خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی قیام عثمان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی قیام عثمان را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. کارگردانی این سریال برعهده متین گونای و نویسندگان آن مهمت بوزداغ، آتیلا انگین، آسلی زینب پکر بوزداغ و اوزان بودور می باشند. ژانر این سریال ترکیه ای تاریخی ، بیوگرافی ، اکشن ، عاشقانه می باشد که در سکانس هایی هم اتفاقات طنز چاشنی فیلم نامه شده است. اسامی بازیگران این سریال عبارتنداز؛ بوراک اوزچیویت، نورالدین سونمز، راگیپ ساواش، ساروهان هونل، اسماعیل حقی، طغرل چتینر ، عایشه گل گونای، آلما ترزیک، امره باسالاک، عبدل سوسلر، ارن حاجی صالح ‌اغلو، اوزگه تورر، بوسه ارسلان، آسلیهان کارالار، اوور اسلان، آچلیا اوزجان، امل دده، ییت اوچان، علی سینان دمیر، شوکت چاپکون‌اغلو، آیشن گورلر، یاشار آیدن‌اغلو، ارن ووردم، جونیت آرکین… .

قسمت ۷ سریال ترکی قیام عثمان
قسمت ۷ سریال ترکی قیام عثمان

خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی قیام عثمان

فرمانده کالونوز در مقابل استاد یانیس و بانو صوفیا ایستاده در حالیکه سربازان خودش به رویش شمشیر کشیده اند.او با عصبانیت می پرسد که آنها کی هستند؟استاد یانیس می گوید:《تنها قدرتی هستیم که میتونه بیزانس رو دوباره سرپا کنه،فرمانده کالونوز》 او توضیح میدهد که میخواهند علیه ترک ها جنگ کنند و دوباره امپراطوریشان را به قدرت قبلی برگردانند. کالونوز می پرسد:《تو کی هستی؟》یانیس می گوید:《استاد یانیس،یه کشیش که تا سر حد مرگ قسم خورده،من خدمتکار صادق کلیسای مارگاریت در سریز هستم.》سپس می گوید که هر فردی که در اتاق میبیند از طرف کلیسای آنها نگهبان قلعه کوملوجا است و کوملوجا فقط یکی از قلعه هایی است که تحت کنترل آنهاست.یانیس به کالونوز پیشنهاد می کند که با آنها هم پیمان شود و تا آخرین قطره خونش را در راه جنگ با ترک ها بریزد.
کالونوز می پرسد که چطور میخواهند بر آنها غلبه کنند؟ یانیس می گوید:《 با قهرمان هایی مثل تو،اگر نتونیم جلوشونو بگیریم،ادبالی و آهی ها با جنگجوهای مرزی و سلحشورها اتحاد میکنن و میشه قیامت ما》
استاد یانیس سوالش از اول می پرسد.کالونوز قسم میخورد در راه مقدسشان همراهیشان کند.

عثمان از اده بالی میپرسد که هدف آنها در قلعه چه بوده؟اده بالی می گوید که هدفشان گنج بوده ولی آن گنج را نه دزدیدند و نه غصب کردند،بلکه چیزی که متعلق به خودشان بود را پس گرفتند.آن گنجینه متعلق به آهی هاست.عثمان می گوید که آهی ها را می شناسد و می داند چطور در مقابل مغول ها مقاومت کردند.ولی نمیداند چرا گنج آنها را دزدیده بودند و دخترشان بالا و تورسون چرا در قلعه بودند.اده بالی پاسخ می دهد:《یک قدرت تاریک که در بطینیه حکمرانی می کنه به همه جا نفوذ کرده و هدفش این است که ترکها را از سرزمین بیرون کند و روح بیزانس را دوباره زنده کند》آنها چون می دانستند که آهی ها سر خم نمی کنند،گنجینه آنها را دزدیدند همچنین میخواهند آنها را به بحران اقتصادی بکشانند. عثمان می گوید که به دلش افتاده چیزی که آنها نیاز دارند یک اتحاد قدرتمند است شاید هم یک دولت که عالم اسلام رو زنده کنه.عثمان از اتاق مخفی بیرون میرود و وارد حجره پارچه فروشی که متعلق به بالا خاتون و اده بالی است می شود.او متوجه می شود که بالا خاتون در تجارت هم ماهر است.در همین زمان دوست بالا خاتون می آید و خبر بد بودن حال اسب او آلاجا را می دهد.بالاخاتون به استبل می رود و با دیدن حال بد اسبش گریه می کند و با او سخن می گوید.عثمان که اشک های او را میبیند از او اجازه می خواهد تا آلاجا را با خود ببرد و او را درمان کند.

در قبیله قایی ها جلسه ای برپا شده و آن ها در حال تصمیم گرفتن هستند که در مقابل بیزانس چه کنند در همین زمان عثمان وارد قبیله میشود.مردم در مسیر ورود او جمع میشوند و خدا را شکر می کنند.
عثمان وارد جلسه می شود.آنها در حال تصمیم گرفتن برای جنگ یا صلح با بیزانس بودند.عثمان آنها را برای جنگ قانع می کند.در این بین دوندار بیگ و پسرش با حسادت به او نگاه می کنند.بزرگان جلسه تصمیم می گیرند که بجنگند تا اینکه به بهانه تجارت در صلح باشند.
اده بالی در اتاق مخفی خود است و در صندوق گنج را باز می کند.در همین زمان بالا خاتون وارد می شود.اده بالی می گوید:《به لطف تو دخترم،این شمشیر چوبی امانت پیر ترکستان،احمد یسوی دیگه دست ماست》
او ادامه می دهد که شمشیر چوبی مانند شمشیر فولادی سینه ها را نمی شکافد،بلکه وقتی زینت کمر فرمانروای ترک ها شود،ایمان در دل ها راه می یابد.
بالا خاتون می پرسد که چگونه باید این فرمانروا را پیدا کنند؟اده بالی می گوید که خداوند به آنها کمک می کند و او جوانمردیست که پسر یک جوانمرد است.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا