خلاصه داستان قسمت ۲۱۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۱۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۲۱۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۲۱۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۲۱۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

هان سریعاً به اورژانس زنگ میزنه و جیلان را به همراه آن زنی که باهاش تصادف کرده بود به بیمارستان می برند. تو کل مدت هان خاطره تصادف اینجی جلوی چشماشه و از خاطرش بیرون نمیره. او مردی را می بیند که از حرف هایش متوجه میشود شوهر همان زنی هست که جیلان باهاش تصادف کرده و به اتفاق باردار هم بوده و حال بچه تو شکمش اصلا خوب نیست و سریعا به اتاق عمل می برنش. وقتی اسد خودش را به اون جا میرسونه سریع پیش هان میره. هان با دیدن او با ناراحتی و درماندگی بهش میگه باز هم همون اتفاق تکرار شد باز هم نتونستم از جیلان مثل اینجی مراقبت کنم زنی که باهاش تصادف کرده باردار بوده حال بچشون اصلا خوب نیست الانم تو اتاق عمل هستن. اسد او را آرام میکنه و میگه همه چیز خوب میشه نگران نباش. گلبن در خانه به دکتر میگه حال ناجی خوب شده اما صفیه باور نمیکنه که اون خوب شده و دیگه نمی میره از طرفی چون اینا از همدیگه جدا شدن حس خوبی ندارم و چون من به اسد رسیدم و صفیه از ناجی جدا شده احساس گناه می کنم صفیه به گلبن دیگه تو الکی خودتو نگران و ناراحت نکن تو فقط وظیفه داری که زندگی خودتو سروسامان ببخشی و خوشبخت بشی و خوشبخت کردن بقیه وظیفه تو نیست خودتو عذاب نده دکتر با شنیدن این حرفها از صفیه بهش میگه پس بهتره خودت هم بهش عمل کنی صفیه و ازت می خوام که این حرف هارو یکبار هم به خودت بگی چون تو به خاطر مادرت خودتو سرزنش می کنی و خودتو لایق خوشبختی نمیبینی.

صفیه به حرف های دکتر گوش می کنه و همان حرفارو با کمی مکث کردن و من و من کردن به خودش هم میزنه خیال مادرش در گوشه ای ظاهر میشه و با ناراحتی و بغض به دخترش نگاه میکنه. دکتر ازشون میپرسه به نظر شما دو نفر اولین چیزی که باید ازش محافظت کنین چیه تو زندگی؟ باید از چی تو رده اول ازش مراقبت کنین؟ صفیه و گلبن جفتشون با هم میگن معلومه خانواده اما دکتر بهش میگه خانواده هم هست اما مهمتر از اون و اولین مورد کودک درون ماست خیلی باید مراقبش باشیم چون زخم هایی خورده که باید آنها را التیام ببخشیم هیچ کسی به اندازه شماها این زخمها را حس نمیکنه اون محبت ندیدنا و تمام آزار هایی که بهش رسیده باید مراقبشون باشیم تا زخم هاشون زودتر خوب بشه اگه نتونیم بهش رسیدگی کنیم و مواظبش باشیم دوباره رها میشن ازتون خواهش می کنم که بهشون اعتماد کنین و خوشبختی و بهشون نشون بدین سپس دکتر قبل از رفتنش رو به گلبن میکنه و میگه تو دختر خیلی باهوشی هستی قدر خودتو بدون باید به خودت افتخار کنی سپس به صفیه میگه تو هم دختر خیلی با ارزش و معصومی هستی وقتی دکتر میره صفیه و گلبن چشمانشان پر از اشک میشه. بعد از رفتن دکتر حکمت خان به اونجا میاد و بهشون میگه یک لحظه رفتم به دوران قدیم و فکر کردم که بچگی شما ها رو دیدم شما دخترهای خیلی خوبی بودین با اینکه توی خانواده خوبی بزرگ نشدین دخترهای پاک و معصومی بار اومدین بهتون افتخار می کنم. توی بیمارستان دکتر با شوهر همان زن صحبت میکنه و بهش میگه متاسفانه نتوانستیم بچه تون را زنده نگه داریم و از دستش دادیم اون مرد حسابی ناراحت میشه و هان با شنیدن این خبر حسابی حالش گرفته میشه.

اون مرد به هان نگاه تهدید آمیزی میکنه. اسد به گلبن زنگ میزنه و ماجرای تصادف کردن جیلان را میگه گلبن حسابی به هم میریزه و شوکه میشه و نگران حال هان میشه و ازش حالشو میپرسه اسد بهش میگه که حالش خوبه بد نیست گلبن ازش میخواد تا مراقب برادرش باشه تا چند دقیقه دیگه خودشو به اونجا برسونه. صفیه حرف های گلبن را نصفه نیمه شنیده و نگران میشه و میگه میخوای کجا بری؟ چی شده؟ گلبن موضوع را جمع میکنه و بهش میگه هیچی یادم افتاد توی خونه یکسری کار دارم میرم اونارو انجام بدم و میام بعد از رفتن گلبن صفیه حرف های او را باور نکرده. گلبن دم در خانه اسرا میره و ازش میخواد تا او را به بیمارستان برسونه اسرا با نگرانی میپرسه که چیشده ؟حالت خوبه؟ برای بچه اتفاقی افتاده؟ گلبن دیگه نه جیلان تصادف کرده باید بریم اونجا صفیه که تو راهرو بود حرفاشونو میشنوه و خودشو پیش گلبن میرسونه و میگه جیلان چطوره؟ گلبن که نمی خواست خواهرش چیزی بفهمه با درماندگی واسش تعریف میکنه و بهش میگه که اتفاقی نیفتاده خیالت راحت بشه و همانجا جلوی خودش به اسد زنگ میزنه و جویای حال هان و جیلان میشه. هان با شرمندگی به اتاق جیلان میره و ازش میخواد تا او را ببخشه اما جیلان به گوشه ای خیره شده و با بی تفاوتی بهش میگه که از اونجا بره.

موقع بیرون رفتن هان، شوهر همان زن وارد میشه و با فریاد جیلان را سرزنش میکنه که تو قاتلی و بچه منو کشتی هان به اون مرد میگه که مقصر منم نه جیلان و بیرونش می کنه. جیلان با شنیدن این حرفا حالش بد میشه و گریه میکنه و با هان بد رفتاری میکنه و ازش میخواد تا از اونجا بره گلبن که حرفهای جیلان را به هان شنیده پیشش میره و بهش میگه چطور میتونی همچین حرفایی بهش بزنی  اون مدت ها تو بیمارستان روانی بود چون خودشو مقصره مرگ زن و بچه‌اش میدونسته دیگه ناحقیه که این حرفا رو بهش بزنی! ناجی به صفیه زنگ میزنه تا حالشو بپرسه صفیه که حال جیلان را مقصر خودش میدونه به ناجی میگه اگه یه خورده واست اهمیت دارم دیگه بهم زنگ نزن به من نزدیک نشو و تلفنو قطع میکنه. هان توی حیاط بیمارستان شوهر همان زن را میبینه و پیشش میره بهش میگه که میدونم چه درد و سختیو داری تحمل می کنی اما اینو بدون که تو خیلی خوشبختی چون این دردو با همسرت پشت سر میزارین اما من هم این اتفاق واسم افتاد و همسرم را به همراه بچه‌ام از دست دادم….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا