خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال ترکی وصلت + عکس

در این قسمت از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال ترکی وصلت را مشاهده می کنید. با ما همراه باشید. این سریال همانند سایر مجموعه های ترکیه ای به عشق وابسته است. بیشتر نویسندگان و تولید کننده های سریال در ترکیه نگاهی ویژه به عشق در آثارشان دارند. این مجموعه همچون سریال حلقه در کنار عشق به ماجراجویی و اکشن نیز روی آورده است.سریال ترکی وصلت Vuslat محصول شرکت سینمایی A23 Medya می باشد. کانال پخش کننده آن شبکه Trt 1 ترکیه است. این سریال در ژانر درام و اکشن توسط باریش یوز کارگردانی شد. نویسنده این اثر تلویزیونی Betul Yagsagan است. بازیگران این سریال عبارتند از؛ مرت کارابولوت، مورات کاراسو، قمزه سونر آتای، ادرم آکاچه، اوزجان وارایلی، مهمت اوزگور، گوزده کایا، نورهان اوزنن، عثمان آلکاش، امید کانتارچیلار، دوریم اوزکان، کادیر دوغولو و… .

قسمت ۲۸ سریال ترکی وصلت

خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال ترکی وصلت

همان لحظه که صالح در مورد بزرخ صحبت می کند، عبدالله گوشی ای را از روی میز برداشته و با پای پیاده راه می افتد. کرم به فیرات زنگ می زند و از او می خواهد وارد خانه شان بشود و پرونده ای را که داخل گاوصندوق پدرش است بدون این که کسی متوجهش بشود برش دارد و برای او ببرد. امینه در حالی که گروگان است تمام فکر و ذکرش آلتانی است که حال خوبی ندارد. از طرفی آلتان هم تمام شب را درد می کشد و صدایی ازش درنمی آید. عزیز به یالچین می گوید کسی که این اواخر پای روی دمش گذاشته این کار را کرده. یالچین می گوید: «که اونم تو بودی. اما از اونجایی که آلتان هم زخمیه نمیتونه کار تو باشه. اما پدرت چرا! » عزیز هم این را تایید می کند. فیرات وارد خانه می شود و بدون این که کسی متوجهش بشود گاوصندوق را باز کرده و پرونده مورد نیاز را برمیدارد. او بعد از این که از اتاق بیرون می آید با پریهان روبرو می شود. پریهان از او می پرسد که چه کار دارد. فیرات کمی دست و پایش را گم می کند و می گوید که کرم از او وسایلی را خواسته بوده تا بردارد. پریهان هم حرف او را باور می کند. صبح سویم در حالی که گریه می کند همراه فریده به اداره آگاهی می روند و از یالچین می خواهد تا دخترش را برایش پیدا بکند. یالچین از این که تا الان خبری از امینه نشده و نتوانسته کاری بکند کمی خجالت زده است. همان موقع کسی از امینه برای یالچین و عکسی از آلتان برای عزیز می فرستد. آدرس هردو عکس یکی است. عزیز می گوید: «یکیه که داره با ما بازی میکنه! »

کرم بعد از گرفتن پرونده ها از فیرات به او می گوید که حواسش به سلطان خیلی باشد چون سلطان با ارزش ترین آدمی است که برایش مانده و دوستش دارد. کرم تحسین، عزیز و یالچین را در مکانی جمع می کند. او از آنها می خواهد بنشینند تا همه چیز را برایشان تعریف بکند. اول از همه کرم به یالچین می گوید: «دلیل این که الان شما اینجایی کسی نیست جز بابام. اون به خاطر این که شما دست از سر عزیز بردارین امینه رو گروگان گرفت. این که آلتان با امینه چه رابطه ای داره و چجوری شد که به هم رسیدن رو من هم نمیدونم! » و ادامه می دهد: «اگه میخواین بدونین آلتان زنده میمونه یا امینه کجاست، اول از همه باید این قرارداد رو که میگه ده درصد شرکت مال من خواهد شد رو امضا کنید. بعد هم قید کنید که منم مثل داداشم اختیارات برابر دارم! » عزیز فورا خودکار را برمیدارد تا قرارداد را امضا بکند تا زودتر آلتان را نجات بدهد اما کرم می گوید: «الان نمیشه! دو ساعت دیگه برمیگردم! میخوام خوب با هم صحبت کنین. میخوام دست و پا زدتونو ببینم! » صالح دوباره پشت میزنش نشسته و مشغول درست کردن گردنبند حصیبه است…. هربار که آلتان درد می کشد، سمت چپ سینه ی صالح هم درد می کند….

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا