خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی وصلت + عکس

در این قسمت از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی وصلت را مشاهده می کنید. با ما همراه باشید. این سریال همانند سایر مجموعه های ترکیه ای به عشق وابسته است. بیشتر نویسندگان و تولید کننده های سریال در ترکیه نگاهی ویژه به عشق در آثارشان دارند. این مجموعه همچون سریال حلقه در کنار عشق به ماجراجویی و اکشن نیز روی آورده است.سریال ترکی وصلت Vuslat محصول شرکت سینمایی A23 Medya می باشد. کانال پخش کننده آن شبکه Trt 1 ترکیه است. این سریال در ژانر درام و اکشن توسط باریش یوز کارگردانی شد. نویسنده این اثر تلویزیونی Betul Yagsagan است. بازیگران این سریال عبارتند از؛ مرت کارابولوت، مورات کاراسو، قمزه سونر آتای، ادرم آکاچه، اوزجان وارایلی، مهمت اوزگور، گوزده کایا، نورهان اوزنن، عثمان آلکاش، امید کانتارچیلار، دوریم اوزکان، کادیر دوغولو و… .

قسمت ۱۶ سریال ترکی وصلت

خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی وصلت

کرم فورا به سمت فیرات می رود و او را به هتل برمی گرداند. یالچین و عزیز به سمت فریده ی افتاده روی زمین می روند و عزیز با این که کرم را همراه فیرات می بیند، فریده را به آغوش می کشد و سوار ماشینش می کند. یالچین هم صندلی جلو سوار می شود. کمی عبدالله جلوی ماشین در حال حرکت عزیز می رود. عزیز مجبور می شود ماشین را نگه دارد. همان موقع فریده به هوش می آید اما حالش بد می شود و از ماشین بیرون می رود و بالا می آورد. او که به خودش آمده با دیدن عزیز می پرسد:« تو اینجا چیکار میکنی؟ » عزیز می گوید که قصد فقط این بوده تا او را به بیمارستان برساند. فریده می گوید لازم نیست و بعد همگی سوار ماشین می شوند و می بینند که عبدالله زودتر از همه روی صندلی جلو نشسته و آنها را به سمت عتیقه فروشی صالح هدایت می کند. فیرات نگران خواهرش است اما کرم از او می خواهد آرام باشد. بعد کرم به فیرات می گوید که قصد دارد او را جای خوبی ببرد و خانه ی کورکماز ها می برد!
فیرات از بزرگی و زیبایی آنجا دهنش باز می ماند. وقتی کرم، فیرات را دوست صمیمی و برادر خود به تحسین و گولتن معرفی می کند آنها با شنیدن اسم فیرات شوکه می شوند و حتی سینی از دست سلطان پایین می افتد اما این را از پریهان پنهان می کنند. بعد تحسین کرم را به گوشه ای می برد و به او می گوید:« باز چه نقشه ای تو سرته؟ فیرات رو برای چی اوردی تو این خونه؟ » کرم می گوید:« میخوام راننده و محافظ سلطان باشه چون دیگه نمیخوام خواهر عزیزم مثل امروز ناراحت باشه… » تحسین قبول می کند اما می گوید:« دیگه هیچ وقت منو تو عمل انجام شده قرار نده. » فائق ناراحت و افسرده روی پله های خانه نشسته. حصبیه سراغ او می رود و راضی اش می کند تا به خانه ی جدیدشان بروند. فائق وقتی خوب خانه را برانداز می کند می گوید:« به خوشی توش زندگی کنید. » و قصد رفتن می کند. حصبیه از او می خواهد بماند اما فائق می گوید:« این خونه مال من نیست! هیچ چیز این خونه به من تعلق نداره. تو منو از این خونه پاک کردی! اصلا چطور این همه پول گیرت اومده؟ » حصبیه هول می شود و می گوید که پس انداز داشته اما فائق که قبولش ندارد خانه را ترک می کند. وقتی عزیز و بقیه به عتیقه فروشی صالح می رسند، صالح غذا می کشد و اتفاقا غذای مورد علاقه ی سلطان است.

سلطان از این که او خبر داشته چه غذایی دوست دارد متعجب می شود. بعد صالح با مهربانی با عزیز برخورد می کند که یالچین می پرسد:« شما همو میشناسین؟ » صالح به آرامی می گوید:« عزیز راهشو گم کرده بود که به مغازه من رسید… » و از عزیز می خواهد تا برود دوغ را از آشپزخانه بیاورد. عزیز که تا به حال از این کارها نکرده مکث می کند اما روی صالح را زمین نمیزند. در آخر صالح به عزیز گلدان یاسمنی که هنوز گل نداده می دهد و از او می خواهد مراقبش باشد. وقتی فریده و یالچین تنها می شوند، فریده همه چیز را در مورد شاهد جنایت بودنش و این که ممکن است این به فیرات هم ربط داشته باشد را به او می گوید. یالچین که از شنیدن این حرف ها شوکه شده اول از فریده می خواهد تا گوشی شوکری که دستش مانده را فردا اول وقت به او بدهد. فریده وقتی به سمت خانه میرود با جیلان گریان و نگران برای فائق روبرو می شود. جیلان دعوای مادر و پدرشان را برای او تعریف میکند و می گوید حالا به پدرشان دسترسی ندارد. فریده از او می خواهد آرام باشد و خودش دنبال پدرش می گردد. وقتی آلتان از عزیز می پرسد که تا کی می خواهد توی آن هتل بی روح بماند و از همه دور باشد، عزیز می گوید:« دلیل این که خونه ای ندارم به خاطر اینه که هنوز خودم رو به کسی یا چیزی متعلق نمیدونم. »

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا