خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی وصلت + عکس

در این قسمت از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی وصلت را مشاهده می کنید. با ما همراه باشید. این سریال همانند سایر مجموعه های ترکیه ای به عشق وابسته است. بیشتر نویسندگان و تولید کننده های سریال در ترکیه نگاهی ویژه به عشق در آثارشان دارند. این مجموعه همچون سریال حلقه در کنار عشق به ماجراجویی و اکشن نیز روی آورده است.سریال ترکی وصلت Vuslat محصول شرکت سینمایی A23 Medya می باشد. کانال پخش کننده آن شبکه Trt 1 ترکیه است. این سریال در ژانر درام و اکشن توسط باریش یوز کارگردانی شد. نویسنده این اثر تلویزیونی Betul Yagsagan است. بازیگران این سریال عبارتند از؛ مرت کارابولوت، مورات کاراسو، قمزه سونر آتای، ادرم آکاچه، اوزجان وارایلی، مهمت اوزگور، گوزده کایا، نورهان اوزنن، عثمان آلکاش، امید کانتارچیلار، دوریم اوزکان، کادیر دوغولو و… .

قسمت ۲۱ سریال ترکی وصلت

خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی وصلت

فائق بر سر حصبیه فریاد میکشد و حتی به سمتش حمله می کند که فریده مانعش می شود. فائق با تهدید رو به او می گوید:« بخدا طلاقت میدم! » فریده سعی می کند مانع او بشود و آرامش بکند اما فائق از خانه بیرون می رود و فریده هم دنبالش می کند. حصیبه بعد از رفتن آنها به بغض و خشم رو به جیلان می گوید:« دیدی اون مار چیکار کرد؟ بابات به خاطر اون بهم گفت طلاقم میده. اگه من بدبختم به خاطر اونه…» در حالی که از آن طرف فریده به پدرش می گوید که اصلا از دست مادرش ناراحت نشده و از او هم خواهش می کند تا ببخشدش.

عزیز به سمت مغازه ی صالح می رود. همان موقع صالح و عبدالله از انجا خارج میشوند تا پیش دوستانشان بروند و صالح از عزیز می خواهد داخل مغازه برود و اگر گشنه است چیزی بخورد. عزیز بدون حرفی قبول می کند و کمی بعد آنجا خوابش می برد و خواب می بیند که داخل چاهی افتاده و همان سنجاق سینه ی گم شده ی فریده به دستش می رسد و مانند طنابی او را بالا می کشد… عزیز از خواب می پرد و عبدالله برایش آب می برد. صالح هم بین دوستانش مهره ها را می چیند و این بار عددها اندیشه را نشان می دهند. او به آرامی می گوید:« اندیشه یا همون وسوسه…. » بعد از اتمام این کار، او پیش عزیز می رود و سنجاق سینه را داخل دستان او می گذارد. عزیز از دیدن آن شوکه شده و با ترس و تعجب به آن خیره می شود و بعد آنجا را ترک می کند…. صالح به سمت میز کارش می رود و مجله ای را که عزیز آورده بود را برمیدارد و با دیدن عکس خودش داخل آن کمی به فکر فرو می رود.

صبح وقتی جیلان قصد رفتن به مدرسه را دارد، فریده در مورد این که در محل کارش با چه کسی آشنا شده می پرسد. جیلان خیلی بی تفاوت و سربالا می گوید با آبجی نهیر! فریده خیلی جدی از او می خواهد تا دیگر به آنجا نیاید و با نهیر هم کاری نداشته باشد. جیلان به فریده می گوید که ربطی به او ندارد. فریده از او می خواهد درست صحبت بکند اما جیلان با عصبانیت می گوید: «تو خودتو چی فرض کردی؟ میدونی همه مشکلات تو این خونه به خاطر توئه؟ خراب شدن رابطه ی بابا با داداشمم هم به خاطر تو بود! دیروز به خاطر این که مامان یه سیلی بهت زد بابا مامان رو تهدید کرد که طلاقش میده! چرا؟ چون خیلی دردت گرفت؟! » بعد هم با عصبانیت کیفش را برمیدارد و خانه را ترک می کند. یالچین مدرکی علیه عزیز پیدا می کند که گلوله از تفنگ او شلیک شده و با این مدرک لبخند عمیقی می زند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا