع کرده و نمیتونیم بیرون برین بشرا کلافه میشه و سریعاً به الیف پیغامی می فرستد بهش میگه تو خونه گیر افتادم به کمکت احتیاج دارم. دادستان پرونده فرید کاراجا میگه هیچ مدرکی نسبت به این فرد نداریم پس چرا هنوز تو بازداشتگاهه؟ اینجوری باید هرکی تو عروسی بوده را دستگیر کنیم، ۴۸ ساعتش که پر شد آزادش کنین. الیف به خانه ایلهان میرسد بشرا بهش میگه به نظرت به ایلهان زنگ بزنم ازش اجازه بگیرم؟ الیف میگه دیگه همچین چیزی ازت نشنوم سپس رو به نگهبان ها میگه اگه الان اجازه بدین ما بریم بیرون باهاتون کاری ندارم وگرنه هرچی شد پای خودتونه روزگارتون سیاه می کنم نگهبان ها ناچارا کنار میرن و آنها از خانه خارج میشن. بشرا به مرکز توانبخشی می رود و خانواده اش را از دور نگاه میکند امین از پشت سر بهش نزدیک میشه و صداش میزنه بشرا با ناراحتی بهش میگه چرا به من خبر ندادی؟ میذاشتین بهتون کمک کنم و ازش میخواد همان موقع برن و یه خونه دیگه برایشان پیدا کنن امین میگه دیگه احتیاجی به کمک تو نیست دخترم تو دیگه خانواده خودتو داری باید بری به زندگی خودت برسی بشرا میگه خانواده من شماهایید چه جوری شماها رو تنها بزارم؟ امین میگه ما می خوایم برگردیم به آدایمش و همونجا زندگی کنیم توهم به زندگیت برس بشرا با چشمانی پر از اشک از اونجا میره. بعد از رفتن او ثروت به اونجا میره ثروت وضعیت خانواده اش را مسخره میکنه و میگه واقعا میخواین همینجا بمونین و زندگی کنین؟ در آخر میگه بهتون یه شانس دیگه میدم اونم یه شرط داره که همین الان بیاین دستمو ببوسین سپس دستش را دراز میکند همه خودشان را کنترل کردند و با نفرت بهش نگاه میکنند امین در آخر جلو میره و دستش را می گیرد.

سپس یک دفعه یجوری دستش را میپیچونه که ثروت از درد به خودش می پیچد و رو زمین می‌افتد امین با عصبانیت سرش داد میزنه و میگه دفعه آخرت باشه دور و بر خانواده ام می بینمت سری بعدی بزرگترین اشتباهت میشه! حالا هم از اینجا گورتو گم کن برو نمیخوام قیافه نحستو ببینم سپس پشت سر هم بهش میگه گمشو از اینجا برو ثروت عصبانی میشه و بهش میگه بهتون نشون میدم زندگیتونو به خاک سیاه می نشونم و با کلافگی از آن جا میره. بیرون ساختمان در حیاط یه نفر بهش زنگ میزنه و ثروت بهش میگه کاری که خواستمو انجام دادی یا نه؟ سپس میگه خوبه منتظر خبر من باش و پشت درخت پنهان می شود. ایلهان به خانه میره و به نگهبان ها میگه برگشتم و به بشرا خانوم اطلاع بدین وقتی میبینه اونا به هم دیگه نگاه می کنن میپرسه چی شده؟ همان موقع بشرا زنگ در خانه را میزند و وارد میشه ایلهان پیشش میره و میگه کجا بودی؟ بشرا میگه همینجوری رفتم بیرون دور بزنم ایلهان میپرسه کجای بیرون؟ همون موقع تلفنش زنگ میخورد و بهش اطلاع میدهند که قدیر را آزاد کردند او میگه برو شرکت همین الان میام. وقتی از خانه میخواد بیرون بره بشرا دستش را میگیرد و میگه کجا؟ هر کاری داری به بعد موکول کن اول باید پدرتو خاک کنیم ایلهان تایید میکنه و کمی آروم میگیره. امین با فضیلت و یاشار به حیاط میرن که جمیل بهش زنگ میزنه و اطلاع میده که خانه پدری اش را دارند با بلدوزر خراب میکنن امین بغض میکند یاشار و فضیلت هم با فهمیدن این موضوع ناراحت میشن ثروت جلو میره و از ناراحتی آنها حسابی خوشحال میشه امین که از حرف هایش متوجه میشه کار ثروت بوده بهش میگه تو چطور تونستی خانه پدربزرگتو خراب کنی؟ او با کمال پررویی میگه خیلی راحت او با امین دوباره دعواشون میشه و بحث میکنن.

ثروت به همراه شاهیکا و کبری به خرید رفتن وقتی بر می گردد قدیر جان از خرید های بی اندازه آنها جا میخوره و حس خوبی نمیگیره. ثروت بهشون میگه دیگه احتیاجی نیست به پولش فکر کنین مگه چقدر میخوایم عمر و زندگی کنیم یکدفعه صدای فریادهای قدیر به گوش می‌رسد و همگی به حیاط میرن. او با مشت و لگد به جون ثروت میافته و بهش میگه از خانواده من دور بمون و تهدیدش میکنه سپس رو به شاهیکا و کبری میگه شما دیگه چه جور حیوان هایی هستین! بی آبرو ها. او به قدیر جان نگاه میکنه و میگه تو دیگه چرا؟ از هر کسی انتظار داشتم اما تو نه! سپس با عصبانیت از آن جا میره. الیف به قدیر میگه بیا بریم یه خونه جدید برای خانواده پیدا کنیم قدیر میگه لازم نیست خودم درستش می کنم او میگه الان چرا کمک منو قبول نمیکنی؟ قدیر میگه چون مدیونیم امشب میخوایم شرافتمونو بالشت زیر سر کنیم اگه تو کمک کنی دیگه نمیتونیم همچین کارهایی بکنیم امین که حرف های او را شنیده لبخندی رضایت‌بخش میزنه. شاهیکا با جانسو میخواد بحث کنه و اونو به هم بریزه و بهش میگه به زودی قدیر جان هم میره و تو هم مجبور میشی بری پس زیاد دل خوش نکن جانسو بهش میگه به نظر من خودت هم زیاد دل خوش نکن شاهیکا میگه ثروت زن منه قدیر جان چیه توعه؟ جانسو میگه الان زنشی از کجا معلوم؟ بعدا شاید معشوقه جدیدی داشته باشه و میره شاهیکا چشمش به کبری میوفته که از اتاق کورشاد بیرون میومد او جا میخوره و پیش کورشاد میره و میگه کبری اینجا چیکار داشت؟ کورشاد جوری حرف میزنه که او را کنجکاو کنه و بهش میگه اگه زیادی کشش بدی امکان داره هر اتفاقی بیفته و همه واقعیتو بفهمن که من برادرت نیستم! ثروت همان موقع صداش میزنه شاهیکارو که او به آن جا میره…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بابا (Baba) + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا