خلاصه داستان قسمت ۸۴ سریال ترکی تو در بزن + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۴ سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی تو در بزن به تهیه کنندگی شرکت  MF Yapım از شبکه Fox TV پخش می شود و کارگردانی آن به عهده کارگردان مشهور و خوشنام ترک اوندر میهلار Ender Mıhlar میباشد. هانده ارچل و کرم بورسین که نقش های اصلی داستان را به عهده دارند مهمترین دلیل جذابیت این سریال است. ( Sen Çal Kapimi ) یا همان تو در خانه ام را بزن شنبه ها از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ترکیه به مدت ۱۳۰ دقیقه از شبکه فاکس پخش میشود.

قسمت ۸۴ سریال ترکی تو در بزن
قسمت ۸۴ سریال ترکی تو در بزن

خلاصه داستان قسمت ۸۴ سریال ترکی تو در بزن

آیدان و سیفی به کافه میرن، آیفر میاد و میگه آیدان دوباره دلت واسه غذاهام تنگ شده اومدی؟ آیدان میگه نه اومدم باهم صلح کنیم و اعلام‌ آتش بس کنیم. بعد از مدتی آیدان و آیفر باهم دوباره درباره مدرسه رفتن کیراز دعواشون میشه و سیفی میگه از چیزی که فکر میکردم صلحتون بیشتر طول کشید و میرن. از عضو هیئت مدیره دانشگاه که اومده بودن، کرم به کمک پینا براشون توضیح داد و تو کارش موفق شد، کرم میره تا بدرقه شون کنه که دنیز از پینا میپرسه اونا کی بودن؟ این باغبان چرا هنوز اینجاست؟ پینا میگه واسه اردو علمی اومدن ببینن دنیز میگه چرا اینجا؟ پینا میگه چون ادا طراحیش کرده بود، دنیز میگه انقد مهمه ادا؟ پینا میگه در سطح جهانی معروفه تو کارش. ادا تو حیاط خانه اش در حال کار کردنه که ملو میره پیشش. ملو میپرسه اینجا چه خبره؟ ادا میگه میبینی سرکانو کارشو هم آورده تو خونه و غر میزنه. ادا به ملو میگه منتظرم تعداد روزی که قاضی تعیین کرده تموم بشه چون وقتی باهم خونه ایم خیلی سخته خودمو کنترل کنم همش دوست دارم برم بوسش کنم و باهم میزنن زیر خنده، ادا به ملو میگه خواهشن مواظب باش تو رو به دست نیاره تورو به دست بیاره یعنی منو بدست آورده، ملو میگه باشه و میره قهوه بیاره که تو آشپزخانه سرکانو میبینه و همش به خودش تلقین میکنه که سرکانو دوست نداره تا سفت و محکم جلوش باشه.

سرکان تو ماگی که ادا بهش داده و با احساسات رنگش تغییر میکنه قهوه میریزه و به ملو میگه واسه ادا ریختم میشه بری بدی بهش؟ ملو با شنیدن این حرف قند تو دلش آب میشه و شل میشه جلوش و میگه من هنوز یادمه چقد ادارو اذیت کردی ولی موقع رفتن بهش میگه دوست دارم سرکان هم میگه منم دوست دارم. ادا با دیدن این ماگ میگه اینو از کجا آوردی؟ ملو میگه سرکان ریخت گفت بیارم واست، ادا میگه این ماگ همونیه که با احساسات تغییر رنگ میده میخواد بفهمه بهش دروغ گفتم یا نه که مچمو بگیره بیشتر بمونه خونم و وقتی سرکان حواسش نیست میگه ملو تو بخور که تعییر رنگ نده. ملو با دست زدن به ماگ رنگش قرمز میشه و ادا میگه تو عاشق شدی به من چیزی نمیگی؟ و قهوه داخل ماگ خالی میکنن و آب میریزن داخلش تا رنگ قرمز محو بشه. ملو برای اینکه تابلو نشه ماجرا غر میزنه و میگه اینا همش الکیه. سرکان سراغ ادا میره و میگه چرا قهوه نمیخوری؟ ادا میگه خوردم خیلی خوشمزه بود سرکان متوجه میشه تو ماگ آب ریخته و میگه چرا آب ریختی تو ماگ؟ ادا می پیچونتش. پریل سر کار بود که انگین اشتباهی یه پیام برای پریل میفرسته که نوشته امروز خیلی خوب بودی، پریل بهش زنگ میزنه و میگه این پیام واسه چیه؟ انگین میگه انقد خوب شده بودی گفتم بهت بگم پریل میگه چی پوشیده بودم مگه؟ انگین میگه لباس مشکی پریل میگه سفید تنم بود و قطع میکنه.

پریل شک کرده به انگین و حس میکنه داره خیانت میکنه و درباره اینکه چجوری میشه فهمید خیانت کرده یا نه با اردم حرف میزنه.شب سرکان، کیرازو میبره تو اتاقش تا بخوابونه. ملو به ادا رنگ میزنه و میگه طاقت بیار دیگه چند ساعت مونده تا تموم شدن موعد موندن سرکان در خانه. ادا پشت تلفن به ملو اعتراف میکنه که از بودن سرکان در خانه اش خوشحاله که سرکان این حرفارو میشنود و ادا که یکدفعه میبینه سرکان پشت سرش بوده شوکه میشه، سرکان تلفن را میگیره و به ملو میگه شب بخیر. سرکان به ادا میگه دروغتو درآوردم و بهش میگه ۲ هفته دیگه اونجا میمونه. موقع خواب سرکان میگه منم رو تخت میخوابم، ۲هفته توقع نداری که روی زمین بخوابم؟ ادا با نقشه ای سرکان را میندازه تو بالکن و در را میبنده و میگه تا صبح همونجا بخواب. ملو با آیفر تو کافه هستن که بوراک میاد. ملو با دیدن بوراک هول میکنه و منتظر تا اینکه باهاش حرف بزنه که میگه فردا حرف میزنیم. فردای آن روز ادا از خواب بیدار میشه و میبینه سرکان نیست و از بالکن میبینه تو حیاط با کیراز نشسته.

ادا متوجه میشه سرکان سرما خورده، کیراز به ادا میگه که از صبح که بیدار شدن باهم چه کارهایی انجام دادن. همان موقع ایدان و سیفی و آیفر اونجا میان که ادا کلافه میشه و میگه این موقع صبح هم مارو ول نمیکنین؟ ادا از حرف های آیدان متوجه میشه که سرکان تو شرکت مهدکودک افتتاح کرده و به سرکان میگه بیا باید باهم حرف بزنیم. ادا از سرکان میپرسه ماجرای مهدکودک چیه؟ سرکان میگه ما میریم شرکت به کارهامون میرسیم یه مهدکودکم افتتاح کردم که دخترمون پیشمون باشه بازی کنه ادا میگه کیراز جایی نمیاد سرکان میگه امتحان میکنیم اگه کیراز خوشش اومد که هیچی اگه خوشش نیومد برمیگردیم ادا هم قبول میکنه. پریل به انگین میگه امروز من جان با خودم میبرم شرکت کیراز میاد سرکان مهدکودک زده تو شرکت و به انگین میگه تو هم بیا به کارات بری انگین میگه نه خونه کار داره انجام میدم. ادا و سرکان به شرکت میرن و کیراز از اتاقی که واسش آماده کردن خیلی خوشش میاد و اونجا جان را میبینه. پینا اونجا کرم را میبینه و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ کرم میگه آبجی ادا گفت بیام اینجا کار کنم پینا خوشحال میشه و میگه پس باز هم اینجا همدیگرو میبینیم.

کرم میره پیش ادا و میگه من اینجا نمیتونم بمونم خیلی از خود راضین ادم های اینجا اصلا خوب رفتار نمیکنن، از سرکان هم خوشم نمیاد، راهمم دوره از شیله تا اینجا، سرکان که حرفاشو میشنوه و میخواد خودی به ادا نشون بده میاد داخل اتاق و به کرم پرونده میده و میگه برو طراحی کن ببینم چیکار میکنی و بهش کلید خونه میده و میگه تا شیله نمیخواد بری همینجا بمون راننده هم هست و میره، ادا میگه حالا چیشد؟ از سرکان بدت میاد هنوز؟ کرم میگه کاریزمای سرکان بولات گرفت منو ادا سر تکان میدهد و میگه میدونم چی میگی. بعد از مدتی ادا و سرکان که داشتن کار میکردن، ادا دنیز را میبینه که داره میاد و به سرکان میگه. سرکان سریعا به بتول زنگ میزنه و میگه نزار بیاد تو معطلش کن و خود سرکان میره قایم میشه، پریل میاد تو و میگه چه خبر شده؟ ادا میگه سرکان از دنیز فرار کرد پریل میگه اون واسه تو اومده دنبال توعه ادا میگه حتما میخواد واسه استعفام دعوا کنه و غر بزنه منم برم قایم بشم. ادا میره تو اتاق سرکان تو یک جای مخفی که میبینه سرکان هم اونجاست  ازش میپرسه تو اینجا چیکار میکنی؟ سرکان میگه ببخشید که اتاق منه تو اومدی اینجا و باهم اونجا منتظرن که دنیز بره…

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا