خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی آقای اشتباه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی آقای اشتباه باشید، با ما همراه باشید. سریال ترکی آقای اشتباه یک سریال تلویزیونی موفق و پربیننده‌ی کمدی –  عاشقانه محصول سال ۲۰۲۰  کشور ترکیه است. بازیگران این سریال عبارتند از؛ جان یامان در نقش اوزگور آتاسوی، اوزگه گورل در نقش ازگی اینال، گورگن اوز در نقش لونت یازمان، فاطما توپتاش در نقش جانسو آکمان، سوات سونگور در نقش اونال ییلماز، لاله بشار در نقش سویم آتاسوی، جمره گوملی در نقش دنیز کوپاران، سرکای توتونچو (اوزان دینچر)، سارپ جان کورواغلو در نقش سردار اوزتورک، تایگون سونگار در نقش سونر سچکین، فری بایجو گولر در نقش نوین ییلماز، اجه ایرتم در نقش گیزم سزر، امره ارن در نقش آنیل چلیک، کیمیا گوکچه آیتاچ در نقش ایرم دوآن.

قسمت ۳۸ سریال ترکی آقای اشتباه

خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی آقای اشتباه

سویم و فیتنات همراه گیزم پیش اوزگور می روند. گیزم از اوزگور می خواهد تا دوباره او را به کار بگیرد. اما امره که خوب گیزم را می شناسد با این کار مخالف است. سویم و فیتنات هم اصرار می کنند تا اوزگور گیزم را بپذیرد و اوزگور هم قبول می کند تا گیزم به عنوان گارسون مشغول به کار بشود. سردار به یشیم می گوید: «باید قیافه ی اوزگور رو میدیدی وقتی دید مشکل به دست من حل شد. دختر اصلی رو پس اصلی نجات داد! » یشیم هم کار او را تایید می کند و بعد می پرسد که قدم بعدی اش چیست؟ سردار می گوید می خواهد در کافه ی جدید به کمک یشیم مشکل ایجاد بکند. جانسو و ازگی به خاطر دفتر جدید و کوچک دنیز پیشش او می روند. جانسو از کوچک بودن آنجا می گوید و دنیز از این که هنوز پرونده ای در دست ندارد و کارش لنگ است کمی نگران است. اما ازگی به او امید می دهد و تشویقش می کند که همه چیز حل خواهد شد. بعد ازگی یاد جانسو می اندازد که چند روز دیگر موقع عقد است و جانسو که به کل این موضوع را از یاد برده بود هل می کند.

گیزم مشغول کار در کافه به عنوان گارسون می شود و امره پشت سر هم به او متلک می اندازد و دلش خنک می شود. اوزان دسر مخصوصی که تازه درست کرده را مقابل دنیز می گذارد و از او می خواهد در حالی که چشمانش را بسته ان را بچشد و تصور بکند که با خوردن ان ذهنش کجا می رود. دنیز می گوید: «الان فکر میکنم کنار کوه آتشفشانیم که پر برفه… بعد هم کلبه و یه شومینه گرم تصور میکنم. » اوزان با لبخند می گوید که اسم دسر را کلیمانجارو خواهد گذاشت و می گوید: «اما دیگه این دسر رو وارد منو نمیکنم. چون الان دسر ماست. » اوزگور به اوزان در مورد دلتنگی اش برای لاگابیا می گوید و اضافه می کند: «اینجام قراره بترکونه اما روحی که تو لاگابیا جریان داشت فرق میکرد. انرژی ای که داشت فرق میکرد. اما اگه بازم به عقب برگرد ازگی رو انتخاب میکنم. اون مهمترین دارایی منه. » ازگی این ها را می شنود و با غصه اوزگور را در آغوش می گیرد.

کولر کافه خراب شده و کافه به شدت گرم است. تمام مشتری ها ناراضی هستند و امره برای هر میز پنکه کوچک و پلاستیکی می گذارد اما مشتری های ناراضی یکی یکی انجا را ترک می کنند. شب هم که می شود به جای گرمای بیش از حد، کافه سرد می شود و امره مجبور می شود به انها پتو بدهد. اوزگور از این اتفاق به شدت ناراحت می شود و برای این که آرام بگیرد همراه ازگی به خانه برمی گردد. ازگی که از قبل از دنیز شنیده اوزگور برایش سورپرایز اماده کرده، حدس می زند سورپرایز اوزگور خواستگاری باشد. او در تراس با هیجان منتظر است که متوجه جعبه ای کنار استخر می شود و آن را برمیدارد تا داخلش را ببیند که با امدن اوزگور دسنپاچه می شود و جعبه را درون استخر می اندازد و بعد در حالی که گریه اش گرفته از اوزگور می خواهد تا جعبه را بیرون بیاورد. اوزگور جعبه را بیرون می آورد و جلوی ازگی زانو می زند تا آن را نشانش بدهد. ازگی با خوشحالی چشمانش را می بندد چون حدس می زند اوزگور قصد دارد خواستگاری بکند اما وقتی چشمانش را باز می کند با هندزفری های داخل جعبه روبرو می شود و کمی دلخور می شود.

سردار همه ی نقشه اش و حذف کردن ایرم را به تولگا می گوید. تولگا هم می گوید که حیف در این نقشه هنوز هم نتوانسته دل ازگی را به دست بیاورد. سردار عصبی می شود و تولگا می گوید: «ولی نگران نباش. رابطه ی اونا زیاد دووم نمیاره. اوزگور با یه دختری دوست بود که خود خانم اشتباهه! اوزگور عاشقش بود. دختره از اینا بود که یه ماه میومد با اوزگور و بعد دوباره سه ماه ازش خبری نمیشد! » سردار با لبخند به حرف های تولگا گوش می دهد و بعد به کسی پول می دهد تا هرچه زودتر این دختر را برایش پیدا بکند. فیتنات با گریه برای ازگی در مورد خیانت شوهرش می گوید و با حرص اضافه می کند که باید حسابی او را تا دادگاه اذیت بکند و برای این کار به وکیل ماهری نیاز دارد. ازگی فورا او را به دنیز معرفی می کند و دنیز هم به ناچار قبول می کند تا وکالت فیتنات را برعهده بگیرد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا