خلاصه داستان قسمت ششم سریال روزهای ابدی
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ششم سریال روزهای ابدی از شبکه یک سیما می خوانید، با ما همراه باشید: سریال روزهای ابدی به کارگردانی جواد شمقدری و به تهیه کنندگی محسن علی اکبری ساخته شده است و هرشب ساعت ۲۲:۱۵ دقیقه بر روی آنتن شبکه یک سیما می رود.
مهدی و حاج آقا روحانی درحال برگشت از سایت کپکان میباشند و با هم درباره کار اشتباه بکتاش بحث میکنند و مهدی بیش از اندازه از دست او ناراحت است.
مهدی گذشته را به خاطر میآورد که با بکتاش در گذشته بحث و دعوا و کلکل داشته اند و در یک گروهک مبارزه گر حضور داشتند.
باند اختصاصی نظامی سایت کپکان نشان میدهد که هواپیمایی نظامی فرود آمد و چند تن از آن پیاده شدند و بعد از آن به محوطه سایت برای رفع و رجوع مشکلات رفتند و عده ای دیگر از آمریکایی ها که از اعضای سایت کپکان هستند سوار بر اتوبوس شدند و از آن منطقه رفتند.
عده ای از اهالی به سراغ ارتش رفته اند تا حقوق عقب افتاده ماهیانه شان را بگیرند.
نماینده سفیر آمریکا درخواست بردن ویلیام را به همراه دیگر آمریکایی دارد که ایرانی ها میگویند او قتل کرده است و پیش آن ها میماند اما بعد از گذشت مدتی آنها ویلیام را برمیگردانند.
مهناز که از دیدن این صحنه عصبی و ناراحت میشود و با پدرش صحبت میکند و میگوید آن ها قرارداد کاپیتولاسیون را امضا کرده اند و دیگر کاری ازشان برنمیآید.
عده ای از نیروهای کمکی مردمی برای کمک به همافر ها به پادگان رفته اند و آنجا مستقر شده اند.
مهناز با دیدن دختر بچه ای یاد گذشته اش میافتد که یکی از آمریکایی ها به دنبال او افتاده بود و باعث ترسیدن او شده بود…
سروان قصد داشت جلو رفتن ویلیام را بگیرد اما طبق قرار و مدار بین آن ها و دولت شاه موفق نشدند و همه آن ها راهی باند اختصاصی سایت کپکان شدند.
برادر مردی که ویلیام او را به قتل رسانده بود از دور رفتن او را نگاه میکردند، سروان دستور پرواز هواپیما را صادر میکند و بعد به سراغ خانواده مقتول میرود و از آنها دلجویی میکند.
خانواده مقتول بر سر رفتن ویلیام با مهدی دعوا میکنند و او را خائن مینامند و مهدی نمیتواند آنها را آرام کند.
مش قربون قاسم نوه اش را به مهدی میسپارد و میخواهد مراقب او باشد…
سرهنگ و دخترش درحال عبور از جاده میباشند که عده ای از نیرو ها که از انقلابیون هستند جلو آن ها را میگیرند و سرهنگ را پیاده میکنند و سوار بر ماشین خودشان به همراه دو نفر دیگر سوار ماشین او میشوند و حرکت میکنند.