خلاصه داستان قسمت ۳۴ سریال ترکی آقای اشتباه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۴ سریال ترکی آقای اشتباه باشید، با ما همراه باشید. سریال ترکی آقای اشتباه یک سریال تلویزیونی موفق و پربیننده‌ی کمدی –  عاشقانه محصول سال ۲۰۲۰  کشور ترکیه است. بازیگران این سریال عبارتند از؛ جان یامان در نقش اوزگور آتاسوی، اوزگه گورل در نقش ازگی اینال، گورگن اوز در نقش لونت یازمان، فاطما توپتاش در نقش جانسو آکمان، سوات سونگور در نقش اونال ییلماز، لاله بشار در نقش سویم آتاسوی، جمره گوملی در نقش دنیز کوپاران، سرکای توتونچو (اوزان دینچر)، سارپ جان کورواغلو در نقش سردار اوزتورک، تایگون سونگار در نقش سونر سچکین، فری بایجو گولر در نقش نوین ییلماز، اجه ایرتم در نقش گیزم سزر، امره ارن در نقش آنیل چلیک، کیمیا گوکچه آیتاچ در نقش ایرم دوآن.

قسمت ۳۴ سریال ترکی آقای اشتباه

خلاصه داستان قسمت ۳۴ سریال ترکی آقای اشتباه

اوزگور به سمت تولگا حمله می کند و می گوید: «پسر تو میخوای بمیری آره؟ گمشو برو از مکان من بیرون. » تولگا می گوید: «انگار نتونستم حالیت کنم. میخوای سندهارو نشونت بدم؟ » اوزگور باز به سمت او حمله می کند و ازگی سعی می کند مانع او بشود. تولگا به اوزگور می گوید: «پسرخاله جلوی کارمند من درست حرف بزن! » اوزگور باز تولگا را هل می هد و ازگی می گوید: «اوزگور آروم باش من کارمو ول میکنم. » تولگا لبخندی می زند و می گوید: «راستی دوست دخترت به محض این که استخدام شد، تمام اطلاعات شرکت رو به شرکت رقیب فروخت! اینم مدرکش! » اوزگور و ازگی جا می خورند و ازگی نگران می شود و می گوید که همه اینها دروغ است! تولگا می گوید: «میدونم تو تقصیری نداری. تو یه دختر ساده ای که گیر اوزگور افتادی! اون همه رو گول میزنه. » اوزگور دیگر تحمل نمی کند و مشت محکمی به صورت تولگا می زند و او را بیرون می اندازد. تولگا با عصبانیت به او خیره می شود و آنجا را ترک می کند. سویم و به نوین در مورد رابطه ی بچه ها می گوید و این که باید از رابطه شان حمایت بکنند.
نوین می گوید قبل از این باید هردوی آنها از او به خاطر رفتارشان معذرت خواهی بکنند. با اینکه این کار برای سویم سخت است، فیتنات به او اشاره می زند تا این کار را بکند. سویم هم معذرت خواهی می کند. موقع برگشت فیتنات می گوید: «با این کارت به اوزگور نشون دادی که از رابطه ی اون و ازگی حمایت میکنی و اعتمادشو جلب میکنی. بعد ما کار خودمونو میکنیم تا رابطه شونو بهم بزنیم! » تولگا به یشیم و سردار با لبخندی پیروزمندانه می گوید: «تا اومد این که مکان جدید مال منه رو هضم کنه، ازگی منو رئیس صدا کرد! باید قیافه اوزگور رو میدیدین. حالا ببینیم اون حاضر میشه به خاطر دوست دخترش از لاگابیا بگذره یا نه! » سردار می گوید: «حواست باشه ازگی خط قرمز این نقشه ست! » یشیم با حرص به او خیره می شود. ازگی از اوزگور در مورد کینه تولگا می پرسد. اوزگور می گوید: «زمینای اطراف لاگبیا و خود رستوران مال بابای این بود. اما همشو تو قمار از دست داد. بابای من اومد برای کمک بهشون کم کم همه چیزو خرید و داد به خاله م اما خاله م قبول نکرد و گفت این حق شماست.
حالا تولگا فکر میکنه لاگبیا حق اونه. » بعد آنها پیش دنیز می روند و ازگی برگه را نشان او می دهد. دنیز با خواندن برگه می گوید: «اگه ازت شکایت کنه همه آینده شغلیتو از دست میدی. هرچی که تو این برگه هست راسته و مدرک مهمیه. » اوزگور فکر می کند که این کار می تواند کار سردار باشد از انجایی که در جشن دیشب هم حضور داشته و اینها نمی تواند تصادفی باشد. دنیز پیشنهاد می دهد تا دوربین مدار بسته جشن را چک کنند تا ببینند کسی از لپ تاپ ازگی استفاده کرده یا نه. آنها به سمت محل جشن به راه می افتند و همان موقع هم گیزم به تولگا خبر می دهد که اوزگور و بقیه برای بررسی دوربین مدار بسته رفتند. تولگا رو به سردار و ایرم می گوید: «من مطمئنم مشکلی پیش نمیاد چون شماها دوربین رو چک کردین درسته؟! » ایرم و سردار به هم خیره می شوند و با نگرانی به وحشت می افتند. سردار جا می زند و می گوید که این مشکل ایرم است و او را در این کار دخالت ندهند. ایرم به سمت او حمله می کند و یقه اش را می چسبد و فریاد می زند: «من به خاطر تو این کارو کردم! اون وقت تو یه ذره از ارزشی که واسه ازگی میذاری رو به من نمیدی! »
سردار انجا را ترک می کند و تولگا از ایرم می خواهد آرام باشد. وقتی اوزگور و بقیه به محل جشن می رسند و تقاضا می کنند تا بتوانند فیلم های دوربین را ببینند، نگهبان می گوید که این کار ممکن نیست چون فیلم های آن شب پاک شده و همان موقع هم فیلم هایی که نشان می دهد یشیم مشغول کار با لپ تاپ ازگی است را پاک می کند و بعد به تولگا همه چیز را گزارش می دهد. تولگا فلشی را که کپی ویدیو است را به یشیم نشان می دهد و می گوید: «من فکر همه جاشو کرده بودم. این یه نقشه بود تا بتونم مورد اعتماد ترین رو بین تو و سردار پیدا کنم! کار سردار تمومه. » امره که به گیزم شک کرده سعی می کند به گوشی او دسترسی ییدا کند تا پیام های او با تولگا را ببیند اما گیزم باهوش تر از او است و همه چیز را از قبل پاک کرده است. اوزگور به سمت هتل تولگا می رود و دنیز هم که تازه فکری به سرش زده به ازگی می گوید: «چرا از قبل به فکرم نرسیده بود!

ایرم میتونه با سردار همکاری کرده باشه. اون بود که جای مجوز های اصلی رو عوض کرد! کار خودشه. » و تصمیم می گیرد با اوزان به سمت دفتر ارجمند برود تا این کار ایرم را گزارش بدهد. لونت در مطبش به جانسو می گوید بهتر است با هم زندگی بکنند. همان موقع زینب به آنجا می آید و از پدرش می خواهد تا آن روز را با هم وقت بگذرانند. لونت می گوید که اصلا وقت ندارد و جانسو تصمیم می گیرد مرخصی بگیرد تا روزش را با زینب بگذراند. اوزگور به دیدن تولگا می رود و به او می گوید: «تو چی از جون من میخوای؟ ببین هتل داری و معلومه که وضعت هم خوبه. چی میخوای؟ » تولگا می گوید: «حقمو. لاگابیا رو میخوام. » اوزگور می گوید: «من بیام مکانی رو که این همه براش زحمت کشیدم رو بدم به تو؟» تولگا می گوید: «تا فردا بهت وقت میدم. اگه نمیخوای خبر رسوایی دوست دخترت تو اخبار پخش نشه لاگابیه رو بده به من! »

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا