خلاصه داستان قسمت ۸۶ سریال ترکی تو در بزن + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۶ سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی تو در بزن به تهیه کنندگی شرکت  MF Yapım از شبکه Fox TV پخش می شود و کارگردانی آن به عهده کارگردان مشهور و خوشنام ترک اوندر میهلار Ender Mıhlar میباشد. هانده ارچل و کرم بورسین که نقش های اصلی داستان را به عهده دارند مهمترین دلیل جذابیت این سریال است. ( Sen Çal Kapimi ) یا همان تو در خانه ام را بزن شنبه ها از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ترکیه به مدت ۱۳۰ دقیقه از شبکه فاکس پخش میشود.

قسمت ۸۶ سریال ترکی تو در بزن
قسمت ۸۶ سریال ترکی تو در بزن

خلاصه داستان قسمت ۸۶ سریال ترکی تو در بزن

سرکان و ادا تو حیاط خانه شون نشستن و سرکان حال ادارو میپرسه. ادا میگه خیلی ترسیده بودم ولی الان خوبم یعنی همیشه احساس تنهایی میکردم تو این موقعیت ها ولی الان تنها نیستم سرکان میگه از این به بعد هم تنها نیستی و درباره ۲۵ سالگی کیراز و زمانی که میتونه بره به بار رویا پردازی میکنه ادا میگه الکی رویا پردازی نکن بزار بگم چه اتفاقی میوفته. من و تو مثل دوتا آدم متمدن دخترمونو تربیت و بزرگ میکنیم. آقا کمال که فهمیده بالاخره سرکان موضوع را میدونه، وسایلش را برمیدارد و به خانه آیدان اسباب کشی میکنه‌ آیدان سعی میکنه بفهمونه که اومدنش به خونشو عقب بندازه ولی کمال خودشو میزنه و به اون راه و وسایلشو میبره به اتاق آیدان. ادا یکدفعه میبینه که سرکان تردمیل خریده. ازش میپرسه این چیه؟ سرکان میگه برای دخترمه میخوام باهاش ورزش کنم صبحا. سیفی میاد و ادا میگه سرکان سیفی واسه چی اینجاست؟ سرکان میگه اومده با کیراز برن چندتا مدرسه ببینن ادا عصبی میشه و میگه پس چرا من نمیدونم؟ کیراز با سیفی میره و سرکان به ادا میگه خوب الان میدونی دیگه ادا میگه من الان باید بفهمم؟ حالا کدوم مدرسه میرن، سرکان میگه مدرسه خصوصی، سرکان به ادا نگاه میکنه و از چهره اش میفهمه که داره قاطی میکنه به خاطر همین میگه فقط رفتن ببینن دوست دارم بدونم کیراز از چه جور مدرسه ای خوشش میاد. سرکان میاد و به ادا میگه چرا هیچ چیزی تو یخچال نیست؟مارچوبه هم نداریم که!! مگه میشه تو خونه زیتون نباشه؟؟ ادا میگه تو لیست کمبودا بنویس که آخر هفته خرید کنیم.

همان موقع آیفر و ملو میان و میگن می خوایم بریم خرید گفتیم بیایم ببینیم کیراز هم میاد باهامون یا نه سرکان میگه اینجا هم هیچی نیست هرچی واسه خونه لازمه بگیرین واسه ما هم. ادا میگه کیراز نیست رفته با سیفی مدرسه ببینه و لیست خرید را از آیفر میگیره و میده به سرکان میگه پاشو برو هرچی میخوای واسه خونه بخر خریدای عمه منم انجام بده. سرکان مخالفت میکنه و سعی میکنه نظرشونو عوض کنه و میگه من تا الان خرید نرفتم ولی ادا به زور میفرستتش. پریل در حال رفتن به شرکت است و به انگین میگه لباسارو دادم به خشکشویی نتونستم برم بگیرم امروز میری بگیری؟ انگین میگه امروز کار دارم فردا میرم پریل میگه چیکار داری که نمیتونی بری؟ انگین میگه کارهای خونه، پریل که بهش شک داره قبول میکنه و میگه بعدا میریم میگیریم و میره. پریل تو ماشینش منتظر انگینه ببینه میره بیرون یا نه. سرکان تو فروشگاه دنبال کسیه که خریداشو انجاشم بده اما فروشنده میگه کسی برای این کار اینجا نداریم و سرکان مجبور میشه خودش بره خرید کنه. چند ساعت میگذره و سرکان تو فروشگاه کلافه میشه و به انگین زنگ میزنه. انگین حاضر شده تا بیرون بره که سرکان باهاش تماس تصویری میگیره و میگه من نمیدونم اینجا باید چی بردارم اگه برند و مارکو بهم گفته بودن تا الان تموم شده بود، ادا به فروشگاه رفته و پشت سر سرکان وایمیسته و حرفاشو گوش میده. بعد از قطع تماسش، به ادا میگه چیشد طاقت نداشتی اومدی اینجا؟ ادا میگه چند ساعته اومدی میدونستم نمیتونی اومدم. و از خرید هندوانه شروع میکنن، سرکان که از فروشنده یاد گرفته بود چجوری انتخاب کنه برای ادا توضیح میده و یکیو انتخاب میکنه و به فروشنده میگه قاچش کنه تا به ادا ثابت کنه ادا با خوردن هندوانه میگه خیلی خوبه.

انگین در حال رفتن به خانه ظرافت خانم هست که پریل میبینه انگین داره میره بیرون و با خودش میگه به من دروغ گفتی انگین تیکه تیکه ات میکنم زنده ات نمیزارم و تعقیبش میکند. انگین وارد خانه میشه و پریل هم پشت سرس میره و وقتی اونجا میره با دیدن انگین دعوا میکنه و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ انگین سعی میکنه آرومش کنه که پریل میگه تو به زنی که بهش خیانت شده توقع داری آروم باشم؟ انگین از این حرفش جا میخوره و همان موقع ظرافت خانم میاد و پریل میفهمه موضوع کترینگ و آشپزیه . انگین میگه ازت قایم کردم چون تو کارت سرکوب کردن احساساتو علایقه. ادا و سرکان به خانه برمیگردن و یه نفر را میبینن که تو حیاط نشسته و ادا میگه دنیز خانمه واسه تو اومده، سرکان میگه بیا بریم سریع مارو نبینه که ادا میگه نمیشه که اومده تو حیاط نشسته و میرن. دنیز به ادا میگه ادا جون سرکان پدر بچه ات هست که هست ولی دلیل نمیشه همه کار بکنه بره خرید که پس کار چی میشه؟ سرکان میگه به طور استثنا با این حرفتون کاملا موافقم و دنیز میگه بریم باهم درباره کار حرف بزنیم سرکان میگه یه کافه نزدیک همینجا بریم اونجا حرف بزنیم و ادا با حرص دنیز را میبینه. بعد از رفتن سرکان ملو میاد و ادا میگه چقد دلم تنگ شده بود تنهایی باهم دردودل کنیم . ادا از کافه میپرسه که ملو میگه در حال تعمیره تا بعد ببینیم چی میشه بوراکم واسش مهم نیست چون اصلا پیداش نیست. ادا میگه بوراک ناراحته از این اوضاع من باهاش حرف زدم گفتم بزاره تنها باشی جمع و جور کنی خودتو.

ملو از سرکان میپرسه که ادا میگه با دنیز رفته کافه البته قرار بود یه قهوه بخورن اما چند ساعت شده که نیومده. ملو میگه این اصلا خوب نیست بزار الان میفهمم چی به چیه. ادا میگه آره بفهم البته واسم مهم نیستا فقط کنجکاوم. ملو تو اینستا دنیز میره و میبینه که عکسی دونفره با سرکان که دست تو دست هم هستن گذاشته و ادا عصبی میشه. همان موقع کیراز میاد و ادا ازش درباره مدرسه میپرسه که کیراز میگه از هیچکدوم خوشم نیومد. ادا میگه بریم کیک دور ریختنی درست کنیم حالمون جا بیاد که کیراز میپرسه کیک دور ریختنی چیه که ملو واسش توضیح میده کیراز میگه پس آدامسم بریزیم. بعد از مدتی سرکان میاد و ادا باهاش دعوا میکنه و از غذا خوردنش با دنیز میگه سرکان میخنده و میگه منو تعقیب میکنی؟ که ادا میگه نه به من چه که با کی کجا میری ملو دید به من گفت و میگه اگه تو ۱۵ روز اینجایی من میرم، سرکان میگه کجا داری میری ادا که بهس میگه به تو ربطی نداره. تو راه جلوشو میگیره و عکسو بهش نشون میده و میگه ما ۳ نفر بودیم تنها نبودیم و ادا با خیال راحت برمیگرده خونش. شب پینا با کرم میره پیش ادا و سرکان تا کرم طرحاشو به سرکان نشون بده تا ببینه چجوریه….

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا