خلاصه داستان قسمت ۵۳ سریال ترکی ضربان قلب + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۳ سریال ترکی ضربان قلب (نبض) را می توانید مطالعه کنید. ژانر این سریال عاشقانه و رمانتیک است، سریال ضربان قلب محصول سال ۲۰۱۷ به کارگردانی مشترک یوسف پیرهسان و آیتاچ چیچک در شبکه های ترکیه پخش شده و حال در سال ۲۰۲۱ روی آنتن شبکه ریور پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Gökhan Alkan(علی)–Öykü Karayel(ایلول)–Ege Kökenli–Ali Burak Ceylan–Hakan Gerçek–Fatih Dönmez–Barış Aytaç–Burcu Türünz– Başar Doğusoy– Selahattin Paşalı.

قسمت ۵۳ سریال ترکی ضربان قلب (نبض)
قسمت ۵۳ سریال ترکی ضربان قلب (نبض)

خلاصه داستان سریال ضربان قلب

خلاصه داستان سریال ترکی ضربان قلب درباره زندگی شخصیت ایلول است که به خاطر پدر و مادرش کودکی سختی را پشت سر گذاشته است و در دوران دبیرستان پدرش او را در خانه ی مادر بزرگش در شهر مارماریس ترک نموده و تنها گذاشته است رفتن او پیش مادر بزرگش ، برای او فرصتی هست که زندگی اش را از نو درست نماید وی همچنین به وسیله ی آشنایی با علی زندگی اش را از نو خواهد ساخت….

قسمت ۵۳ سریال ترکی ضربان قلب (نبض)

آلپ و اسما حاضر میشوند که به کافه بروند تا با پدرش آقای نجاتی صحبت کنند.صمد هم با عنوان پدر آلپ آنجا برود.
نارلی موقع رفتن از راهرو ایلول را میبیند و ایلول به او محل نمیگذارد. ایلول به او تذکر میدهد که به چیزی که مال او نیست دست درازی نکند. ایپک با ایلول حرف میزند و مطرح میکند که از نازلی خوشم نمیاید و اجازه نمیدهم رابطه بین تو و علی را خراب کند. ایلول او را مطمئن میکند که او چنین اجازه ای نمیدهد. در این موقع از اورژانس به ایپک زنگ می‌زنند و او میگوید بیماری آورده اند و باید بروم.ایپک پیش علی میرود‌ و با هم حرف میزنند و نمی‌خواهد ایلول چیزی بفهمد. علی می‌گوید که من سالهاست که منتظر این روز هستم.
موقع صحبت کردن صمد با آقای نجاتی، او از رفتار و حرکات صمد متوجه میشود که آنها دروغ گفته اند و عصبانی میشود. آلپ مجبور شده و میگوید که من در یتیم خانه بزرگ شده ام و خانواده ای ندارم و نزدیکترین دوست من صمد است که برای کمک به من این فکر را کرده است. نجاتی میگوید:« یتیم بودن چیزی نیست که بخاطرش خجالت کشید.اما دروغ گفتن خجالت دارد. من به آدم دروغگو دختر نمی دهم.»
ایلول و علی پیش سلیمان میروند. او میگوید :«این حرفها ناراحت کننده است، اما مجبورم بگویم که سینان بعد از بهار ، نتوانسته خودش را جمع و جور کند. هرچه میگذرد اعصابش صعیف تر میشود.» ایلول میگوید :«اشتباه میکنید ،مدتی هست که او را آرام دیده ام….» علی هم حرف او را ‌تایید میکند. سلیمان نسخه های دارو و گزارش پزشکی سینان را به آنها نشان میدهد.
آقای نجاتی میخواهد اسما را ببرد و‌ باور دارد که این عشق ها دو روزه هستند که میگذرند….اسما مایل نیست برود.
اسما به پدرش میگوید چند روزی اینجا بمان تا ما را درک کنی. جای من کنار آلپ و دوستانم است.
ایلول به سینان میگوید :«این گزارشها ساختگی هستند و شما آماده کرده اید. من امضا نمی کنم.» علی و ایلول از رفتار سلیمان نسبت به سینان ناراحت هستند. علی میگوید :« این کارها در اصل بخاطر دعوا بر سر قدرت است.»
آغوز در خانه علی هست که یکی از دوستان سابق او بنام دیلا که در کار تزیینات و دکور میباشد ،انجا میاید و قرار است آن خانه‌ را تمیز و تزیین کند. علی در راه به ایلول میگوید که قرار است برنامه حنابندان ترتیب بدهند .در راه یک ماشین مرتب میخواهد از علی سبقت بگیرد.علی مجبور میشود کنار برود و به آن ماشین راه بدهد.
در خانه علی‌ را میزنند و‌ صمد باز می‌کند.
یک مرد موتور سوار یک بسته به صمد میدهد و‌ میگوید این برای علی اصف است.صمد آن را تحویل میگیرد .
ایپک و‌ اسما به ایلول اصرار میکنند که لباس قرمزی را که آماده کرده اند بپوشد .او موافق نیست، اما در اخر مجبور به قبول میشود.علی هم لباس پوشیده و‌ پیش مهمانها میاید.صمد به علی
میگوید یک بسته کادو برایت رسیده. علی میخواهد آنرا باز کند که ایلول با لباس قرمزی که پوشیده و آرایش کرده است، وارد میشود.علی به دنبال او رفته و‌ دستش را میگیرد و با هم شروع به رقصیدن میکنند.
نازلی که‌ بیرون خانه همان طرف ایستاده،و ناظر میهمانی است، عکس علی و خودش را موقع بوسیدنش به چند نفر از میهمانان میفرستد. عکس به گوشی های ایپک، آغوز، الپ، اسما وصمد هم ارسال می‌شود. همگی از دیدن آن عکس در کوشی و همزمان رقصیدن علی و ایلول تعجب میکنند.
۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا