خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی وصلت + عکس

در این قسمت از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی وصلت را مشاهده می کنید. با ما همراه باشید. این سریال همانند سایر مجموعه های ترکیه ای به عشق وابسته است. بیشتر نویسندگان و تولید کننده های سریال در ترکیه نگاهی ویژه به عشق در آثارشان دارند. این مجموعه همچون سریال حلقه در کنار عشق به ماجراجویی و اکشن نیز روی آورده است.سریال ترکی وصلت Vuslat محصول شرکت سینمایی A23 Medya می باشد. کانال پخش کننده آن شبکه Trt 1 ترکیه است. این سریال در ژانر درام و اکشن توسط باریش یوز کارگردانی شد. نویسنده این اثر تلویزیونی Betul Yagsagan است. بازیگران این سریال عبارتند از؛ مرت کارابولوت، مورات کاراسو، قمزه سونر آتای، ادرم آکاچه، اوزجان وارایلی، مهمت اوزگور، گوزده کایا، نورهان اوزنن، عثمان آلکاش، امید کانتارچیلار، دوریم اوزکان، کادیر دوغولو و… .

قسمت ۱۰ سریال ترکی وصلت

خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی وصلت

وقتی یالچین می رود تا خبر آزادی عزیز را به او بدهد می گوید:« من پی این کارو ول نمیکنم یادت باشه! » عزیز هم می گوید:« اتفاقا اگه فهمیدین کار کی بود به منم بگین چون همونطور که گفتم من کاری نکردم! » آلتان دنبال عزیز به اداره پلیس می رود. او به عزیز می گوید که طبق تحقیقی که کرده، کرم در این کار دست داشته و نقشه ی این که جنایت گردن او بیفتد کار خودش بوده! بعد هم می گوید که از ان شب از فیرات هم خبری نیست. عزیز می گوید:« من خوب میدونم کی اونو پنهون کرده! » فائق رفتارش با بچه ها عوض شده و دوست دارد صبحانه را همراه آن ها بخورد و حتی دست نوازش روی سرشان می کشد. حسبیه که از این تغییر رفتار او بویی برده به فریده می گوید:« حتما حرفای دیشبمون رو شنیده! » فریده پدرش را تعقیب می کند اما همان موقع از بانک به او زنگ می زنند و می گویند:« گزارش درخواست حقوقتون رد میشه چون شما اخراج شدین و استعفا ندادین! » فریده هرچقدر می خواهد توضیح بدهد که او استعفا داده اما نمی تواند این را ثابت کند. بعد از این که گوشی را قطع می کند می فهمد پدرش غیبش زده و با نگرانی به سمت مغازه صالح می رود. از آن طرف حسبیه هم دنبال فائق راه افتاده و حدس می زند که به خاطر جمع کردن خرابکاری او به اداره پلیس می رود.
فریده با نگرانی سراغ پدرش را می گیرد و صالح ابراز بی اطلاعی می کند و از فریده می خواهد تا برای خوردن چای وارد مغازه بشود. او سنجاق سینه ی عتیقه ای نشان فریده می دهد و فریده می گوید که سنجاق سینه ی واقعا زیبایی است. صالح هم آن را به فریده می دهد و می گوید:« برای هدیه دادن بهت دلیلی نمیبینم… این یه هدیه از طرف من برای دختر قشنگم… » فریده از او تشکر می کند که همان موقع از طرف شرکت ذرین پوشش، سرپیل به او زنگ می زند و برای کار طراحی از او درخواست می کند تا به شرکت بیاید. فریده تعجب می کند اما بعد از مشورت با دوستش کبری به سمت شرکت می رود و بعد از توضیح هایی که سرپیل به او می دهد قبول می کند و قرارداد را هم امضا می کند. نهیر با دیدن او متعجب شده و از سرپیل می پرسد که قضیه چیست؟ سرپیل هم بدون این که اسمی از کرم بیاورد می گوید که فریده به عنوان طراح جدید به جای ملتم خانم استخدام شده. عزیز سراغ کرم می رود و وقتی تعجب او از آزاد شدنش را می بیند می گوید:« انتظار نداشتی انقدر زود آزاد شم نه؟ داری پاتو خیلی فراتر از گلیمت میبری کرم! حواست باشه! »

کرم هم با بیخیالی می گوید: «تو فقط ظاهر نقشه مو دیدی، بقیه شو بعدا خواهی دید! » نهیر به پریهان گزارش آمدن دختری بدتیپ و دهاتی را می دهد و می گوید که حتی دیشب در جشن تولد عزیز هم بوده و بعید نیست که خود عزیز استخدامش کرده باشد اما جای نگرانی نیست، چون اجازه نمی دهد آن دختر مدت زیادی آنجا بماند. حسبیه فائق را تا اداره پلیس دنبال می کند و بعد با ناراحتی به خود می گوید:« فائق بیچاره به خاطر فریده داره تاوان میده! همش تقصیر اون فریده ست. دلیل تمام بدبختی هام اون دختره! » همان موقع عبدالله از زندان آزاد می شود و حسبیه با عصبانیت سراغ او می رود و می پرسد:« تو چطور آزاد شدی ها؟ فائق چیزی گفت؟! » عبدالله فقط می گوید:« در هر خیری شری هست و در هر شری خیری! » و می رود. از طرفی فائق هم مقابل یالچین نشسته تا اعتراف بکند اما یالچین می گوید که دستور از بالا آمده تا عبدالله آزاد بشود و جای نگرانی نیست.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا