خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی وصلت + عکس

در این قسمت از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی وصلت را مشاهده می کنید. با ما همراه باشید. این سریال همانند سایر مجموعه های ترکیه ای به عشق وابسته است. بیشتر نویسندگان و تولید کننده های سریال در ترکیه نگاهی ویژه به عشق در آثارشان دارند. این مجموعه همچون سریال حلقه در کنار عشق به ماجراجویی و اکشن نیز روی آورده است.سریال ترکی وصلت Vuslat محصول شرکت سینمایی A23 Medya می باشد. کانال پخش کننده آن شبکه Trt 1 ترکیه است. این سریال در ژانر درام و اکشن توسط باریش یوز کارگردانی شد. نویسنده این اثر تلویزیونی Betul Yagsagan است. بازیگران این سریال عبارتند از؛ مرت کارابولوت، مورات کاراسو، قمزه سونر آتای، ادرم آکاچه، اوزجان وارایلی، مهمت اوزگور، گوزده کایا، نورهان اوزنن، عثمان آلکاش، امید کانتارچیلار، دوریم اوزکان، کادیر دوغولو و… .

قسمت ۲۰ سریال ترکی وصلت

خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی وصلت

عزیز به آلتان می گوید که باید اول فیرات را پیدا بکند و او را از کارهای کرم آگاه بکند و بعد هم کرم را به همان چاهی که از ان بیرونش آورده بفرستد! او اضافه می کند:« کرم برای این که خانواده کورکماز رو از بیرون و درون نابود بکنه نهایت تلاشش رو میکنه. » او به آلتان می گوید که تمام سعیش را می کند تا مردم بی گناه را از کرم محافظت بکند و حتی اگر لازم باشد از راه دیگری وارد خواهد شد. آلتان که منظور او را فهمیده می گوید:« اجازه این کارو بهت نمیدم! » وقتی نهیر سعی می کند از کوچه های محله ی فریده عبور بکند، ماشینی مانع او می شود. عبدالله در این فاصله که کسی متوجهش نیست، کتابی را که از توی کشو جلوی مغازه ی صالح افتاده بود را داخل ماشین نهیر می اندازد.

کرم با مظلوم نمایی به فریده می گوید که عزیز او را در خانواده نمی خواهد چون او یتیم است و کسی را پشتش ندارد. بعد هم به خاطر شبی که به او شلیک شد معذرت خواهی می کند و می گوید: «فقط خواستم چهره ی واقعی برادرم رو ببینید… تا این که یکی از دشمن های داداشم اومد و به شما شلیک کرد… من قصد نداشتم شما آسیب ببینین. » و بعد می گوید که حواسش به فیرات است اما فیرات جذب عزیز شده است! فریده او را باور می کند. جیلان به حصیبه می گوید که بهتر است از این به بعد با فریده درست رفتار بکند چون فریده از حالا به بعد آدم حسابی شده و در یک شرکت مهم و بزرگ کار می کند. حصیبه هم فورا رفتارش را با فریده تغییر می دهد که باعث تعجب او می شود. صالح، مجله ها و روزنامه هایی را از داخل کشوی قدیمی برمیدارد و آنها را پاره کرده و داخل آتش می اندازد. داخل آن مجله ها در مورد این که صالح دکتر جراح بزرگ و مهمی است مقاله چاپ شده است.

تحسین با عصبانیت به کرم زنگ می زند و به او می گوید که باید پرونده هایی که داخل چمدان بود را برایش بیاورد چون خیلی مهم هستند. کرم می گوید که همه چیز را عزیز خراب کرده. تحسین می گوید که همراه عزیز همین الان پیش او بروند. کرم زودتر از عزیز پیش تحسین می رود و می گوید که کرم مدام در کار انها سنگ می اندازد. همان موقع هم عزیز سر می رسد و اصلا انکار نمی کند که کار او نبوده و می گوید: «میدونم همه کثافت کاریاتو کرم انجام میدم. حتی میدونم که برای انجامشون از آدم های معصوم استفاده میکنه! اما دیگه چشمم روته کرم! از هر قدمت با خبر میشم! » و می رود. تحسین وقتی می فهمد کرم فیرات را وارد این کار کرده به یاد بچه ی کوچک خودش می افتد… کرم به نهیر خبر می دهد تا با دسته گلی به ملاقات پریهان بیاید. نهیر هم از خدا خواسته قبول می کند. موقعی که او در حیاط خانه ی کورکماز ها پیاده می شود، بدون این که متوجه بشود مجله ای که عبدالله انداخته بود را روی زمین می اندازد. عزیز وقتی مجله را می بیند و آن را باز می کند با مقاله ای مربوط به دکتر جراح صالح روبرو می شود و جا می خورد. سر شام، وقتی فریده و حصیبه تنها می شوند، حصیبه با چرب زبانی به او می گوید: «میدونم از دستم دلخوری. کاش دستم میشکست و نمیزدمت دخترم! » پدر فریده از پشت سر حرف های او را می شنود و با عصبانیت به حصیبه خیره می شود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا