خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال هندی دهیاری از شبکه پنج

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال هندی دهیاری از شبکه پنج را می خوانید، ما را همراهی کنید. داستان این سریال مربوط به پسری جوان به نام آبیشک است که تازه مدرک مهندسی خود را گرفته است، او به علت نبود کار مجبور می‌شود به عنوان مشاور دهیاری در یک روستای دورافتاده مشغول به کار شود و این تازه شروع ماجراست.

قسمت ششم سریال هندی دهیاری

قسمت ششم سریال هندی دهیاری

قسمت پنجم سریال هندی دهیاری

قسمت پنجم سریال هندی دهیاری

روز بعد آبیشک از خواب بیدار می شود و برای شستن دست و رویش به بیرون می رود که مانیتور را به همراه یک نامه جلوی در می بیند…
توی نامه نوشته شده بود که فکر کردم تلوزیون است، ببخشید…
آبیشک به عکاسی رفته تا برای کنکور ارشد عکس بیاندازد که متوجه دعوای میکاس با دو تا از اراذل می شود و بیرون می رود و بعد از یک دعوای لفظی با آن ها، میکاس را سوار می کند و می روند.

قسمت چهارم سریال هندی دهیاری

قسمت چهارم سریال هندی دهیاری

آبیشک در دهیاری کار هایش را تمام می کند و برای پختن غذا به آشپزخانه می رود که در اینستاگرام پست جدید دوستش را می بیند و برایش کامنت می گذارد.
آبیشک غرق در خواب است که با زنگ خوردن گوشی اش از جایش بلند می شود تا قبل از شروع کارش، دست و رویش را بشوید وصبحانه بخورد که متوجه می شود در ورودی باز شده و به داخل بر می گردد و همه جا را نگاه می کند که متوجه نبود مانیتورش می شود و عصبی از آن جا بیرون می رود.
آقای مدیر در خانه روزنامه می خواند و با همسرش حرف می زند و گله می کند که به او رسیدگی نمی کند، همان لحظه گوشی آقای مدیر زنگ می خورد و آبیشک آن طرف خط است و دزدی مانیتور را توضیح می دهد…

قسمت سوم سریال هندی دهیاری

قسمت سوم سریال هندی دهیاری

میکاس و آبیشک صندلی راحت جدید خریده اند و به سمت دهیاری می روند که آقای مدیر و چند تن دیگر آن ها را می بینند.
آن ها به دهیاری می روند و آبیشک صندلی اش را افتتاح می کند و حسابی از خریدش راضی است. یکی از اهالی به خانه آقای مدیر رفته است و ازش می خواهد کاری برایش انجام دهد و به داخل می رود. او به آقای مدیر می گوید فردا عروسی است و داماد برای انتظار اتاق جداگانه می خواهد که او می گوید پس او لجباز است و داماد لجباز نگیر ولی مرد خواهش می کند که او می گوید با آقای منشی حرف می زنم و با او تماس می گیرد.

قسمت دوم سریال هندی دهیاری

قسمت دوم سریال هندی دهیاری

با روشن شدن هوا میکاس به دهیاری رفته تا آبیشک را بیدار کند اما هر چه در می زند، او از خواب بیدار نمی شود و مجبورا پشت پنجره اتاقش می رود.
بلاخره بعد از کلی در زدن میکاس موفق می شود تا آبیشک را بیدار کند و بعد از سلام احوال پرسی چراغ موتوری که برایش خریده را بهش می دهد و پولش را ازش می گیرد.
آبیشک برای شستن دست و رویش به حیاط می رود و میکاس از رفتار هاش متوجه میشه که او اصلا از شرایطش راضی نیست و بهش پیشنهاد میده تا درس بخونه که او می گوید وقتی این جا نور نداره چطوری درس بخونم و میکاس بهش می گوید جلسه امروز درباره نور خورشید است.

قسمت اول سریال هندی دهیاری

قسمت اول سریال هندی دهیاری

مینی بوسی در حال حرکت است و شاگرد راننده هم از مسافر ها بلیط می گیرد، یکی از مسافران از او می پرسد که کی به فولرا می رسیم که او می گوید این هجدهمین بار که این سوال و می پرسی وقتی برسیم بهت می گم…
او خواب می بیند با شخصی که به نظر می آید دوستش است درباره کارش حرف می زند و می گوید اصلا از کارم خوشم نمیاد و هر چی دوستش تلاش می کند او را راضی کند، باز هم موفق نمی شود و برای این که مجبور نشود به غر غر های مرد گوش بدهد او را برای خرید پیراهن راه راه همراه می کند…

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا